دلنوشته عاشقانه سیروس ۲۴ ساله از کرج با کیفیت بالا
? سیروس هستم ۲۴ از کرج :
۳ سال پیش بود که عاشق دختری شدم به اسم نرگس
پس از مدتی تونستم باهاش رابطمو شروع کنم روزهای اول آشناییمون از بهترین روزای عمرم بود
نرگس میگفت توی قبرتم کنارتم تا آخرین نفسام باهاتم ..
خلاصه من هر روز شیفته و دلباخته تر از دیروز میشدم
یکسالی میگذشت خواستم برم خاستگاری که به در بسته خوردم..
خوانوادش…
من از خانواده ای فقیر بودم دست پری نداشتم که دهههن خانواده ای که فقط برای ندادن دختر هر بهانه ای میتراشیدن، رو ببندم !
نرگس هم منو میخواست ولی یه دختر ۱۷ ساله چیکار میتونس بکنه
خلاصه روزای بدمون شروع شد با خانوادش به دعوا و جنگ مرافه افتادم
با برادرش درگیر شدم شدید هردومون روونه بیمارستان شدیم
بعد این ماجرا نرگس خیلی ترسیده بود راه ارتباطی نداشتیم دیگه
خبر بهم رسید که خاستگار اومده و خانواده نرگس ب اجبار اون رو به پسر عمش دادن ..
شب جشنش رسید
مست عرق شدمو رفتم جلوی چشم برادرش تو جشنش براش رقصیدم و مابقی شب رو تا صبح گریه کردم …
البته کارای خدا قشنگه ۳ سال گذشته و نرگسم مادر نشده ..
هنوز منتظرشم …
این هم از داستان شکست عشقی من
من به روزگار باختم نه به عشقم ….
آهنگ مورد نیاز خود را درخواست کنید.