دانلود آهنگ غمگین تقاص از علی بابا با لینک مستقیم
دانلود آهنگ غمگین تقاص از علی بابا
متن آهنگ
یکم اروم تر بزار بخوابه راحت | چیزی نگو فقط میخوام صدای ساعت
واسش لالای بخونه شاید یادش بیاره | چه روزای که بودم دنبالش پیاده
فقط له شد غرورم پس به کسی نگو | با من چکار کردی این که چیزی نبود
وقتی فهمیدم دورو ورت بودنم اضافه س | گفتی نباشی میمیرم حالا زنده ای چرا پس ها
بگو شاید یکم به خودم بیام من رو ول کردی رفتی تو اوج سختیام
خدای چی داری بگی تو مگه چیزی گذاشتی | لعنت به لحظه هامون لعنت به هرچی که داشتیم
حالا راحت رو بیخیال داره مسیرشو میره | بیچاره اون کسی که بعد من اسیر تو میشه
اونی که از تو واسه خودش یه فرشته ساخته | مونده من و یه قلمی که هرچی نوشته باخته
دلم گرفته اسمون از ادمای شهرمون از اون کسی که بیخیال نشسته دست به دست اون
دلش یجای دیگه بودهمش میگفت مال منه | نبودنش سخته داره بغض گلومو میشکنه
شکایت از کسی نکن اگه یروز دلت شکست اینم تقاص اون دلی که عمری رو به پات نشست
گریه نمیکنم دیگه غرورمم نمیشکنم رفتی ولی یادت باشه هیچوقت ازت نمیگذرم
زیر لبت خیلی اروم چیزی داری میگی یا که تیریب زدیو داری جای میری
هرجا داری میری میدونم تنها نیستی | ته استکانت داری میریزی ویسکی
رنگ روژ لبت روی فیلتر سیگارت | چقد به صورتت میاد خط چشم سیاهت
روبه راست علی تو چخبر دیگه راستی میدونم که کنارته ینفر دیگه
اره میدونم که الان پیش رفقا جمعی | از ما گذشتی رفتی پی نفر بعدی
تو این شبا تنها رفیقمم پیکای الکل | اما تو اونو روی تخت سفت بغل کن
بزار همه بفهمن چقد دوستش داری تو | خیلی سعی میکنی مثل خودش باشی و
تو هر شرایط باهاش بسازیو باشی | تو به فکر اون باش عشق ماکه پاشید
دانلود آهنگ جنجالی مکر شیطان از حامد زمانی با لینک مستقیم
دانلود آهنگ جنجالی مکر شیطان از حامد زمانی
متن آهنگ
به این آتش برس هیزم مهیا کن مهیاتر
گلستانیم ما در آتش نمرود زیباتر
مهیا کن ولی خورشید محشر نیز در راه است
مهیا کن ولی عمر تو کوتاه است کوتاه است
بسوزان و تماشا کن شهادت پوشی ما را
رقم کی میزند این شعله ها خاموشی ما را
اذان آه ما آتش زده طومار عصیان را
بسوزان تا رساتر بشنوی نام شهیدان را
مسلمانان، مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید
در این بتخانه ابراهیم باشید و تبر گیرید
به یک دریای واحد میرسند این رودها روزی
میاید از شبستان مساجد صبح پیروزی
بسوز ای سعی باطل آخر این ماجرا با ماست
تو مکر آخر شیطانی و مکر خدا با ماست
هلا ای از درون ویران، ببین آبادی ما را
بخوان از مشرق حق روشنای صبح فردا را
سل الانوار هل لازلت یا شیطان نعسانا
لقد عدنا و فینا القلب للعلیاء لهفانا
(از این روشناییهای برآمده بپرس؛ آیا هنوز در خواب هستی ای شیطان؟
اینک ما به سمت نور بازگشتهایم و در سینه قلبی است که برای اوج آسمانها می تپد)
أتی یهفو من الوجد؛ عظیم النهج و القصد
کسیف یخرق الدیجور فی مجلاه ایمانا
(دل ما این که به سمت سربلندی در جریان است در مسیری با شکوه و با هدفی بزرگ
همانند شمشیری که با جلایش تاریکی را شکافته و در جلوهاش جاری ایمان است)
و نحن الان فی طول المدی نجری الی الصبح
لنرسم خطونا فی النور و الآفاق مسرانا
(و اینک ماییم که در تمام مسیرها به سمت صبح در جریانیم
تا گامهایمان را در نور ترسیم کنیم و قدمگاهمان در آسمانها باشد)
برایات الفدی فی ساحه الایمان اشرقنا
لماذا لا ننادی الموت ان الموت احیا
(با بیرق های ایثار در ساحت ایمان طلوع کردیم
چرا شهادت را به سمت خود نخوانیم چرا که این مرگ ما را جاودانه کرده است)
دانلود آهنگ خیلی سخته از علی بابا با کیفیت بالا
دانلود آهنگ خیلی سخته از علی بابا با همکاری فرهاد نوری و مهدی کی فور
متن آهنگ
خیلی سخته ولی اینبار دیگه چشام سوی گریه رو نداره
خیلی سخته ولی اینبار دیگه تو رو من نمی بخشم دوباره
دلنوشته غمگین امید ۲۷ ساله از بندر لنگه با کیفیت بالا
دلنوشته غمگین امید ۲۷ ساله از بندر لنگه
بىست و جهارسالم که بود از طرىق ىکى از دوستاى خانوادگىمون با دخترى اشنا شدم و براى خواستگارى به شهرشون رفتىم
از قبل تجربه شکست داشتم توى رابطه هام بخاطر همىن من که خودمو مى شناختم که جقدر از لحاظ احساسى حساسمو ممکنه علاقه مند بشمو بهش وابسته بشم کلى ازش خواهش کردم که درست تصمىم بگىره و رفىق نىمه راه نشه برام اما اون گفت که از ته دلش با اىن ازدواج موافقه خىلى خوشحال ىودم که بالاخره با دختر روىاهام ازدواج مى کنم و خىلى بهش علاقمند شده بودم از لحاظ ظاهرى هم خىلى به دلم نشسته بود فکر مى کردم جون دختر با اىمان و نماز خونىه به اىن راحتى ها از خونه و زندگىش دل نمى کنه با خىال راحت بهش دل دادم ولى ىعد سه ماه که از عروسىمون گذشت ىه روز دىدم که خىلى ناراحته و سکوت کرده هر جى ازش پرسىدم جواب نداد اخرش که خىلى اصرار کردم گفت من هىج علاقه اى به اىن زندگى ندارم شوکه شده بودم باورم نمى شد گفتم ىعنى دوسم ندارى گفت نه جند روز بعد ازم خواست که توافقى از هم جدا شىم دنىا روى سرم خراب شد گرىه هام شروع شد دوباره بوى طلاق توى زندگىم مى پىجىد هر بار که اسم طلاقو مى اورد جند روز بعدش مىگفت که پشىمون شده و دىگه طلاق نمى خواد منم که هربار جوابم فقط ىک کلمه بود اونم وقتى دىد راضى ىه طلاق نمىشم شروع کرد به بهانه گرفتناى الکى هر ىار سر موضوع کوجىکى باهام بحث مىکرد همىشه بحثا و دعواهامون رو بى اندازه بزرگ مى کرد و به خانوادش مىگفت حرفاىى که نزده بودمو فحشاىى که نداده بودمو کتکاىى که نزده بودمو به خانوادش مىگفت تا با طلاقش موافقت کنند ىکى دوباره قهر کردو برگشت تا اىنکه دفعه اخر دادخواست طلاق داد ولى بازم برگشت جند روز از اومدنش که گذشت بهم گفت براى جى طلاق مىخواد گفت شانزده سالش که بوده پسرى از فامىلشون مىاد خواسگارى و جواب بله رو بهش مىده گفت که عاشقش ىوده و ىعد خواسگارى دىگه اون پسر سراغش نىومده و ولش کرده گفت که از سر دلسوزى بهم جواب مثبتو داده و نمى تونه غىر از اون ىه کس دىگه اى فکر کنه خلاصه بعد از جند روز موندن به بهانه ماه رمضون ازم خواست تا اجازه بدم. بره خونه مادرش اىنا منم با اىنکه جند روز از اومدنش گذشته ىود واسه اىنکه تشوىق بشه به زندگى کردن اجازه دادم بره خلاصه قرار بود ده روزه برگرده اما روز دهم بهم اس داد گفت تو ادم بدى هسى و باز ىهانه هاى تکرارى واسه جداىى دنىا روى سرم اوار شد از ته دلم عاشقش شده بودم خواب و خوراک نداشتم زندگى برام جهنم شده بود رفتم دنبالش اما فاىده اى نداشت اون برنگشت الان حدود نه ماه گذشته هنوز طلاقش ندادم نمىدونم ىعد ارن جطور زندگى کنم باورم نمىشه. ادم از شوهرش اىنقدر ساده جداشه و اخرشم وجدان درد نگىره من مى تونستم ىهترىن زندگى رو کنار کس دىگه اى داشته ىاشم اما براش زندگى و احساس من فقط ىه ىازى بود فقط مى خوام بدونه اول به خدا واگذارش مى کنم بعدم ىه حضرت زهرا……
دانلود آهنگ عکس یادگاری از علی بابا و آراد با لینک مستقیم
دانلود آهنگ عکس یادگاری از علی بابا و آراد
متن آهنگ
کجایی بی آبرو دوباره کنارشی تو خیابونی یا اینکه تو اتاقشی
مگه چند وقته با هم آشنا شدید که انقدر راحت و خوب سر رو یه بالشید
اصلا فکر نمیکردم یه روزی این طوری بشی
یه جر و بحث ساده ببین به کجاها کشید
ما مال هم بودیم خودت همیشه میگفتی که محاله منو تو بخواییم از هم جدا بشیم
وقتی که اون امد دیگه من برات مردم
حتی آرزوهامو به خودم به گور بردم
تو بازی کردی با احساسم به قیمت چی
الان یه جسم سرد واسه یه لذتشی
منم بلد بودم بکشم برتو زیرو رو
اصلا فکر نمیکردم اینطوری دستت بشه رو
چقدر امید وار بودم تو رویاهام هر روز میکشدیمت کنارم با یه لباس عروس
بهت گفته بودم یه مشت گرگه دور و ورم حتی رفیقامم آخر پیشت زیرابمو زدن
تو جلو آینه به فکر خط چشم و روژت منم خیره شدم به آخرین اس ام اس فوشت
تو نمیفهمی چی میگم چون پشتت گرمه
اون با پولش قشنگ ترو خشکت کرده
فقط مواظب باش به خدا عذاب میکشم
وقتی هر جا میرم میبینم پشتت حرفه
تو چشمام نم بارونه دلم تو شعله اتیش
یه بغضی تو گلومه که تو هستی باعث و بانیش
به موندن ندارم میلی تو داری دلی پر امید
حس خوبو عشق پاکت سادگیمو نمیفهمی
تو کردی تو سختی ها چراغ خونمو خاموش
رفیقام میگفتن میری من ساده نکرده گوش
نمیدونی نمیدونی چقدر برای من سخته
اونی که عاشقت باشه عاقبت با تو بدبخته
تویی که این روزا دیگه شده خوش به حالت بگو ببینم تو مهمونی تو اوج عشق و حالت
یهو یاد من میفهتی که دلت بگیره چشات پر شه و شبا اروم بری تو اتاقت
واسه اولین بار حس شه برات جای خالیم اون موقع زل بزنی به عکس های یادگاریم
من که اینطوریم وقتی فکرم پیش توئه یه هو میبینم که دیگه پره جا سیگاری
آخه اون کیه که تونست با من دوئل بکنه اونا حرف تو نبود کی تونست پُرت بکنه
حتی این روزا حوصله خودمم ندارم برو عشقو علاقت تو سر خودت بخوره
منم یه خط قرمز میکشم رو همه چی تو هم فکر اونی بد جور تو نخشی
فقط یادت باشه این روزا الکی خوشی تو یه روز میاد میبینم میشه از اونم زده شی
تو کردی تو سختی ها چراغ خونمو خاموش
رفیقام میگفتن میری من ساده نکرده گوش
نمیدونی نمیدونی چقدر برای من سخته
اونی که عاشقت باشه عاقبت با تو بدبخته
دلنوشته پاییزی فاطمه ۱۶ ساله از خراسان رضوی با لینک مستقیم
دلنوشته پاییزی فاطمه ۱۶ ساله از خراسان رضوی
من يه دختري بود که از ۱۲سالگي عاشق شدم هرروز شوغ عاشق شدنم زياد بود
اولش عاشق يه پسري شدم ب اسم محسن اون۱۸سالش بود امامن۱۲هر کاري مکردم محلم نمزاشت با من دوست نميشد محسن پسر همسايه ماهس هر روز ب عشق محسن ميرفتم تو کوچه من خيلي نگاهاش مکردم اما اون حتي يه لبخند هم نزد خب يکم خلاصه ترش کنم..
اين روزا گذشت تااين ک من۱۴سالم شد از طريق يه دوستم شماره محسنو پيدا کردم و پيامش داد خودمو معرفي کردم باهم در ارتباط بوديم تا ۶ماه بعداز ۶ماه محسن از م يه درخواست کرد …اما من اون درخواستو قبول نکردم و به سختي قيد محسنو زده بعداز محسن با۳نفر ديگه دوست شدم با اونا هم۵ يا۶ما باهم بوديم بعدش تنهام گذاشتنو رفتم بعداز همه اي اينا من با دوستمو دوس پسرش رفتم بيرون دوست پسر دوستم دوستشو اورد من تا دوست دوست پسر دوستمو ديدم عاشقش شدم ولي اين دفعه جلوی خودمو گرفتم و هيچي نگفتم بعداز اينکه ما رفتم بيرون و بعدش رفتم خونه ديدم يه نفر بهم پي ام داده گفتم شما گفت من علي هستم هموني ک امشب باهامو اومديد بيرون من از خوشحالي ذوق کرده بود اما بازم جلوخودمو گرفتم تا اينجا ک علي گفت من از تو خوشم اومده و ميخوام باهات دوست بشم من داستان زندگيم بهش گفت من قول ميدم تنهات نزارمو… منم قبول کردم و باهاش دوست شدم من علي رو خيلي دوست دارم ب خودشم گفتم اگر تنهام بزاري من تنها کاري ک ميگم رگمو ميزنم
الان من حس ميکنم علي از همه اي دوست پسرام بهتر بوده هيچي واسم کم نزاشته و الان هس ک۳ماه باهم هستم و باهم خوب هستم
من بعداز اين همه شکست توکل ب خدا کرد تا اين ک بعداز يک هفته علي رو سر راهم قرار داد
۲ارزوي قشنگ واسه خودمو همه اي شماها
خداجونم دمت گرم الان ک بهم داديش پس نگهش دار
و ارزوي دومي هرکسي عاشقه ب عشقش برسه هر کسي هم رسيده عشقشو براش نگهداره…
دلنوشته فاطمه ۲۳ ساله از سنندج کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸
فاطمه هستم ۲۳ ساله از سنندج
میخام ازدل خودم بگم .میخام اینجادردودل کنم .روزگاربدبهام تاکردازیکجاشکست محبت
ازیکجاشکست وابستگی.ازیکجاشکست عشقی همه روسرم اوارشد زجرکشیدم تنهابودم وهستم.امایکروزتوتلگرام یک نفربه حضرت فاطمه به پهلوی شکسته فاطمه قسمم داد که میخادبامن باشه که ازتویه گروه تلگرامی ازمن خوشش اومده اینقداصراروقسم داد.اینم بگم من یه دختر معمولیم جذابیت زیادی ندارم که کسی بیادسمت من.فقط قبول دارم اخلاقم همیشه مهربونه باهرکی درحدسن خودش رفتارمیکنم.من خیلی تعجب کردم وقتی این اقااینقداصراروالتماسم میکرد.وقتی بهم گفت دلتوبسپاربه حضرت زهرادلم قرص شداخه من عشقم فاطمه رسول الله است.رفتم دیدنش تااصن نمیشناسمش ولی اینقدحرفاورفتاراش اروم ومهربون بود.که گفتم شایداونیه که من ازاقام حسین طلب کردمه که حلقه ازدواجموهم ازکربلابیارم .گفتم یاحسین ایااین همونه این خورفتارش چقدمهربونه .چقددلم اروم بودکه دارمش اومدم فکرموکردم یاعلی گفتم باهم عهدبستیم وفاداربمونیم وفاطمه زهرارابین دوتامون قراردادیم.الان پنج روزه ازاون اتفاق میگذره امارفتارش خیلی سردشده .اونی نیست که من روزاول دیدم نمیدونم چرا.اخه من تازه به اسم بانویم زهرااین رابطه پاکوشروع کردم.من به گفته مهدی که خواست عهدببندم به فاطمه زهراقسم خوردمه تااخرش بمونم پس نمیتونم بیوفایی کنم ولی شماهابمن بگین مهدی که من تازه دیدمه قبل دیدنم اونقدباذوق بهم پیام میدادچشه راهنماییم کنین.ماخوقسم خوردیم همیشه بهم فکرکنیم ومهربون باشیم باهم .چیکارکنم بخداازسردی رفتارش گاه میزنم زیرگریه تواین چهارروزسرنمازمم که یادم میاداشک میریزم این چهارروزبه اندازه یکسال برام گذشته اخه یکسال بودتنهابودم ودرخوست هیج پسری راقبول نمیکردم .قسم واصرارمهدی دلموقرص کرد قبول کردم.برام ازبانوی دوعالم فاطمه رسول الله دعاکنین.وبه راهنمایی ومشورتتون نیازدارم.باتشکرازسایت خوبتون
دلنوشته غمگین بهمن ۱۸ ساله از همدان با لینک مستقیم
دلنوشته غمگین بهمن ۱۸ ساله از همدان
من وقتی ۱۳ سال داشتم تو عید توعروسی یکی از فامیلامون بایک دختر ایدال اشنا شدم
من قصد دوستی رو داشتم باهاش وقتی شمارشو گیر اوردم که بادوستم دوست شده بود ولی نامید نشدم دوستم چون یکم تیپ یا .. میزد .دختره باهاش دوست شده بود ولی من به دختر گفتم که رضا بدرت نمیخوره ولی گوش نمیداد تا این که پارسال ولش کرد من وقتی فهمیدم ولش کرده خوشحال شدم وزود زنگ زدم ولی خاموش بود تا این که دوروز بعد از شبه چله زنگ زدم روشن بود و دوست شدیم اسمش محدثه بود
من محدثه روخیلی دوست داشتم الانم دارم همه چی خوب بود تا یک روز گوشیش خاموش بود من رفتم در خونشون که مادرش ناراحت شد وگوشی شو گرفت ازش بعد که گوشی شو دادن زنگ زد گفت گوشی ندارم تو عید زنگ بزن ۲۰روزم مونده بود به عید تواین ۲۰ روز پدرم در ومد تا این که روز اول عید زنگ زدم محدثه خیلی از من سیر شده بود بعدش گفت فقط ۵ شنبه ها زنگ بزن ۵شنبه ها زنگ میزدم زیاد خوب ج نمیداد من به هر حال عاشق محدثه بودم و هیچ وقت ازش کم نمیشد تا این که گفت بیا تموم کنیم شمارمو داده بود به دوسش که بامن دوست بشه بعدش که دوست شدم ولش کنم بعد نمیخواست بدونم که دوستشه تا فهمیدم من بادوستش دوست نشدم فقط خواستم بدونم از طرف ونه که بود بعد که به دختر عموش زنگ زدم ج نمیداد خودشم ج نمیداد زن زدم به زن عموش ج نمیداد من بهش ۱۵۰ پول دادم که ازش پس گرفتم بعد از این که ومد رو حساب رفتم بانک ببینم فرستنده کیه دیدم دایی باباشه زود رفتم بانک از ریس بانک اطلاعات شو گرفتم و زنگ زدم گفتم چرا پول فرستادی گفت زن داییم گفته بعدش ونم زنگ زده بود به داییش گفته بود داییش که میشه بابای محدثه از هیچی خبر نداشتو ناراحت شد.و رفت شکایت کرد بعدش محدثه دیدم داره زنگ میزنه میخواست منو بکشه بیرون که منو کتک بزنن ولی من نرفتم فهمیدم اره جداشدیم بهتر شاید بعداز مدتی خدا خواست رفتم خواستگاریش وقبول کردن و به عشقم رسیدم . دعا میکنم برای کسی که خواست ما جدا شیم وشدیم که تو زندگیش موفق نباشه چون زندگی مو خراب کرد
من خیلی محدثه رو دوسش داشتن اصلا فکر نمیکردم جدا شیم محدثه فکر میکر من لج بستم یادیوانم اره من دیوانه ی عشقش بودم نشد. وارزودار م بازم با یک جمله یا جرقه بهش برسم من زیادی دوس داشتم فقط زیادی
خیلی عاشقشم…
دلنوشته رها ۱۸ ساله از کرمان با لینک مستقیم
رها ۱۸از کرمان
منم میخوام قصه ی دردناک جداییمو بگم منم مثل همه شماها عاشق شدم اره عاشق پسر همسایمون هم من دوسش داشتم هم اون ما بدون هم نمیتونستیم نفس بکشیم M اومد خواستگاریم اون ی آژانس داشت زیاد وضعشون خوب نبود درسته تک دختر خانواده بودم وضعمون عالی بود ولی با این حال قبولش کردم شب خواستگاری ازش خواستم صبر کنه تا درسم تمام شه اونم گفت باشه صبر میکنم ولی درست دو هفته بعدش یعنی یک ماه پیش در خونه ما رو زدن وقتی رفتم پایین دیدم دو تا مرد اومدن تحقیق واسه عشق من اونا اومده بودن تا منو داغون کنن اولش باورم نمیشد ولی بعد ک ته توی قضیه رو در اوردم فهمیدم راستهMدو شب بعد از خواستگاری من رفته بود خواستگاری ی دختر دیگه این وسط من خیلی داغون شدم ی هفته کامل تو بیمارستان بستری بودم بعد از این ی هفته ک مرخص شدم اومدم خونه دیدم اونا عقد کردن و دست تو دست هم هر روز از جلوی خونه ما رد میشن منم ی هفته پیش حلقه ای رو ک واسم خریده بودنو بهشون برگردوندم
خواستم بگم دنیا خیلی نامرده آجیای و داداشای گلم گول این عشقای دو روزه رو نخورین امیدوارم عشقم با عشقش خوشبخت بشه ولی Mاگه هر وقت اینو خوندی و بدستت رسید بدون من هیچوقت نمیبخشمت جواب اشکایی رو ک هرروز دارم میریزمو باید پس بدی و امیدوارم کسایی ک باعث این کار شدن هیچوقت روز خوش نبینن..
دلنوشته پاییزی شبنم ۱۸ ساله از گرگان با لینک مستقیم
دلنوشته پاییزی شبنم ۱۸ ساله از گرگان
ی سال پیش توراه سفر ی پسریو دیدم تو ی اتاق بودیم
چن شب باهم من همراه خانوادم اون همراه دوستش ی مدت ک گذشت ازش خوشم اومد ولی بیخیال شدم جدی نگرفتم و ب سفرمون ادامه دادیم اونام تقریباتاجاهایی بامابودن ی جایی خوردم زمین دستموگرف و کمکم کرد تقریبا راهو پیاده میرفتیم بیشترراهوباهم بودیم بابام چیزی نمیگف چون نمیتونستم درست راه برم و همش میخوردم زمین درطول راه چیزی نمیگفتم ولی اون شروع ب حرف زدن کرده بود ک تاالان بهش انقدخوش نگذشته و…. ی جاخورد زمین دست منم کشید افتادم روش زود بلندشدم دست اونم گرفتم بلندش کردم ی لبخندزدمو راهمونو ادامه دادیم اخرای راه بود بهم گف ک هرجابره برمیگرده وو پیشم میاد منم چون عتمادی سرکسی نداشم گفتم باش بداز مدتی ازهم جداشدیم وقتی ازش جداشدم همش توفکراین بودم ک واقعابرمیگرده؟! یاحرفاش مث بقیه دروغه خلاصه چن ماهی گذشتو گوشی برادرم زنگ خورد برداشتم دیدم فریده گفتم سلام اونم سلام دادخیلی استرس داشم منتظربودم ی چیزی بگه ولی اون چیزی نگف و چون تلفن برادرم بود نمیتونستم زیادحرف بزنم براهمین گفتم برادرم نیس اومدزنگ میزنه و گوشیو قط کردم خیلی ناراحت بودم ک چراچیزی بهم نگف بدازچن ماه دیه گوشی خریدم و منتظربودم ازفیس برادرم شمارشو پیداکنم اونم ازطریق فیس برادرم ماروپیداکرد وقتی بهش مسج دادم خیلی خوشحال شد ولی خوشحالیش واس چن دیقه بود چن ماهی گذشت فهمیدم ک دوسم نداره و کس دیه ایه رو دوس داشته ک اونم ولش کرده خیلی ناراحت شدم هم واس اون هم واس خودم بهم گف همیشه عشق اون توقلبشه خلاصه چن ماه دیه ای هم گذشت بیشترشبابیرون بود بارفیقاش خوش گذرونی منم خوش بودم ولی ن زیاد وخیلی کم پی ام میداد ی چن دفه باهاش ب شوخی قهر ک ببینم دوسم داره یان ولی اون حتی ی بارم بهم پی ام نمیداد تااخربهش گفتم دوسم نداری برو اونم گف هرکس منو دوس داشته باشه خودش میاددنبالم ن من دنبال اون قبل ازین ک باهم صمیمی شیم دوس دخترزیادداش منم بیشترباپسرودخترهرکی ک واس وقت گذروندن خوب بود باهاش بودم وقت میگذروندم گذشتو گذشت کم کم رابطمون صمیمی شدبهم علاقه پیداکردو تاالانم باهمیم تقریبا ی سالو چن ماه گذشته بدون هیچ قهرو دوایی باهمیم و اگ ازهم ناراحت باشیم ب هم بدن پی ام میدیم ک اینطوری هیچ کدوممون ناراحت نشیم من هم قسم خوردم بجزاون باکسی ازدواج نکنم من مطمعنم ک ب هم میرسیم چون باتمام شرایط و بدی هامون باهم کنارمیایمو پشت همیم و مشکلاتمونو باهم حل میکنیم ازون وقتی ک ازش جداشدم توسفرتاالان ندیدمش ولی دوسش دارم از راه دور ازدل پاک اونم همین طور
آهنگ مورد نیاز خود را درخواست کنید.