دلنوشته عاشقانه زهرا ۲۰ ساله با کیفیت بالا
زهرا هستم تازه ۲۰ سالم شده .
همیشه فکرمیکردم عشق وعاشقی پسرادروغه وارزش ندارن وسواستفاده میکنن ازادم .
بخاطرهمین میگفتم تمام احساس ومحبتمومیزارم توزندگیم وبراهمسرم .
ازدواج کردم بامردی ک بنظرهمه دوستام وبقیه ازمن فقط ازلحاظ مالی یکم سربود.
خیلی کم عقدبودیم .و زود مجبورمون کردن عروسی کنیم .نمیشناختمش درست
انگارکوچکترین احساسی نسبت بهم نداشت .وقتی باپدرومادرم میرفتم برای تمیزکردن خونه ای ک قراربودتوش زندگی کنیم میدیدم زودی وقتی همه میرفتن میگف بیاماهم بریم .خلاصه اصلانه محبتی ن چیزی انگارصدپشت غریبه بودباهام .
بی توجه وبی احساسیاش یه طرف ازطرف دیگه سریچیزکوچیک میبستم سرفحش وگله ازروزگار که چرا گیرمن افتاده
تواین شرایط وبااین رفتارا فقط دلم میشکست و گریه میکردم .
همش گریه میکردم وسکوت میکردم .
فک کردم خوب میشه
هرچی میگفتم عزیزم پشیمونی یاناراحتی دلیل رفتارات چیه اصلاجوابی نمیگرفتم.
خلاصه الان پنج ماهه عروسی کردم وهرشب باگریه میخوابم
زندگی ندارم ،یک ماه یکبارمیادپیشم بخوابه وبغلم کنه اونم فقط برا س… .
خلاصه چشمام پرخونه .جیگرم میسوزه
هیچکس پشتم نیست جزمامانم ونمیزارن جداشم ازش
تازگی روم دست بلندکرده و پنج روزه خونه مامانمم فقط پیام داده بیاخونه
دلم دریای خونه
میخوام به همتون بگم ازعشق وعاشقی میشه دست کشید وغصه نخورد ولی من توزندگیم سیلی محکمی خوردم
شب وروز گریه میکنم وزجرمیکشم وازاونجایی ک دروع میگه وپیش بقیه باهام رفتارش بدنیست نمیزارن جداشم ومیگن برگردم خونم….
آهنگ مورد نیاز خود را درخواست کنید.