دلنوشته غم انگیز علیرضا ۱۸ ساله از همدان کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸
دلنوشته غم انگیز علیرضا ۱۸ ساله از همدان
مدتها بود که عاشق یکی از دخترای دور فامیلمون شده بودم اونم یه دختر پاک و محجبه و سید
.خیلی دوسش داشتم تا جایی که جونمم واسش میدادم مثه ی عاشق واقعی بعد ی مدت کوتاهی خاله هام و مادربزرگم فهمید.منم به مامانم گفتم.اما اونا گفتن فعلا درستو بخون ما خودمون صحبت میکنیم .
منه ساده هم قبول کردم تا اینکه چند وقت پیش بهم گفتن که اون پسر خالشو میخاد وپسر عموشم زیر نظردارن ولی من قانع نمیشدم وحرف خودمو میزدم .تااینکه چند وقتی ک گذشت فهمیدم قرار زن داییم بشه.دختری که تا منو می دید میخندیدو چشم و ابرو واسم میرفت یه جوری که فهمیدم عاشقم شده.
اما چیشد که نمیدونم دیگه از اون روز به بعد بهم نگاهم نمیکرد ونگاهاشو ازم می دزدید.من به خانوادم گفته بودم که اگه اون دختر زن داییم بشه خون به پا میکنم .اماروز عروسی که خاستم وسط خیابون جلوی همه بزنم توگوش داییم و باهاش دعوا کنم که یکدفه ی کامیون زد بهم و به طرز عجیبی زنده موندم. دوماه توبیمارستان بستری بودم .
بعد از اون فهمیدم اون دختر لحظه تصادف کردن من ایس قلبی کره و تموم کرده .خانوادم اگه این کارو نمیکردن فکر کنم اینجوری نمیشد .شایدم تقصیر من بود.بهر حال من خیلی گریه کرم و حتی چند بار میخاستم خودکشی کنم .اماجلومو گرفتن .
بعد از اون من دیگه سمت هیچ دختری نرفتم .هنوزم که عکساشو میبینم داغون میشم خیلی دلم براش تنگ شده. من این روزا حالم خیلی خوب نیس …
آهنگ مورد نیاز خود را درخواست کنید.