دلنوشته پاییزی هلنا ۲۰ ساله از ارومیه با کیفیت بالا
دلنوشته پاییزی هلنا ۲۰ ساله از ارومیه
من از۸سالگی توگردبادخطرناک و کثیف زندگی افتادم
بخاطره بی توجهی پدر مادر مصرف کننده ام
۸سالم بود پسر داییم تجاوز کرد بهم من نمیفهمیدم چی شده تهدیدکرد که به کسی بگم منو میکشه بدتر ازاین اذیتم میکنه
وقتی رسیدم به دوران راهنمایی فهمیدم چه خاکی برسرم شده
زمانی که از مادرم هم کتک خوردم از پدرم هم کتک خوردم بخاطر اینکه چرا من زنده.ام چرا من دخترشونم ولی هنوز قضیه رو نگفتم بهشون
اینا دردشون اینه چرا من ازدواج نکردم تا پول خوبی دستشون بیاد و مواد بخرن….
وقتی اول دوم دبیرستان بودم پارسا تنها عشقم زندگیم اومد توزندگیم عاشق هم بودیم که قربانی دوست شدم عشقمو گرفت ازم الان خبر دارم سربازه هیچ کاری نمیتونم بکنم جز از اینیستا عکساشو بردارم نگا کنم بگم بیا هلنابدجور تنهاس
سوم دبیرستان که بودم بایه پسری به اسم سامان اشنا شدم بخاطر بی توجهی خانوادم مجبور بودم درس بخونم وکارکنم پول خودموخودم در بیارم نون شبم خودم در بیارم از درد تنهایی من به سامان پناه بردم اوایل همه چی عالی بود غم نداشتمولی وقتی دوستم هانیه اومد تو زندگیم ابر سیاه بدبختی هم نشست روسرمن
سامان باهانیه دوست شد چون من از وسط برم کنار سامان منو برد یه تپه قدیمی انقد کتک زد تجاوز کرد همونجوری ولم کرد رفت دنبال خوشیش من از همه مرد ها حتی پدم برادرم متنفرم…
کمرم چنان خم شد که نتونم دیگه بلند بشم خداروشکر خانوادم الان سالمن دیگه مصرف نمیکنن اما شکست عشقی خیلی بده
فرق گذاشتن خانواده بین بچهاشون بدتر اینکه تو خیابون از طرض نگاه مردم بترسی بدتر تهمت بزنن بهت بدتر ذنیا به کی وفا کرد که به ما بکنه؟
الان با قرص ارامبخش ارومم
با بیخوابی ارومم
با دوادرمان ارومم
فقط۱۹سالمه
ازظاهر خیلی ارومم از داخل واقعا داغونم
دختراوپسرای عزیز دوست پرست نباشید دوست دوست مثل فیتیله بمب میمونه کافیه جرقه بزنه تا زندیگتون بره روهوا
زندگی اگه زیبا بود باگریه شرونمیشد…?
آهنگ مورد نیاز خود را درخواست کنید.