دلنوشته غمگین محمد ۲۸ ساله از گرگان کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸
دلنوشته غمگین محمد ۲۸ ساله از گرگان
پنج سال پیش عاشق یه دختری شدم که اسمش سارا بود
وضع مالی خانواده سارا خوب نبود هزینه تحصیل و لباس هاشو من میدادم تا این که بعد از سه سال متوجه شدیم سارا یه بیماری داره و هزینه درمان بیماریش چهل و پنج میلیون تومانه خانوادش از پس هزینش بر نمیامدن من مجبور شدم خونه ای که با بدبختی خریده بودم تا سرپناهی برای آینده منو سارا باشه و کلی قسطش مونده بود و بفروشم پولی که دستمو گرفت بخاطر قسط هایی که مونده بود کفاف خرج عمل و نمیداد مجبور شدم ماشینمم بفروشم خلاصه به هر زحمتی بود خرج عمل سارا رو جور کردم و خداروشکر عمل کرد و به بهبودی کامل رسید
تا چند ماه با هم خوب بودیم من دوباره شروع به تلاش و کار شبانه روزی کردم که دوباره هم ماشین بخرم هم خونه خدای دوتامون شاهد بود سرمای زمستونو بدونه کاپشن میرفتم سر کار با وجود سرمای زیاد ولی براش کم نذاشتم و بهترین لباس هارو براش میگرفتم
بعد از چند وقت یه خاستگار براش آمد که وعض مالیش از من بهتر بود تا این که خواهرش بهم زنگ زد و بعد از کلی زمینه سازی گفت اگه سارا رو دوست داری از زندگیش برو کنار سارا به خاستگارش جواب مثبت داد با تمام بدبختی هایی که برای رسیدن بهش کشیده بودم و بعد از دیدن کم محلی هاش از زندگیش رفتم کنار..
الان دوماهه که عروس شده و من هر روز از دور اونو با عشقش میبینم و اشک میریزم از خدا براش سلامتی آرزو کردم امیدوارم پول عشق کسی و ازش نگیره…?
آهنگ مورد نیاز خود را درخواست کنید.