داستان یک عشق ( دلنوشته مرتضی برای هانیه ) با لینک مستقیم
? دلنوشته مرتضی برای هانیه :
با عرض سلام خدمت همه دوستانم دلشکسته ها .
من تقریبا شش ماهی میشه که منو هانیه عشقم با هم آشنا شدیم
از همون موقع یک دل نه صد دل عاشقش دم هر روز به هم پیام میدادیم تلفنی گاهی حرف میزدیم از اون طرف دختر خالم خبر نداشتم منو دوست داشت در صورتی من کس دیگه دوست دارم خجالت میکشیدم بهش بگم چون ما ازبچگی باهم بزرگ شده بودیم
ازدواج قدیمام رسم بود ازکودکی دختروپسرو نشون هم میکردن ولی من عاشق کس دیگه بودم ازطرفی خجالت میکشیدم به پدر و مادرمم بگم یک روز تصمیم گرفتم بگم به دخترخالم رفتم پیشش وتمام قضیه گفتم اونم دیگه ترکم کرد وتا الان باهم حرف نزدیم ولی گفتم اینطور بهتره
گذشت ومنو عشقم همینطور پیام وحرف منم گفتم به مادرم جریان بگم گفتم اول مادرم مخالف کرد ولی بعد گفت دخترخوبیه خوش اخلاق منم خوشحال شدم ازاونطرف هانیه ام دوستم داشت
ولی پدرومادرش کس دیگه براش درنظرگرفته بودن درصورتی که خود هانیم خبر نداشت و وقتی بهم گفت شوکه شدم خیلی گریه کردم چون عشقم بود هانیه گفت میرم باپسره حرف میزنم جریان میگم و رفت گفت الانم منو عشقم به هم رسیدیم بعد اون همه مشکلات و سختی این داستان گفتم بدونید با توکل به خدا همه مشکلات حل میشه ممنونم ازتون ..
آهنگ مورد نیاز خود را درخواست کنید.