دلنوشته غم انگیز سارا ۱۹ ساله از شیراز با کیفیت بالا
? سارا هستم ۱۹ ساله از شیراز :
قصه تلخ عشق اول واخرمنم از اونجایی شروع شد که دوسال پیش تو جشن عروسی دعوت بودیم پسر خالمم بود یه جوری از پسر خالم خوشم میومد ینی عاشقش شده بودم هر وقت میدیدمش زبونم قفل میشد نمیتونستم بهش چیزی بگم همش کارم شده بود گریه همش اهنگ غمگین گوش میدادم اونم شرایط سختی داشت مامانشو از دست داده بود میخواستم کنارش باشم یه همدمی که اصلا فکر مامانش اذیتش نکنه ولی نمیتونستم بهش بگم تا اینکه بعد یک سال ونیم خواهرش فهمید من دوسش دارم عاشقشم گف من کاری میکنم شما دوتا بهم برسید اون موقع خیلی خوشحال بودم انگار دنیا رو بهم دادن گذشت..
خواهرش بهش گف چهار ماه مونده بود به عید امسال که دیدم یه شماره ناشناس بهم پی ام داد سلام عشقم خوبی گفتم ببخشید شما نوشت که من محمدم همونی که دوست داره ? منم ایقد خوشحال شده بودم که نگو ضربان قلبم زیاد شده بود دستام یخ اصلا قلبم داشت از تو سینم در میومد منم تمام حرفامو که تو این که تو دلم مونده بودو بهش گفتم یه شش ماهی باهم بودیم که نمیدونم چیشد گف من میخوام واسه همیشه گوشیمو خاموش کنم شاید دیگه گوشی نداشته باشم منم خیلی داغون شده بودم دقیقا مث اوایلی که این روزا رو داشتم باخودم میگفتم چقد سنگدله محمد چقد بیرحمه لااقل میباس از گوشی خواهرش حالمو بپرسه که منم زندم یا مرده
ایقد افسردگی شدید گرفته بودم که بابام منو فرستاد پابوس امام رضا ع اونجاهم کارم فقط گریه بود تو حرم اقا از خدا میخواستم محمدمو بهم برگردونه وقتی از مشهد اومدم یه هفته بعدش دیدم محمدم بهم پی ام داد من میخوام زندگیمو شروع کنم میخوام از بدبختیا نجات پیدا کنم منم ازش خواستم بیا خواستگاری من گف همینکارو میکنم تا اینکه سه ماه گذشت دقیقا توی ماه تیر بود که بهم گف دیگه ازت متنفرم اگه این مدت باهات بودم فقط بخاطر تنها نباشم به غیر از تو با خیلیا هم بودم اینارو بهم گف دنیا رو سرم خراب شد با چندتا قرص بیهوش شدم وقتی چشمامو باز کردم بیمارستان بودم از اینکه زنده بودم و بدون او زندگی کنم بیشتر اذیتم میکرد الانم عقد بسته فقط دعا میکنم خوشبخت بشه هنوزم وقتی میبینمش مث قدیم قلبم میلرزه دعا کنین با تمام خاطراتش کنار بیام دارم دیوونه میشم محمدم خیلی دوست دارم❤️
با تشکر از کانال خوبتون و ادمین محترم
آهنگ مورد نیاز خود را درخواست کنید.