دلنوشته رمانتیک زهرا ۱۷ ساله از اردبیل با لینک مستقیم
?زهرا ۱۷ساله از اردبیل
میگن عشق کوچیک و بزرگ نمیشناسه توی هر سنی میاد سراغت
یادمه وقتی یکی از پسرای فامیلمونو میدیدم قلبم رو هزار میزد
ارتباط نزدیکی با هم داشتیم
ولی هیچ وقت زنگ و این چیزا نداشتم
از وقتی ۱۰ سالم بود فهمیدم دوسش دارم شاید زود بود ولی کار از کار قلبم گذشته بود توی این شیش سال عاشقانه میپرستیدمش
کاراش خیلی خاص بود نگاه جذابش …
لحظه ب لحظه با نگاهش منو اب میکرد
خیلی ها متوجه علاقه ما بهم شده بودن حتی مامانم دفتری رو که بخاطر اون مینوشتم رو خوند اسم دفترمو گذاشته بودم “عشق ناب”
عشقم بود نفسم ب نفسش بند بود عاشقانه میپرستیدمش
توی این شیش سال فهمیده بودم اونم منو میخواد چون رفتاراش اینو ثابت میکرد ولی …
پارسال توی اردیبهشت وقتی از مدرسه اومدم خونه دیدم مامانم دلهره داره یه نگرانی خاصی تو چشاشه
?کارت عروسیه عشقمو گذاشتن جلو چشمام
همون لحظه مردم نه از لحاظ جسمی از لحاظ روحی همون لحظه با دیدن اون کارت روحم پر کشید و رفت
همیشه تو اهنگا میخونن که عشقمو تو لباس عروس دیدم ولی من میگم …
عشقم تو لباس دامادی از نظرم زیباترین مردعالم بود
رفتم توی عروسی عشقم رقصیدم براشون دست زدم براشون ارزوی خوشبختی کردم
اون لحظه چشمان او هم غم داشتم من نگاه غمگین عشقمو دیدم
الان یک سال از اون ماجرا میگذره قراره چن روز دیگه بچه عشقمو بغل بگیرم
بعد اون دفترم شده غمکده
اون رفت و همه چیزم را با خود برد
هنوز هم دوستش دارم انقدر که همه عالم را فدایش میکنم ولی حیف که دیگر متعلق ب من نیس
برای من زود بود مردن برای من زود بود
شکستم با همان نگاه ب کارت عروسیش عشقم رفت
ولی منم با خودش برد
ولی هنوز هم میگم من ب همان اندازه شایدم بیشتر دوستت دارم
?سالگرد ازدواجشون مبارک?
آهنگ مورد نیاز خود را درخواست کنید.