دلنوشته پاییزی رضوان ۲۰ از چالوس کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸
دلنوشته پاییزی رضوان ۲۰ از چالوس
تو سن ۱۷سالگی با کسی نامزدی کردم که اصلا دوستش نداشتم
اونم به من اصلا اهمیت نمیداد دنبال کار خودش بود حدود یکسال گذشت تا اینکه من مریض شدم وتو بیمارستان بستری شدم ولی بازم نامزدم اصلا یادم نکرد..
تو اون روزا که خیلی نیاز به توجه داشتم پسرخاله مامانم که اسمش رضا بود خیلی هوامو داشت همش یادم میکرد تا اینکه من مرخص شدم ورفتم خونه خالم چون خونه خودمون تو روستا بود.رضا هم همش میومد اونجا وکمکم میکرد تا روزی که من خوب شدم ورفتم خونه خودمون حس کردم که دلم براش تنگ شده اینجا بود که بهش زنگ زدم وگفت که همش منتظر تماسم بوده وابراز علاقه کردم بهم..
خیلی خاطره ها با هم داشتیم هر روز همو میدیدیم یا اگه جور نمیشد همو ببینیم انقد با گوشی با هم حرف میزدیم که حس دل تنگی نکنیم…منم بهانه زندگیم پیدا کردم ورفتم از نامزدم جدا شدم…
یه پلاک زنجیر طلا هم که حرف Rبود خریدم .۱۶فروردین۹۳اومد خواستگاریم ولی دو روز بعدش دیگه جوابمو نداد وگوشیش هم خاموش کرد هیچ خبری ازش نداشتم تا یه هفته بعد بهم خبر دادن که نامزدیشه دنیا رو سرم خراب شد همه زندگیم شد گریه..
ولی فایده نداشت منم برلج اون به اولین خواستگارم جواب مثبت دادم روز عقد من با عروسی اون تو یه روز بود… اون الان یه دختر داره و منم عروسی کردم ولی هنوزم دوستش دارم واونم چن بار ابراز پشیمونی کرد که چرا رفت وتنهام گذاشت ولی پشیمونیش سودی نداشت…
عشقم اینو بدون هنوز دوستت دارم ولی هیچ وقت هم نمیبخشمت خیلی زجر کشیدم به خاطر تو
آهنگ مورد نیاز خود را درخواست کنید.