دلنوشته غمگین میلاد ۱۹ ساله از تهران با کیفیت بالا
دلنوشته غمگین میلاد ۱۹ ساله از تهران
من دختر داییمو خیلی زیاد دوس داشتم خودشم هرچی میخواست براش میخریدم
پولم هم نداشتم از دوستانم قرض میگرفتم تا خواسته اش رو براورده کنم
تو ماه محرم بود که من با ماشین تصادف کردم که وضعم خیلی خراب بود که وقتی از بیمارستان مرخص شدم اینا اومدن خونمون که منو ببینن که دختر داییم که اسمش ندا بود بهم گفت میلاد برام خواستگار اومده بود من هم گفتم جوابت واسشون چیه که گفت منفیه
من بجز تو به کسی بله نمیگم و…
دوروز بعد تو خونه سرسفره نشسته بودم که شام میخوردم که از مامانم پرسیدم از دایی اینا چه خبر نیستن که گفت :
ندا ازدواج کرده به مراسم اون مشغولن که من حالم خراب شد و افسردگی گرفتم…
آهنگ مورد نیاز خود را درخواست کنید.