دلنوشته عاشقانه امير ٢٣ساله از زنجان کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸
?امير هستم ٢٣ساله از زنجان
سه سال پيش عاشق يه دختري شدم به اسم زهرا كه اون موقع ١١سالش بود ،
اون موقع باداداشش دوست بودم بعد از اين ك فهميدم اونم كم كم منو ميخاد
همش رو يه حماقتي بود ك كردم،هيچ وقت ب اين فكرنكرده بودم ك وقتي بزرگ بشه اون عِوَض ميشه،
تا اين ك ٢سال پيش بهم زنگ زِد تا آشنا بشيم من بش گفتم ك تو لياقت بهتر از منو داري اون گف ك تو تواين همه مدت منو عاشق خودت كردي حالا اين حرفارو ميزني منم گفتم باشه من فقط بشرط اين ك بأهم ازدواج كنيم حرف ميزنم نميخوام تو اين مدتي كه عاشقانه دوستت داشتم رابطمون رو يه دوستي بمونه بايد تا أبد پش هم بمونيم واونم قبول كرد،،تو اين مدت عاشقانه ميپرستيدمش ،وقرار بود عيد امسال كه گذشت من برم خواستگاريش ،.ودرضمن من يه رقيب داشتم ك پسردايش بود وهي ميرفت خواستگاريش ونگو ك دركمين مانشسته وخلاصه پارسال من متأسفانه?يكي از عزيزامو تو تصادف از دس دادم اصلا حوصله هيچي رونداشتم يعني از دنيا سيرشده بودم ولي بش گفتم تمام دلخوشيم توهستي ولي يه مدت بأهم حرف نزنيم بهتره ،چون كه اصلا حالوروز خوشي نداشتم ،ولي اي كاش اون حرفو بش نزده بودم ،بعد از مدتي يه بار بش زنگ زدم تا حالشو بپرسم ديدم كلي عِوَض شده حرف زدناش،بش گفتم چرا اينطوري شدي اصلأ مثل سابق نيستي اونم بهم كف بيخيال خوب نيسم ديگه،بهش گفتم من الان حالم يه كم خوب شده ديگه ميتونم مثل گذشته بات بحرفم ولي اون گف اينطوري بهتره ،واقعأ دنيا روسرم خراب شد?،نگو ك تو اين مدت رقيبم رفته خواستگاريش وجواب بله رودادن،،ولي من اينو از يكي ديكه شنيدم خودش بهم نگفت،،خلاصه منم بش گفتم برو خوشبخت بشي عزيزم من خيلي از خدا خوشبختي تورا آرزو كرده بودم ولي اين رسمش نبود ك منو تو اين تاريكي دنيا اونم تو اين موقعيت تنها بزاري ،،هيچي نگفت گوشيشو خاموش كرد…
آلان ٦ ماه از اون موقع ميگذره ولي من ديگه واقعأ من سابق نيستم،ولي هنوز هم مثل گذشته عاشقانه دوستش دارم بااين كه ميدونم ديگه مال من نيس
ديگه ميخام كلا واسه هميشه از اين شهر برم طاقت ديدن عشقم باعشقش روندارم??
خيلي سخته يكي ميشه همه زندگيت ولي ،،
هيچ جاي زندگيت حضور نداره..?
دوستان ازتون ممنونم كه دلنوشتمو خوندين..
آهنگ مورد نیاز خود را درخواست کنید.
