دلنوشته عاشقانه میثم ۱۸ ساله از تهران با کیفیت بالا
میثمم ۱۸ ساله ??…
میخوام از دردی بگم که دو ماهه منو بدجوری داغون کرده. تقریبادوسال پیش من بایکی به اصرار رفیقم اشناشدم اسمش نرگس بود.باهاش یه رابطه پاکوشروع کردم رابطه ای که مث عشقای امروزی از روی هوس نبود.روز اولی که عکسشوتوی گوشی دوستش دیدم خیلی ازش خوشم اومد یه چال گونه داشت که من دیوونش شدم.باراولی که قراربود هموببینیم چندتا ازدوستاش بودن دوستای منم بودن شبش بهش گفتم که میخوام دستتوبگیرم باهم بریم حرف بزنیم بدون دوستات. فرداش همودیدیم خیلی هول بودم دسپاچه گیج.رابطه گذشتوگذشت تا یک سال شد.بهمن ماه اومدمنم متولد۸ بهمنم.۲۵ بهمنم ولنتاین بودش.یه روزی اومدپیشم بهم کادوی تولدموداد جلوش پوشیدم خیلی خوشش اومده بود.چندروز بعدکه بهش زنگ زدم اماقبلش باهم قهربودیم طبق معمول.فهمیدم با دوستاش بیرونه اعصابم خورد شد رفتم جلودرشون نشستم تابیاد.اومد توی تاریکی رفتم سمتش واقعاعصبی بودم دادو بیدادکردم.رفت خونه خلاصه گذشتوگذشت تا فهمیدم با یکی دیگس با یکی از رفیقای دوران بچگیم به اسم عباس.نرگس خیلی دوسم داشت الانم داره مطمینم.اماگف ازم خسته شده.شبی که خیانت کردبهم زنگ زد پشت تلفن التماس دادو بیداد گریه شده بود کارم خودمو میزدم به درو دیوار التماسش میکردم امااصن حتی گریه هم نمیکرد.بعدعشقم من عاشق هیشکی نشدم روکسی غیرتی مث نرگس ندارم اصلا.شبا نمیتونستم بخوابم همش گریه بی خوابی التماس گریه های صب تا شب التماس کردن خدا.امارشو از دوستش میگرفتم تا یه روزکه عکس خودشو عشقشو دیدم.دنیاروسرم خراب شد.خیلی حرف دارم خیلی زیاد.اماهمین قد بسه.خداکنه برگرده پیشم
آهنگ مورد نیاز خود را درخواست کنید.
