دلنوشته غمگین زهره ۲۳ ساله اهواز با کیفیت بالا
?سلام زهره هستم
دختری هستم از اهواز نمیگم عشق ولی یه نفر توو زندگیم بود که خیلی میخواستمش فامیل دور بود
تا اینجا نه گفتم عاشقشم نه گفتم دوسش داشتم
۵ سال با هم بودیم اون یه شهر من یه شهر دیگه
گذشت و گذشت کم کم علاقمند شدم …
کم کم دلهره ترس دلتنگی شروع شد
دلتنگیااااام شبایی که با بغض گذشت
ای روزگار واقعا یاد باد اون شباااا….
دانشگاه رو تموم کرد رفت خدمت که بعد خدمت بیاد خواستگاری
خیلی دلم براش تنگ شده بود که چیکار میکنه خوبه ناهار خورده شام خورده جاش خوبه و هزاران نگرانی دیگه
آموزشی بود که زنگ زد دقیق یادمه سه سال پیش گوشیم زنگ خورد تلفن عمومی بود جواب دادم الو سلام فلانی ام دورم شلوغ بود گفتم نمیشناسم قطع کرد…
رفتم توو بالکن منتظر شدم گفتم الانه که زنگ بزن ولی زنگ نزد انقدر دعا کردم که زنگ بزنه نزد گذشت تا چند روز اومد خونشون با همراه خودش زنگ زد نگران بود از اینکه گفتم نمیشناسم صداشو که شنیدم انگار دنیا رو بهم دادن
اینا هم گذشت ناگفته نماند اسمم روی یکی از پسرای اقوام بود یعنی گل به گل بود داداش منم خواهر اونو میخاست
توو یکی از این روزای بد حلقه اوردن برام و اصرار من واسه قبول نکردن فایده نداشت
نامزد کردم ولی باهاش نه بیرون میرفتم نه صحبت میکردن
چون قلبم جای یه نفر رو داشت
من از اینجا دلم خون زندگیم از اونور دست و پا بسته
بارها نامزدمو قسم داد که من و عشقم همو میخایم نامزدم قبول نکرد گفت منم دوسش دارم
هر کاری کردیم دست از سر من برداره فایده نداشت که نداشت
خدایا دلمون پر بود از درد و غم و استرس و اضطراب
زمستون بود زندگیم گفتش که میخام بیام منم بعد از یک سال ندیدنش کلی خوشحال شدم رفتم دیدمش حلقه گرفت واسه هر دومون قسم خوردیم تا جون داریم دستمون باشه و به هر قیمتی نمیزاریم این ازدواج سر بگیره
داداشم چاقو رو گذاشته بود رو گردنم گفته بود یه بار دیگه رو همرات اسمش بیفته فقط میری ختمش”دور از جونش”
فقط گفتم دوسش دارم وای که چهکتکا و خونایی ک ازم رفت قشنگ بود داسه عشقت بگذری از جونت ولی هر بار نجاتمون میدادن خودکشی هم منو نجات نداد از ابن کابوس ازدواج سر گرفت با پافشاری خانواده و زور داداش…
وای که چقد سخته قلبت پیش یکی دیکه گیره و خودت پیش غریبه ای که همسرته…هنوز همونجور ساده و پاک دوسش دارم
بارها به همسرم گفتم که دوست ندارم قلب من فقط ماله …
و جواب همسرم صبره و میگه با تموم وجود دوست دارم و منتظرت میمونم که به روز دوسم داشته باشی
ولی من هنوز دلم ….
دوساله میگذره ازدواجم همسرم دست بزن نداره همه چیم اوکیه با تموم مشکلاتم میسازم چون یه جایی من مقصرم میتونستم سر عقد بگم نه
یا ۵سال پیش نباید یه رابطه پاک رو شروع میکردم چون میدونستم اسمم رو همسرمه
ولی دله
بعد از دو سال دیشب بم پیام داد از دلتنگیاش دلمرده بودنش و هنوز چقد عاشقه گفت
و فقط در جواب گفتم
شرم اوره که هنوز به یک زن متاهل فکر میکنی به زندگیت برس من دارم زندگی میکنم
خدایاااااا چقد دلتنگی و بغض و توو این پیام کشتم
شبام گریه روزام به طور عجیبی با دلمردگی میگذره
اونم همین حس و حال رو داره
و همسرم خوشبخت از داشتن من ….
دعا کنید نه برای من برای حال دل پسر جوونی که روزاش و شباش با چنتا عکس یادگاری و چنتا اهنگ مشترک میگذره
بیخیال دل منی که دیگه خوب نمیشه? برای دل زندگیم دعا کنید
یاور همیشه مومنم هنوز دوست دارم❤️
آهنگ مورد نیاز خود را درخواست کنید.