دلنوشته غمگین سیما ۲۷ ساله از شیراز با کیفیت بالا
دلنوشته غمگین سیما ۲۷ ساله از شیراز
بچه ها منم تواوج نوجوونی شش سال از قشنگترین سالای عمرم رو عاشق بودم باتمام رنج وعذابش یکی رو خیلی دوس داشتم اونم دوسم داشت ولی وقتی عشقمون مطرح شدو تصمیم به ازدواج گرفتیم بامخالفت شدید خانوادهانون شوکه شدیم
عشقم منو خیلی میخواست بدون من نمیتونست وتوان رودرروشدن با خونوادشو نداشت درست زمانی که تو تب و تاب عشقمون میسوختیم عشقم منو تنها گذاشت رفت خدمت دفتر خاطراتو باتمام مخالفاتش هدیه هاپسر عموش برام آورد دنیا رو سرم خراب شد واسم قابل هضم نبود دیوونه شدم دست به خودکشی زدم به خاطر عذابی که کشیدم نمیبخشمش چون اشک منکه دراومد بابام داداشم مامانم همه به خاطر من نابود شدن به خاطر اشک بابام ازش دس کشیدم ازشهرستان به شیراز نقل مکان کردیم بعداز سه ماه باز باهام تماس گرفت کسی که یه شبه قیدمنو زد کسی که مثه سایه همه جا باهام بود منو تنها گذاشت درست زمانی که فک میکردم فراموش کردم دوباره برگشت بازم نتونس بجنگه با یکی دیگه که ازطریق واسطه بهم معرفی کردن ازدواج کردم ولی هیچوقت نمیبخشمش چون باعث یه ازدواج ناموفقم شد
الان دارم از شوهر بد ذاتم جدا میشم اونم عشق نامردمو هم فراموش کردم به قول استاد بزرگ از یاد برفت هرانکه از دیده برفت الان جدا شدم یه پسرکوچولو دارم که شوهرسابقم نمیذاره ببینمش بایکی آشنا شدم به اسم پیام اونم مثه من شکست خورده بهترین حس ممکنو بهش دارم بهم قول داده خوشبختم کنه واسم دعا کنید منم یه روز ازته دل بخندم دلم میخواد خوشبخت بشم پیام جان کاش اینو بخونی خیلی دوست دارم عزیزم میبوسمت?
خدایا همه دل شکسته ها رو مونس جان باش…
آهنگ مورد نیاز خود را درخواست کنید.