دانلود آهنگ تومور ۲ از علیرضا آذر با لینک مستقیم
دانلود آهنگ تومور ۲ از علیرضا آذر { دکلمه غمگین }
متن آهنگ
زندگی یک چمدان است که می آوریش
بار و بندیل سبک می کنی و می بریش
خودکشی مرگ قشنگی که به آن دل بستم
دسته کم هر دو سه شب سیر به فکرش هستم
گاه و بیگاه پُر از پنجره های خطرم
به سَرم می زند این مرتبه حتما بپرم
گاه و بیگاه شقیقه ست و تفنگی که منم
قرص ماهی که تو باشی و پلنگی که منم
چمدان دست تو و ترس به چشمان من است
این غم انگیزترین حالت غمگین شدن است
قبل رفتن دو سه خط فحش بده داد بکش
هی تکانم بده نفرین کن و فریاد بکش
قبل رفتن بگذار از تهِ دل آه شوم
طوری از ریشه بکش ارّه که کوتاه شوم
مثل سیگار خطرناک ترین دودم باش
شعله آغوش کنم حضرت نمرودم باش
مثل سیگار بگیرانم و خاکستر کن
هر چه با من همه کردند از آن بدتر کن
مثل سیگار تمامم کن و ترکم کن باز
مثل سیگار تمامم کن و دورم انداز
من خرابم بنشین زحمت آوار نکش
نفست باز گرفت این همه سیگار نکش
آن به هر لحظه ی تب دار تو پیوند منم
آنقدر داغ به جانم که دماوند منم
توله گرگی که در اندیشه ی شریانِ منی
کاسه خونی جگری سوخته مهمان منی
چَشم بادام دهان پسته زبان شیر و شکر
جام معجونِ مجسم شده این گرگ پدر
تا مرا می نگرد قافیه را می بازم
… بازی منتهی العافیه را می بازم
سیبِ سیب است تَن انگیزه ی هر آه منم
رطب عرشِ نخیل او قدِ کوتاه منم
دانلود آهنگ تومور ۲ از علیرضا آذر
ماده آهوی چمن هوبره ی سینه بلور
قاب قوسِین دهن شاپریه قلعه ی دور
مظهر جانِ پلنگم که به ماهی بندم
و به جز ماه دل از عالم و آدم کندم
ماهِ بیرون زده از کنگره ی پیرهنم
نکند خیز برم پنجه به خالی بزنم
خنده های نمکینت تب دریاچه ی قم
بغض هایت رقمی سردتر از قرنِ اتم
مویِ بَرهم زده ات جنگل انبوه از دود
و دو آتشکده در پیرهنت پنهان بود
قصه های کهن از چشم تو آغاز شدند
شاعران با لب تو قافیه پرداز شدند
هر پسربچه که راهش به خیابان تو خورد
یک شبه مرد شد و یکه به میدان زد و مُرد
من تو را دیدم و آرام به خاک افتادم
و از آن روز که در بندِ توام آزادم
چشممان خورد به هم صاعقه زد پلکم سوخت
نیزه ای جمجمه ام را به گلوبند تو دوخت
سَرم انگار به جوش آمد و مغزم پوسید
سرطانی شدم و مرگ لبم را بوسید
دوزخِ نی شدم و شعله دواندم به تنت
شعله پوشیدم و مشغولِ پدر سوختنت
به خودم آمدم انگار تویی در من بود
این کمی بیشتر از دل به کسی بستن بود
پیش چشم همه از خویش یَلی ساخته ام
دانلود آهنگ تومور ۲ از علیرضا آذر
پیش چشمان تو اما سپر انداخته ام
ناگهان دشنه به پشت آمد و تا بیخ نشست
ماه من روی گرفت و سر مریخ نشست
آس ِ در مشتِ مرا لاشخوران قاپ زدند
کرکسان قاعده را از همه بهتر بلدند
چایِ داغی که دلم بود به دستت دادم
آنقدر سرد شدم از دهنت افتادم
و زمینی که قسم خورد شکستم بدهد
و زمان چَنبره زد کار به دستم بدهد
تو نباشی من از آینده ی خود پیرترم
از خر زخمیِ ابلیس زمین گیر ترم
تو نباشی من از اعماق غرورم دورم
زیر بی رحم ترین زاویه ی ساطورم
تو نباشی من و این پنجره ها هم زردیم
شاید آخر سر ِ پاییز توافق کردیم
هر کسی شعله شد و داغ به جانم زد و رفت
من تو را دو… دهنه روی دهانم زد و رفت
همه شهر مهیاست مبادا که تو را
آتش معرکه بالاست مبادا که تو را
این جماعت همه گرگند مبادا که تو را
پی یک شام بزرگند مبادا که تو را
دانه و دام زیاد است مبادا که تو را
مرد بد نام زیاد است مبادا که تو را
پشت دیوار نشسته اند مبادا که تو را
نا نجیبان همه هستند مبادا که تو را
تا مبادا که تورا باز مبادا که تو را
پرده بر پنجره انداز مبادا که تو را
دل به دریا زده ای پهنه سراب است نرو
برف و کولاک زده راه خراب است نرو
بی تو من با بدن لخت خیابان چه کنم
با غم انگیزترین حالت تهران چه کنم
بی تو پتیاره ی پاییز مرا می شکند
این شب وسوسه انگیز مرا می شکند
بی تو بی کار و کسم وسعت پشتم خالیست
گل تو باشی من مفلوک دو مشتم خالیست
بی تو تقویم پر از جمعه بی حوصله هاست
و جهان مادر آبستن خط فاصله هاست
پسری خیر ندیدهَ م که دگر شک دارم
بعد از این هم به دعاهای پدر شک دارم
می پرم دلهره کافیست خدایا تو ببخش
… خودکشی دست خودم نیست خدایا تو ببخش
دانلود آهنگ امام رضا از علی مرشدی کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸
دانلود آهنگ احساسی امام رضا از علی مرشدی
متن آهنگ
تو میری تا شهر خورشید
زایر امام رضایی پر بغض کوله بارت
بغضی که میاد سراغت
لحظه به لحظه میباره
دانلود دکلمه تومور ۳ از علیرضا آذر کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸
دانلود دکلمه تومور ۳ از علیرضا آذر
متن آهنگ
اين روزها اينگونه ام
فرهاد واره اي كه تيشه ي خود را
گم كرده است
آغاز انهدام چنين است
اينگونه بود آغاز انقراض سلسله ي مردان
ياران
وقتي صداي حادثه خوابيد
برسنگ گور من بنويسيد:
– يك جنگجو كه نجنگيد
اما …، شكست خورد
دانلود آهنگ نگاه از علی مرشدی با کیفیت بالا
دانلود آهنگ غمگین نگاه از علی مرشدی
متن آهنگ
به گریه هام نگاه نکن خودت رو حیف من نکن
سوختنی میسوزه عزیز خودت رو موندگار نکن
تا آخر راه اومدیم با دل غصه دار من
حالا برو ای گل ناز خودت رو پرپر نکن
دانلود آهنگ پاپوش از علی مرشدی کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸
دانلود آهنگ غمگین پاپوش از علی مرشدی
متن آهنگ
شک ندارم یه عالمه حرف و حدیث ساختی واسم
خواستی منو بازی بدی خودت باختی بازم
با من بودی یادم بودی
دانلود آهنگ مدار مربع از علیرضا آذر با لینک مستقیم
دانلود آهنگ مدار مربع از علیرضا آذر
متن آهنگ
فال من را بگیر و جانم را من از این حالِ بی کسی سیرم
دستِ فردای قصه را رو کن روشنم کن چگونه می میرم
حافظ از جام عشق خون می خورد من هم از جام شوکران خوردم
او جهاندارِ مست ها می شد من جهان را به دوش می بردم
مست و لایعقل،از جهان بیزار جامی از عشق و خون به دستانم
او خداوند می پرستان شد من امیر القشون مستانم
حالِ خوبی نبود آدم ها زیر رودِ کبود خوابیدم
هرچه چشمش سرِ جهان آورد همه را توی خواب می دیدم
من فقط خواب عشق را دیدم حس سرخورده ای که نفرین شد
هر کسی تا رسید چیزی گفت هر پدر مُرده ابن سیرین شد
من به تعبیر خواب مشکوکم هر کسی خواب عشق را دیده است
صبح فردای غرق در کابوس رو به دستان قبله خوابیده است
مردم از رو به رو دَهن دیدند مردم از پشت سر سخن چیدند
آسمان ریسمانمان کم بود هی نشستند و رشته ریسیدند
نانجیبیِ عشق در این است مردِ مفلوک و مُرده می خواهد
نانجیبیِ عشق در این است دامنِ دست خورده می خواهد
من به رفتار عشق مشکوکم در دلِ مشتِ بسته اش چیزی ست
رویِ رویش شکوهِ شیراز است پشتِ رویش قشونِ چنگیزی ست
من به رفتار عشق مشکوکم مضربی از نیاز در ناز است
در نگاهش دو شاهِ تاتاری پشتِ پلکش هزار سرباز است
دانلود آهنگ مدار مربع از علیرضا آذر
مردِ از خود گذشته ای هستم پایِ ناچارِ مانده در راهم
هم نمی دانم آنچه می خواهی هم نمی دانم آنچه می خواهم
ناگزیر از بلندِ کوهستان ناگریز از عمیقِ دریایم
اهل دنیای گیج در اما گیجِ دنیای اهلِ آیایم
سهروردی منم که در چشمت شیخِ اشراق و نورِِ غم دیدم
هم قلندر شدم که در کشفت سر به راه تو سر تراشیدم
خانِ والای خانه آبادم زندگی کن مرا،خیابان را
این چنین مردِ داستان باشی می کُشی خوش نویسِ تهران را
مرگِ شعبانِ جعفری هستم امتدادِ هزاردستانم
لشکرم یک جهان چشم انگشتی ست من امیر القشون مستانم
قلبم اندازه ی جهانم شد شهرِ افسرده ای درونم بود
خونِ انگورهای تَف دیده قطره قطره جای خونم بود
شهرِ افسرده ای درونم بود خالی از لحظه های ویرانی
جاده ها از سکوت آبستن شهرِ تنهای واقعا خالی
توی تنهاییِ خودم بودم یک نفر آمد و سلامی کرد
توی این شهرِ خالی از مردم یک نفر داشت کودتا می کرد
یک نفر داشت زیر خاکستر آتشی تازه دست و پا می کرد
من به تنهاییِ خودم مومن یک نفر داشت کودتا می کرد
یک نفر مثل من پُر از خود شد یک نفر مثل زن پُر از زن شد
از همان جاده ای که آمد رفت رفت و اندوهِ برنگشتن شد
کار و بارِ غزل که راکد بود کار و بارِ ترانه هم خونی ست
آسمان در غزل که بارانی ست آسمون تو ترانه بارونی ست
دست و پاتو بکِش،برو گمشو پسر این زندگی نمی فهمه
واسه مردای گرگ دونه بریز این خر از کُره گی نمی فهمه
تو سرش غیرِ شعر چیزی نیست مُرده شورِ کتاب و شعراشو
می گه دنیا همش غم انگیزه گُه بگیرن تمومِ دنیاشو
گُه بگیرن منو،برو بانو واسه مردای زندگی زن شو
واسه من لای جرز،اتاق خوابه گاوِ مردای گاوآهن شو
من کنار تو ریز می مانم تو کنارم درشت خواهی شد
من نجیبانه بوسه خواهم زد نانجیبانه مشت خواهی شد
اقتضای طبیعتت این است به وجود آمدی که زن باشی
به وجود آمدی بسوزانی دوزخی پشتِ پیرهن باشی
به وجود آمدم که داغت را پشتِ دستان خود نگه دارم
مثل دنیای بعد از اسکندر تختِ جمشیدِ بعد از آوارم
تختِ جمشیدِ بعد از آوارم سر ستون های من ترَک خوردند
بعدِ بارانِ تیر باریدند هرچه بود و نبود را بردند
شعرِ آتش به جان نفهمیدی ماجرا مثل روز روشن بود
قاتل روزهای سرسبزم بدتر از این همه تبر،زن بود
قبله ی تاک های مسمومم ناخداوندِ مِی پرستانم
لشکرم رو به خمره می رقصند من امیر القشون مستانم
چشم و هم چشمِ من خیابانی ست که تو را باشکوه می سازد
که مرا مثل کاه می بیند که تو را مثل کوه می سازد
مثل کوهی درشت و محکم باش مثل فاتح نگاه خواهم کرد
آنقَدَر اَنگِ ننگ خواهم زد دامنت را سیاه خواهم کرد
روی دستان خویش می مانی پای این قصدِ شوم خواهی مُرد
که رکَب از تو خورده باشم این آرزو را به گور خواهی برد
سر بچرخان و باز جادو کن مالِ دنیای خر شدن هستم
بوسه ها را به جان من انداز مردِ این جنگِ تن به تن هستم
چشم و لب های نیمه بازت را ماهِ غرقابِ نور می بوسم
من زمینی،تو آسمانی را از همین راه دور می بوسم
این که اَل اَبرَهِ (الابره) دو چشمت شد زیر پای هزار اَل فینم (الفین)
هم خودم قاضیَم،خودم حکمم هم هلاکیده ی اَبابیلم
پشتمان طرحِ نقشه هایی است پشتِ هر طرح،دست در کار است
تا دهان مفت و گوش ها مفتند پشتمان حرفِ مفت بسیار است
دانلود آهنگ سایه از علی مرشدی با لینک مستقیم
دانلود آهنگ احساسی سایه از علی مرشدی
متن آهنگ
دانلود آهنگ مادیان از علیرضا آذر با لینک مستقیم
دانلود آهنگ دکلمه مادیان از علیرضا آذر
متن آهنگ
چشم هایش شروع واقعه بود
آسمانی درون آنها من
در صدایش پرنده می رقصید
بر تنش عطر خوب آویشن
باز گوشواره های گیلاسی
پشتِ گوشش شلوغ می کردند
دست های کمندِ نیلوفر
سینه ریزی ظریف بر گردن
احتمالا غریبه می آمد
از خیابان به شرم رد می شد
دختر پا به راهِ دیروزی
هیکلِ رو به راهِ حالا… زن
در قطاری که صبح آمده بود
دشت هایی وسیع جا ماندند
شهر از این زاویه قفس می شد
زیر پاهای گرمِ در رفتن
پشت سر لاشه های پل بر پل
پیشِ رو کوره راهِ سردرگم
مثل یک مادیانِ ناآرام
در خیابان سایه و روشن
در خیالش قطار مردی بود
بی حیابی لباسبی هر چیز
در خیالش عروس خواهد شد
توی هر کوپه کوپه آبستن
سارقانی که دست می بردند
سیب سرخ از حصار بردارند
دکمه هایی که حیف می مردند
روی دنیای زیر ِ پیراهن
مردمانی که توی پنجره ها
در پیِ هرچه لخت می گشتند
پیش چشمانِ گردشان اینک
فرصتی داغ بود و طعمِ بدن
آسمان با گُروم گرومب خودش
عکس هایی فجیع می انداخت
چکه های غلیظِ خون افتاد
از کجا روی صورتِ دامن
او مسافر نبود اما باز
منتظر تا قطار برگردد
مثل حالا که داشت برمی گشت
تن تَ تَن تن تَ تن
سوتِ کمرنگِ سرد می آمد
تیر غیبی تَلَق تلق در راه
خاطراتی که داشت قِل می خورد
روی تصویر ریل ِ راه آهن
توی چشمِ فلان فلان شده اش
آسمانی برای ماندن نیست
زندگی بود و آخرین شِهه
مادیانِ در انتظار ِ تِرن
دانلود آهنگ دو در یک از علیرضا آذر کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸
دانلود آهنگ دکلمه دو در یک از علیرضا آذر و احسان افشاری
متن ترانه
من ریزه کاری های بارانم در سرنوشتی خیس می مانم
دیگر درونم یخ نمی بندی بهمن ترین ماهِ زمستانم
رفتی که من یخچالِ قطبی را در آتش دوزخ برقصانم
رفتی که جای شال در سرما چشم از گناهانت بپوشانم
اِی چشم های قهوه قاجاری بیرون بزن از قعرِ فنجانم
از آستینم نفت می ریزد کبریت روشن کن،بسوزانم
از کوچه های چرک می آیم در باز کن،سردرگریبانم
در باز کن،شاید که بشناسی نت های دولّا،چنگِ هذیانم
یک بی کجا درمانده از هر جا سیلی خورِ ژن های خودکامه
صندوقِ پُستِ پَستِ بی نامه یک واقعا در جهل علامه
یک واقعاتر شکلِ بی شکلی دندانه های سینِ احسانم
دندانه ام در قفل جا مانده هر جوری می خواهی بچرخانم
سنگم که در پای تو افتادم هر جا که می خواهی بغلتانم
پشتِ سرت تابوتِ قایق هاست سر برنگردان روحِ عریانم
خودکارِ جوهر مُرده ام یا نه چون صندلی از چارپایانم
می خواهی آدم باش یا حوّا کاری ندارم، من که حیوانم
یک مُژه در پلکم فرود آمد یک میله از زندانِ من کم شد
تا کِش بیاید ساعتِ رفتن پل زیر پای رفتنم خم شد
بعد از تو هر آینه ای دیدم دیوار در ذهنم مجسم شد
از دودمانِ سِدر و کافوری با خنده از من دست می شوری
دانلود آهنگ دو در یک از علیرضا آذر
من سهمی از دنیا نمی خواهم می خواستم،حالا نمی خواهم
این لاله ی بدبخت را بردار بر سنگِ قبرِ دیگری بگذار
تنهایی ام را شیر خواهم داد اوضاع را تغییر خواهم داد
اندامی از اندوه می سازم با قوزِ پشتم کوه می سازم
باید که جلّادِ خودم باشم تفریقِ اعدادِ خودم باشم
آن روزها پیراهنم بودی یک روزِ کامل بر تنم بودی
از کوچه ام هرگاه می رفتی با سایه ی من راه می رفتی
اِی کاش در پایت نمی افتاد این بغض های لختِ مادرزاد
اِی کاش باران سیر می بارید از دامنت انجیر می بارید
در امتداد این شبِ نفتی سقطِ جنونم کردی و رفتی
در واژه های زرد می میرم در بعد از ظهری سرد می میرم
باید کماکان مُرد اما زیست جز زندگی در مرگ راهی نیست
باید کماکان زیست اما مُرد با نیشخندی بغضِ خود را خورد
انسان فقط فوّاره ای تنهاست فوّاره ها تُف های سربالاست
من روزنی در جلدِ دیوارم دیوارِ حتما رو به آوارم
آوار یعنی دوستت دارم
آوار کن بر من نبودت را باروت نه،با فوت ویرانم
از لای آجرها نگاهم کن پروانه ای در مشتِ طوفانم
طوفان درختان را نخواهد برد از ابرِ باران زا نترسانم
بو می کِشم تنهاییِ خود را در باجه ی زردِ خیابانم
هر عابری را کوزه می بینم زیر لبم خیام می خوانم
این شهر بعد از تو چه خواهد کرد با پرسه های دورِ میدانم
یک لحظه بنشین برفِ لاکرداردارم برایت شعر می خوانم
علیرضا آذر:
خوب است و عمری خوب می ماند مردی که روی از عشق می گیرد
دنیا اگر بد بود و بد تا کرد یک مردِ عاشق،خوب می میرد
از بس بدی دیدم به خود گفتم باید کمی بد را بلد باشم
من شیرِ پاک از مادرم خوردم دنیا مجابم کرد بد باشم
دنیا مجابم کرد بد باشم من بهترین گاوِ زمین بودم
الان اگر مخلوقِ ملعونم محبوبِ ربّ العالمین بودم
سگ مستِ دندان تیزِ چشمانش از لانه بیرون زد شکارم کرد
گرگی نخواهد کرد با آهو کاری که زن با روزگارم کرد
هر کار می کردم سرانجامش من وصله ای ناجورتر بودم
یک لکّه ننگِ دائمی اما فرزندِ عشقِ بی پدر بودم
دریای آدم زیرِ سر داری دنیای تنها را نمی بینی
بر عرشه با امواج سرگرمی پارو زدن ها را نمی بینی
اِی استوایی زن،تنت آتش سرمای دنیا را نمی فهمی
برف از نگاهت پولَکی خیس است درماندگی ها را نمی فهمی
درماندگی یعنی تو اینجایی من هم همین جایم ولی دورم
تو اختیارِ زندگی داری من زندگی را سخت مجبورم
دانلود آهنگ دو در یک از علیرضا آذر
درماندگی یعنی که فهمیدم وقتی کنارم روسری داری
یک تارِ مو از گیسوانت را در رختخوابِ دیگری داری
آخر چرا با عشق سر کردی محدوده را محدودتر کردی
از جانِ لاجانت چه می خواهی از خطِ پایانت چه می خواهی
این دردِ انسان بودنت بس نیست؟ سر در گریبان بودنت بس نیست؟
از عشق و دریایش چه خواهی داشت این آب تنها کوسه ماهی داشت
گیرم تو را بر تَن سَری باشد یا عُرضه ی نان آوری باشد
گیرم تو را بر سر کلاهی هست این ناله را سودای آهی هست
تا چرخِ سرگردان بچرخانی با قدِ خم دکّان بچرخانی
پیری اگر رویی جوان داری زخمی عمیق و ناگهان داری
نانت نبود،آبت نبود اِی مرد با زخمِ ناسورت چه خواهی کرد
پیرم،دلم هم سنِ رویم نیست یک عمر در فرسودگی کم نیست
تندی نکن اِی عشقِ کافر کیش خیزابِ غم،گردابه ی تشویش
من آیه های دفترت بودم عمری خدا پیغمبرت بودم
حالا مرا ناچیز می بینی؟ دیوانگان را ریز می بینی؟
عشق آن اگر باشد که می گویند دل های صاف و ساده می خواهد
عشق آن اگر باشد که من دیدم انسانِ فوق العاده می خواهد
سنی ندارد عاشقی کردن فرقی ندارد کودکی،پیری
هر وقت زانو را بغل کردی یعنی تو هم با عشق درگیری
حوّای من آدم شدم وقتی باغِ تنت را بر زمین دیدم
هِی مشت مشت از گندمت خوردم هِی سیب سیب از پیکرت چیدم
سرما اگر سخت است قلبی را آتش بزن درگیرِ داغش باش
ول کن جهان را،قهوه ات یخ کرد سرگرمِ نان و قلب و آتش باش
این مُرده ای را که پِی اش بودی شاید همین دور و برت باشد
این تکه قلبِ شعله بر گردن شاید علیِ آذرت باشد
او رفت و با خود برد شهرم را تهران پس از او توده ای خالیست
آن شهرِ رویاهای دور از دست حالا فقط یک مشت بقالیست
او رفت و با خود برد یادم را من مانده ام با بی کسی هایم
خب دستِ کم گلدانِ عطری هست قربانِ دستِ اطلسی هایم
او رفت و با خود برد خوابم را دنیا پس از او قرص و بیداریست
دکتر بفهمد یا نفهمد باز عشق التهابِ خویش آزاریست
جدی بگیرید آسمانم را من ابتدای کُندِ بارانم
دانلود آهنگ دو در یک از علیرضا آذر
لنگر بیندازید کشتی ها آرامشی ماقبلِ طوفانم
من ماجرای برف و بارانم شاید که پایی را بلغزانم
آبی مپندارید جانم را جدی بگیرید آسمانم را
آتش به کول از کوره می آیم باور کنید آتش فشانم را
می خواستم از عاشقی چیزی با دستِ خود بستند دهانم را
من مردِ شب هایت نخواهم شد از بسترت کم کن جهانم را
رفتم بنوشم اشکِ خود را باز مردم شکستند استکانم را
تا دفترم از اشک می میرد کُبرای من تصمیم می گیرد
تصمیم می گیرد که برخیزد پایین و بالا را به هم ریزد
دارا بیفتد پای ساراها سارا به هم ریزد الفبا را
سین را،الف را،را و سارا را درهم بپیچانند دارا را
دارا نداری را نمی فهمد ساعت شماری را نمی فهمد
دارا نمی فهمد که نان از عشق سارا نمی فهمد،امان از عشق
سارای سالِ اولی مَرد است دستانِ زبر و تاولی مَرد است
این پا که سارا مال یک زن نیست سارا که مالِ مَرد بودن نیست
شالِ سپیدِ روی دوشَت کو؟ گیلاس های پشتِ گوشَت کو؟
با چشم و ابرویت چه ها کردی؟ با خرمنِ مویت چه ها کردی؟
دارا چه شد سارایمان گم شد؟ سارا و سینَش حرفِ مردم شد؟
تنها سپاس از عشق خودکار است دنیا به شاعرها بدهکار است
دستانِ عشق از مثنوی کوتاه چیزی نمی خواهد پلنگ از ماه
با جبر اگر در مثنوی باشی لطفی ندارد مولوی باشی
استادِ مولانا که خورشید است هفت آسمان را هیچ می دیده ست
ما هم دهان را هیچ می گیریم زخمِ زبان را هیچ می گیریم
دارم جهان را دور می ریزم من قوم و خویشِ شمسِ تبریزم
نانت نبود،آبت نبود اِی مرد ول کن جهان را،قهوه ات یخ کرد
دانلود آهنگ اتاق از علیرضا آذر میلاد بابایی و امیرعباس گلاب با لینک مستقیم
دانلود آهنگ اتاق از علیرضا آذر میلاد بابایی و امیرعباس گلاب
متن آهنگ
نقشِ یک مردِ مُرده در فالت توی فنجانِ مانده بر میزم
خط بکش دورِ مردِ دیگر را قهوهات را دوباره میریزم
زندگی از دروغ تا سوگند خسته از زیر و روی رو در رو
زیر صورت هزارها صورت خسته از چهرههای تو در تو
چشم بستی به تختِ طاووسم در اتاقی که شاه من بودم
مردِ تاوانِ اشتباهت باش آخرین اشتباه من بودم
چشم وا کردم از تو بنویسم لای در باز و باد میآمد
از مسیری که رفته بودی داشت موجی از انجماد میآمد
مفت هم بوسهام نمیارزد وای از این عشقهای دوزاری
هی فرار است و سوی خود رفتن آخ از این مردهای اجباری
مثل ماهی معلق از قلاب زیرِ بارِ الاغها مردن
بر چلیپای تختها مصلوب با خودت در اتاقها مردن
زندگی از دروغ تا سوگند خسته از زیر و روی رو در رو
زیر صورت هزارها صورت خسته از چهرههای تو در تو
بیگناه از شکنجهها زخمی پشتِ هم اتهامها خوردن
هق هق از درد و اَلکَن از گفتن انتهای کلام را خوردن
غرقه در موجهای پیشآمد گوشهی گوشهای دور از من
پشتِ سکان خدا نشست اما باز هم ناخدا پرستیدن
دل به دریای هر چه بادا باد قایقم را به بادها دادم
ناگزیر از گریز از ماندن توی شیبِ مسیر افتادم
بادبادن پاره،عرشه بیسکان قایقم رفت و قبلِ ساحل مُرد
پیکرش داشت وقتِ جان کندن روی گِلها تلو تلو میخورد
دستم از هر چه هست کوتاه است از جهان قایقی به گِل دارم
بشنو اِی شاهِ گوش ماهیها دل اگر نیست،درد و دل دارم
چشم وا کردم از تو بنویسم لای در باز و باد میآمد
از مسیری که رفته بودی داشت موجی از انجماد میآمد
با زبان،با نگاه،با رفتن زخم جز زخمهای کاری نیست
پای اگر بود پای رفتن بود دست اگر هست دستِ یاری نیست
از کمرگاهِ چلهها رفتند از پیِ تیرها نباید گشت
چشم بردار علیرضا بس کن از کمان رفته برنخواهد گشت
آسمان،هیچِ سربلندی بود از صعودی که نیست افتادم
لااقل با تو بال وا کردم زندگی را اگر هدر دادم
استخوانِ وفا به دندانم زوزه از سوز مثل سگ مردن
زندگی چوب لای چرخم کرد پشتِ پا پشتِ استخوان خوردن
لاشهی باد کردهای بودم آمد از رو به رو ولی نشناخت
صورتی که دوستش میداشت چهره چرخاند و تُف زمین انداخت
این منم،مردِ تا همین دیروز مردِ پابندِ آرزوهایت
مردِ یک عمر کودکی کردن لا به لای بلندِ موهایت
خاطرت هست روزگارم را؟ جایگاهِ مقدسی بودم
وزنِ یک عشق روی دوشم بود من برای خودم کسی بودم
من برای خودم کسی هستم دور و بر خورده عشق هم کم نیست
آنکه دل از تو برد،هر کس هست بندِ انگشت کوچکم هم نیست
میشد از وِردهای کولیها با دعا و قسم طلسمت کرد
میشد آن سیبِ سرخِ جادو را از تو پنهان و با تو قسمت کرد
میشد از خود بگیرمت اما زورِ بازو به دستهایم نیست
میشد از رفتنت گذشت اما جان در اندازههای پایم نیست
زندگی سرد بود اما خُب خانه و سقف و سایهای هم بود
گهگداری نوشتهای چیزی از قلم دستمایهای هم بود
زندگی سرد بود اما عشق میتواسنت کارگر باشد
میتوان قطب را جهنم کرد پای دل در میان اگر باشد
خواب دیدم که شعر و شاعر را هردو را در عذاب میخواهی
از تعابیرِ خوابها پیداست خانهام را خراب میخواهی
خانهام را خراب میخواهی؟ دست در دستِ دیگری برگرد
دست در دستِ دیگری برگرد خانهام را خراب خواهی کرد
دیگر اِی داغِ دل چه میخواهی؟ از چنین مردِ زیرِ آواری
رد شو از این درختِ افتاده میتوانی که دست برداری
لحنِ آن بوسههای ناکرده است بیتها را جدا جدا کرده است
گفته بودی همیشه خواهی ماند سنگ بارید،شیشه خواهی ماند
گفته بودی ترَک نخواهی خورد دین و دل از کسی نخواهی برد
گفته بودی عروسِ فردایی با جهانم کنار میآیی
گفته بودی دچار باید بود مردِ این روزگار بابد بود
گفته بودی بهار در راه است ماهِ باران سوار در راه است
گفته بودی،ولی نشد انگار دست از این کودکانهها بردار
گفته بودم نفاق میافتد اتفاق،اتفاق میافتد
گفته بودم شکست خواهم خورد از تو هم ضربِ شَست خواهم خورد
گفته بودم در اوجِ ویرانی از من و خانه رو بگردانی
هر چه بود و نبود خواهد مُرد مردِ این قصه زود خواهد مُرد
ماجرا،زخم و داستانها،درد نازنین،پیچِ قصه را برگرد
نازنین،قصهها خطر دارند نقشها نقشه زیرِ سر دارند
نازنین،راه و چاه را گفتم آخرِ اشتباه را گفتم
گفتم اما عقب عقب رفتی شب شنیدی و نیمه شب رفتی
دیدی آخر نفاق هم افتاد؟ اتفاق از اتاق هم افتاد؟
از اتاقی که باز تنها ماند پَر کشیدی و لای در وا ماند
چشم وا کردم از تو بنویسم لای در باز و باد میآمد
از مسیری که رفته بودی داشت موجی از انجماد میآمد
با دعاهای پشت در پشتم باید این درد مختصر میشد
حرفها را به کوه میگفتم قلبش از موم نرمتر میشد
بین این ماههای هرجایی ماهِ من در محاق میافتد
قصه در خانه پیش میآید اتفاق از اتاق میافتد
در اتاقی که پیش از اینها در سرت فکر و ذکرِ رفتن داشت
در اتاقی که روی کاشیهاش پشتِ پاهات آرزو میکاشت
لای دیوارها چروکیدم در نمایی که تنگتر میشد
هر چه این دوربین جلو میرفت مرگِ من هم قشنگتر میشد
خارج از قسمتی که من باشم در اتاقی که ضرب در مردم
نان از این سفره دور خواهد شد ده طرف داس و یک طرف گندم
نقشِ یک مردِ مُرده در فالت توی فنجانِ مانده در میزم
خط بکِش دورِ مردِ دیگر را قهوهات را دوباره میریزم
چشم بستی به تختِ طاووسم در اتاقی که شاه من بودم
مردِ تاوانِ اشتباهت باش آخرین اشتباه من بودم
دردسرهای ما تفاوت داشت من سرم گرمِ پای بستن بود
نقشهها میکشید چشمهایت چشمها چشمِ دل شکستن بود
در نگاهت اتاق زندان است این طرف سفرههای اجباری
آن طرف در بساطِ خود خوردن هر طرف حکمِ دیگرآزاری
غوطهور در سیاهِ شب بودم صبحِ فردای آنچه را دیدن
در خیالم نرفته برمیگشت هم تو را هم مرا نبخشیدن
جای پاهای خیس از حمام تا اتاقی که رفتنت را رفت
یک قدم مانده بود تا برگرد یک قدم مانده تا تنت را رفت
چشم وا کردم از تو بنوسیم لای در باز و باد میآمد
از مسیری که رفته بودی داشت موجی از انجماد میآمد
رفتهای،کوله پشتیات هم نیست رفتی اما اتاق پابرجاست
گیرم از یادِ هردومان هم رفت خاطراتِ چراغ پابرجاست
شاهدان حرفهای پنهانند آن چراغی که تا سحر میسوخت
گوشِ خود را به حرفِ ما میداد چشمِ خود را به چشمِ ما میدوخت
لای در باز و سوز میآمد قلبم آتشفشانی از غم بود
عقدهها حس و حالِ طغیان داشت کنجِ پاگرد یک تبر هم بود
زیر پلکم تگرگ باران بود در اتاقم که هوا ابری شد
رو به آینه حرصها خوردم کینهام سینهی ستبری شد
رو به برفی سپید میرفتم ردِ پاهات رو به خون میرفت
مثل گرگی که بوی آهو را عطرِ موهات تا جنون میرفت
با نگاهی دقیق میگشتم هی به دنبال جای پا بودم
ذهنِ هر آنچه بود را خواندم لای جرزِ نشانهها بودم
تا نگاهی به پشتِ سر کردم پشتِ هر جای پا درختی بود
این درختان هویتم بودند من،تبر انتخاب سختی بود
ترسم از مرگ بیشتر میشد تا تبر روی دوش چرخاندم
هر درختی که ضربهای میخورد زیرِ آوارِ درد میماندم
توی هر برگ،هم تو هم من بود ساقهها ساقِ پای ما بودند
آن تبر حکمِ قتلِ ما را داشت این درختان به جای ما بودند
آهنگ مورد نیاز خود را درخواست کنید.