دلنوشته عاشقانه حکایت از عشق نسیم و محمد با لینک مستقیم
? داستان عشق نسیم و محمد :
نمیدونم حرف دله من حرف دله چند دختره ولی اینو میدونم این حرفاداره خودمو آتیش میزنن…
قصه ازونجایی شروع شد که عشقم به یه سنی رسید که بره دانشگاه خیلی بهمدیگه وابسته بودیم خیلی خیلی خیلی همدیگه رودوس داشتیم جوری ک ن من بی اون ن اون بی من میتونس روزشو بگذرونه
بقول خودش اگ یه روز بهت اس ندم حس میکنم یچیزیو گم کردم ومدام بی قرارم..
محمدم یه پسرقدبلندخوشتیپ خیلیم خوشگل وخوش اخلاق بود
ی روز بهم گفت که تصمیم گرفته بره دانشگاه منم خیلی خوشحال شدم اما نگران بودم نگران عشقمون رابطه ی محکمی ک داشتیم نگران بودم چون عشقم خیلی زیباودلربابودومرد ارزوهای هردختری ازش قول گرفتم که بهیچ دختری نگاه نکنه خیلی روش حساس وحسود بودم
خداییش حقم داشتم تکیه گاهم بود…بهم قولدادک کاربدی نکنه خیانت نکنه منم بهش اعتمادداشتم چون هرکاریک میخاس انجام بده قبلش بهم میگف حتی اگ ناراحتم میکردکارش اهل دروغ گفتنوپنهان کاری نبود…گذشتوگذشت نوبت من شدکنکوربدم برم دانشگا قبولشدم بارتبه۵۰۰ اما گف اگ توبری من چکارکنم ازت دورمیشم
بیادانشگاه من درس بخون اینجورجلوچشممی و هواسم بهت هس منم ک ازخدام بود قبول کردموپرستاریوول کردم رفتم رشته ی حقوق ک فقط کنارعشقم خوش باشم ..باورودم ب دانشگا یه سری معماهابرام پیش اومد بهش شک کردم تاخودش بهم گف ک به همکلاسش علاقه پیداکرده منم خیلی ناراحتشدم اماهیچ نگفتموراهنماییش کردم ک ب دختری ک خوشش اومده نزدیکشه اونقدردوستشداشتم ک حاظربودم دلشکسته بشم امادلش نشکنه بخاطردلخوشی من خیلی بیقراربودم امابه رونمیاوردم
تاجایی پیش رفت ک باچشمای خودم میدیدم اون دخترخانم خوشگلوک دارن باهم حرف میزنن کاری ازدستم برنمیومدجرات نداشتم ب دختره نزدیک بشم بارهاخاستم بشم اماب دل محمدفکرمیکردموحرفی نمیزدم اونقدعذاب کشیدم ک تمام زندگیم شبوروزم رنگ گریه گرفته بوداما هرگز بروش نمیاوردمواونم فک میکرد من ناراحت نیستم چنوقت گذشت ک فهمیدم بهش نزدیکشده ودراینده نزدیک باهلش دوست میشه واس همین بهش اعتراض کردم ک قولدادی وزدی زیرش دلم شکسته اماخب دوسنداشتم دلش بشکنه بهم گف بروتامن بااون خوشباشم منم بی هیچ حرفی رفتم خیلی حرفاتودلم بودولی نمینستم بگم گریهاموشبونه میکردم حال دلموفقط بالشتم میدونس قلبم ازشدت ناراحتی تیرمیکشیدوگریه میکردم خیلی دلم پربود که رابطه قشنگه سه سالم بخاطر یه دخترکه ازمن قشنگتربود ازهم پاشید همش ن دخترومقصرمیدونستم ک به عشقم نزدیکشده خیلی بدگذشت خیلی سخته خیلیییی سخته کسیکه نزدیک ۴سال بش تکیه کردی یهوبخاطرکسی دیگ بزاره بره بارهامبخاستم ب اون دخترخانم بگم امابازدل محمدمیومدیادم خدایاچکارمیتونستم بکنم جزگریه حتی نفرین هم نمیتونستم بکنم..من رفتم محمدهم رفت باطرف جدیدش واقعادوسش داشت بهش وابسته شده بود اون خانمم همه چیزتموم بود زیبارعنا همه جوره ازمن بهتربود…نمیدونم اگ یه روز من همینکاروبا اون دختربکنم چ حالی میشه نمیدونم ولی محمدخیلی بدکرد درحقم الان۷ماه ازون ماجرامیگذره و من باخیال محمدزندگیمومیگذرونم باخیالش میخابم شباخوابشومیبینم هدیهاشوخیلی دوسدارم مث جونم ازشون محافظت میکنم عکسایی ک ازش دارمومیبوسم…بااون دخترخانم هم دوستشدم دخترخیلی خوبیه مطمعنم کرد ک محمدم حالش خوبه کمی کسری نداره و خوشجالشدم…اماهروقت محمدومیبینم ک نگاهشوازم میگیره دوسداذم بمیرم خیلی سخته عشقموبایکی دیگ میبینم..محمدم نمیدونم این داستانومیخونی یان ولی بدون خیلی دوستتدارم صادقانه دوستتدارم عاشقانه پای عشقت موندم تو اهل رفتن ودلشکستن نبودی …امیدوارم هرجاهستی کناراون دخترخوشباشی برات ارزوی موفقیت میکنم…بچها هرگز نزارید عشقتون ازتون دورشه و بکسی دیگ نزدیک ازمرگ بدتره این حال من…
آهنگ مورد نیاز خود را درخواست کنید.