دلنوشته غم انگیز و دلنشین نیا ۲۵ ساله از کرج با لینک مستقیم
? من نیا هستم..
و بیست و پنج سالمه
وقتی به گذشته نگاه میکنم میبینم ساید سن واقعیم صد سالی باشه
من از همون دخترایی بودم ک از بچگی هر چی رو ک خواستن داشتن من یه روزی شاد ترین دختر دنیا بودم …..وقتی سال اول دبیرستان بودم یه معلم ادبیات داشتم ک از رشت اومده بود یه خانوم خیلی مهربون بود یه روز ازم خواست ک باهاش برم از بیرون چن تاوسیله واسه مدرسه بگیریم و منم قبول کردم خودش ماشینشو نیاورده بود و گفت ک با پسرم بریم منم قبول کردم وقتی رفتیم بیرون متوجه میشدم ک با پسرش درمورد من حرف میزد اسمش کیان بود بعد از اینکه خریدامونو کردیم برگشتیم کاملا متوجه بودم ک حظور من فقط برای دیدن کیان بوده بعد از چن روز منو از دفتر مدرسه خواستن وقتی رفتم معلمم ازم خواست ک اجازه بدم بیان خواستگاری ولی من نمیتونستم قبول کنم چون سنم خیلی کم بود اون وضع زندگیش خوب بود و همه چیزو داشت ولی من ارزو های زیادی داشتم من میخواستم دندون پزشک شم و اگه وارد زندگی با کسی میشدم نمیتونستم …..خلاصه چن باریم با مامانم صحبت کردن ولی من قبول نکردم و این بزرگترین اشتباه زندگیم بود ……..کیان اونقدر منو دوس داشت که هر روز میومد و ازم میخواست باهاش ازدواج کنم اما من تو یه دنیای دیگه بودم و قبول نمیکردم تا اینکه سال دوم بودم ک منم ازش خوشم اومد ولی دیگه ب خاطر غرور لعنتیم نمیتونستم قبول کنم اون چهار سال سایه ب سایه دنبالم بود و ازم یه درخواست داشت ولی قبول نکردم حتی واسه دور کردنش مجبور شدم بگم ازدواج کردم ولی بازم فهمید ک دروغ بوده دوسش داشتم ولی مغرور بودم.،تا اینکه یه روز وقتی رفتم مدرسه شنیدم ک با دوست صمیمیم نامزد شده وقتی اینو شنیدم پاهام سست شد چون علاوه بر این قضیه حال مادرم یه هفته ای بود ک بد شده بود وتو بیمارستان بود حال روحیم خیلی بد بود این خبرم منو شکست ولی ب روی خودم نیاوردم وقتی ب هوش اومدم تو دفتر بودم و معلما بالا سرم بودن ک دیدم اونو دوستم با یه جعبه شیرینی اومدن تو دفتر
وقتی دیدمشون داشتم دیوونه میشدم ولی دم نزدم وقتی بهم شیرینی تعارف کردن از لجش گرفتم و گاز زدم ….اون شیرینی تلخ ترین شیرینی عمرم بود ….دو ماه گذشت یه روز همون دوست صمیمیم با چشمای گریون اومد تو کلاس و زد تو گوشم و گفت ازت متنفرم ..همینجور خشکم زده بود و مات و مبهوت مونده بودم ک دوستم بهش گفت چرا میزنیش ؟!؟اونم گفت ک کیان میخواد ب خاطر این لعنتی منو طلاق بده …..باورم نمیشد انگا یه کابوس لعنتی بود .چن روز گذشت ک دوباره اومد تا منو ببینه وقتی دیدمش سعی کردم راهمو بکشمو برم ک یهو دستمو گرفت و گفت تاکی میخوای اینطوری باشی منم یکی زدم تو گوششو گفتم بار اخر ت باشه ک ب من دست میزنی و رامو گرفتم و رفتم …..چن روز بعد ک دیگه داشتم امتحانای ترم اخر پیش دانشگاهیو پاس میکردم شنیدم ک خود کشی کرده اگه بگم ک مردم دروغ نگفتم ..معلمم اومدو دستمو گرفت برد بیمارستان منو برد پشت شیشه سی سی یو وقتی نگاه کردم دیدم اون فقط یه جنازه رو تخته او ن رفته بود کما ….دو سال تو کما بود و من هر زوز ب یه بهانه ای میومدم ببینمش نه درس نه زندگی هیچی برام اهمیت نداشت تا اینکه به هوش اومد و منم دیگه نرفتم دیدنش نوزده سالم بود ولی همه خواستگارامو رد کردم کلا بیخیال زندگی مشترک شدم چون دیگه واسم معنی نداشت چن بار دیگه هم اومد خواستگاری دیگه قید همه چیو زدم قبول کردم فک میکردم خوشبخت میشم پنج روز مونده ب عروسیمون رفت یه ماموریت کاری اما دیگه بر نگشت اون تصادف کرده بود در دم مرده بود ……..تا دو ماه نتونستم حرف بزنم دیوونه شده بودم چن باری خودکشی کردم ولی فایده نداشت یه سال بعد منو ب زور فرستادن دانشکده دندان پزشکی و هر جور شده میخوان بمونم ولی من دیگه چیزی برام مهم نیست من دیگه یه جسدم ک فقط نفس میکشه اره این منم ک نا کام واقعیم ارزومم اینه ک یه بارم شده تو خواب ببینمش ولی دیگه نمیشه …….
دلنوشته زیبای حامد ۲۱ ساله از کرمانشاه با لینک مستقیم
?حامد ۲۱ سالمه ، بچه کرمانشاه هستم ،سال ۹۲بود که رفتم کتابخونه با رفیقم یه دختری رو دیدم اونجا که ازش خوشم اومد خلاصه شماره رو بهش دادم وبعد از ۲هفته بهم پیام داد کم کم عاشق هم شدیم من خیلی دوسش داشتم طوری که بدون او دنیا واسم میشد جهنم ،باهم دیگه قرار میذاشتیم و همو میدیدیم ،ای کاش که هیچ وقت نمیدیدمش .از درس خوندن دل کندم از خانوادم و از دوستام طوری که شبا تا نصفه شب میرفتم تو اتاقو و یه هندزفری تو گوش با اشکهای که سرازیر میشد بخاطرش از خونه فرارکردم رفتم تهران منی که تو خانواده مثل یه شاهزاده بودم اصلا ب فکرشون نمیرسید که همچین کاری بکنم، بخاطرش سم خوردم افتادم بیمارستان و خیلی کارای دیگه ک انجام دادم سرتون رو ب درد نمیارم خلاصه نزدیک یکسال باهاش بودم اندازه یک سال خاطره باهاش داشتم نزدیک امتحانای خرداد بود که پیام فرستاد مدتی گوشیمو خاموش میکنم بعد از امتحان روشنش میکنم و همو میبینیم ،گذشت وقتی ک امتحانا تموم شد بهش زنگ زدم گوشیش خاموش بود با خودم فک کردم ک حتما خسته اس بخاطر ای امتحانا خلاصه تا یک هفته گذشت دیدم بازم گوشیش خاموشه دلم بشور افتاد رفتم در خانشان اما متاسفانه کسی درو باز نکرد رودیوار خانشان اسم خودمو نوشتم تا واسش مث ی علامت باشه تا بدونه ک ب محلشان آمدم اما خبری نشد ک نشد تا شیش ماه شبو روز گریه میکردم و همه روزه در خانشان تا شاید ببینمش بعد از شیش ماه زنگ زد پشت گوشی گریه میکرد میگفت ک نامزدی کردم بهت خیانت کردم و آه تو دامنمو گرفته و گوشیو قطع کرد بهش زنگ زدم گوشیشو خاموش کرده بود و بعدنا بهم خبر دادن که خانشان از کرمانشاه رفته ، من ماندن با دنیای از خاطره تنها کسی که تنهام نذاشت صندلی تو پارک بود دیگه از همه چی دل کندم از جنس دخترجماعت متنفر شدم عشق واسم معنی هیچ چیزی نمیدادب جز خیانت، اگه بهش شماره نمیدادم شاید الان از لحاظ درسی تو اوج بودم اما الان متاسفانه شدم ی جوانی ک زندگی کردن واسش شده بهونه ، امیدوارم هیچ عاشقی بدون معشوقه نباشه وقتی ک تنها بشه دیگه مرگش واجبه
خداحافظ….
___
? @Nakaman_iR
دانلود آهنگ پا به پای تو – محسن یگانه (من باشم و فکرت یه خیابون) با لینک مستقیم
دانلود آهنگ عاشقانه پا به پای تو از محسن یگانه
متن آهنگ
من باشم و فکرت یه خیابون و دل دلتنگ و نم بارون و
تا جنون میرم لحظه ی دوری همه میشنسن منو اینجوری
هرجا لبخندم سرد و بی جون هرجا تو حرفام غم بارون
حنده های تو مرحمم میشه خندهات آب روی آتیش
پا به پای تو غم و دادم رفت بد دنیا رو با تو یادم رفت
تو رو یادم هست از شبای سرد گرمی دستات منو خوابم کرد
پا به پای تو غم و دادم رفت بد دنیا رو با تو یادم رفت
تو رو یادم هست از شبای سرد گرمی دستات منو خوابم کرد
پا به پای تو رامو رامو گم کردم گم شدم اما بر نمیگردم
بی تو لبخندم سرد و سنگینه ما کنار هم آرزوم اینه
که چشات هر شب مال من باشه صبح پاشم و چشمات رو به من واشه
هرچقدر نیستی از خودم سیرم بی تو دلتنگم بی تو میمیرم
پا به پای تو غم و دادم رفت بد دنیا رو با تو یادم رفت
تو رو یادم هست از شبای سرد گرمی دستات منو خوابم کرد
پا به پای تو غم و دادم رفت بد دنیا رو با تو یادم رفت
تو رو یادم هست از شبای سرد گرمی دستات منو خوابم کرد
دلنوشته حسرت انگیز شکیلا ۱۸ ساله از چالوس با لینک مستقیم
?شکیلا هستم…
دختری که احمقانه کل زندگیشو داد به عشقش..
همه چی از اون داروخونه ی لعنتی شروع شد..
تصمیم گرفتم برم یجا کار کنم که یکی از اشناهامون بهم پیشنهاد کرد برم داروخونه..منم رفتم..
تقریبا یه ماه میگذشت که اونجا بودم،کارمو خییییییییلی دوست داشتم..
یه روزی تو اینستاگرام همه ی همکارامو فالو کردم که اون پسرم توشون بود..باهم حرف زدیم بهونه ای جور شد که شماره بدیم و بیایم تلگرام..
اوایل من تصمیم نداشتم باهاش دوست شم به خودشم میگفتم که تو فقط همکارمی ولی اون همش میگفت که دوست دارم و میخوام که مال من بشی..چند وقتی گذشت که باهم بودیم طوری که نفسم به نفسش بند بود..اگه یه روز میرفت مرخصی فرداش برای دیدنش جون میدادم..
اینقد بهم عشق داد که من از خانوادم دور شدم و همه کسم شد اون..
همه چیمو بهش دادم،روحم ،قلبم،عقلم،جسمم?،تنم،عمرم……همه چیمو دادم بهش که فقط مال من باشه..
کاری نبود که ازم بخواد و من انجام ندم.
ولی…..
یواش یواش سرد شد..هرکاری کردم نگهش دارم نشد..
هی میرفت و میومد
هردفعه میومد به قلبم جون میداد و هردفعه میرفت دوبرابر همون جونو ازم میگرفت..
ومن مجبورم شدم از داروخونه بیام بیرون بلکه ازش دور باشم..الکی یه دعوا با مسئول داروخونه کردمو اومدم بیرون(یه عقده ایم از اون مسئول بیشرف داشتم)
وقتی از داروخونه اومدم بیرون کل ارزوهام و ایندم جلوی چشام سیاه شد به هیچی جز دور شدن از اون جهنم فکر نمیکردم..و رفتم پیش مامانم.
بعداز چند روز جوری شد که افسردگی شدید گرفتم..خودکشی کردم
هرشب با دیازپام و الپرازولام میخوابیدم
غذا نمیخوردم،کار دردیقم دیدن عکساش بود و گریه کردن..
تااینکه مامانم فهمید بکارتمو از دست دادم..
و چون قضیه اون پسره رو میدونست فهمید که کار اونه..
رفت ازش پرسید که چرا اینکارو باهام کرده؟! ولی اون زد زیر همه چی،گفت که کار اون نبوده و من قبلا باکس دیگه ای بودم..
حتی وقتی باخودمم حرف میزد میگفت نه کار من نبوده..
نمیتونم باور کنم این پسر همونی بود که وقتی بغلم میکرد کل دنیا مال من میشد..همونی که میگفت عطرموهات منو دیونه میکنه..
این همون پسره؟؟?
با تموم اینا من هنوزم عاشقشم..ولی یه حس تنفر تمام عشقمو بی هدف کرده..
براش ارزوی بهترینا رو دارم..
((به گرد بودن زمین شک ندارم))
همه چی برام یه اخرش رسید..
دیگه از هیچکس هیچ توقعی نخواهم داشت..
تنها یادگاری ازش چندتا عکس و یه جای تیغ رو دستمه..
و دراخر..
دنیای یه دختر ۱۸ساله برای همیشه به پایان رسید..
___
? @Nakaman_iR
دانلود آهنگ غمگین تقاص از علی بابا با لینک مستقیم
دانلود آهنگ غمگین تقاص از علی بابا
متن آهنگ
یکم اروم تر بزار بخوابه راحت | چیزی نگو فقط میخوام صدای ساعت
واسش لالای بخونه شاید یادش بیاره | چه روزای که بودم دنبالش پیاده
فقط له شد غرورم پس به کسی نگو | با من چکار کردی این که چیزی نبود
وقتی فهمیدم دورو ورت بودنم اضافه س | گفتی نباشی میمیرم حالا زنده ای چرا پس ها
بگو شاید یکم به خودم بیام من رو ول کردی رفتی تو اوج سختیام
خدای چی داری بگی تو مگه چیزی گذاشتی | لعنت به لحظه هامون لعنت به هرچی که داشتیم
حالا راحت رو بیخیال داره مسیرشو میره | بیچاره اون کسی که بعد من اسیر تو میشه
اونی که از تو واسه خودش یه فرشته ساخته | مونده من و یه قلمی که هرچی نوشته باخته
دلم گرفته اسمون از ادمای شهرمون از اون کسی که بیخیال نشسته دست به دست اون
دلش یجای دیگه بودهمش میگفت مال منه | نبودنش سخته داره بغض گلومو میشکنه
شکایت از کسی نکن اگه یروز دلت شکست اینم تقاص اون دلی که عمری رو به پات نشست
گریه نمیکنم دیگه غرورمم نمیشکنم رفتی ولی یادت باشه هیچوقت ازت نمیگذرم
زیر لبت خیلی اروم چیزی داری میگی یا که تیریب زدیو داری جای میری
هرجا داری میری میدونم تنها نیستی | ته استکانت داری میریزی ویسکی
رنگ روژ لبت روی فیلتر سیگارت | چقد به صورتت میاد خط چشم سیاهت
روبه راست علی تو چخبر دیگه راستی میدونم که کنارته ینفر دیگه
اره میدونم که الان پیش رفقا جمعی | از ما گذشتی رفتی پی نفر بعدی
تو این شبا تنها رفیقمم پیکای الکل | اما تو اونو روی تخت سفت بغل کن
بزار همه بفهمن چقد دوستش داری تو | خیلی سعی میکنی مثل خودش باشی و
تو هر شرایط باهاش بسازیو باشی | تو به فکر اون باش عشق ماکه پاشید
دانلود آهنگ جنجالی مکر شیطان از حامد زمانی با لینک مستقیم
دانلود آهنگ جنجالی مکر شیطان از حامد زمانی
متن آهنگ
به این آتش برس هیزم مهیا کن مهیاتر
گلستانیم ما در آتش نمرود زیباتر
مهیا کن ولی خورشید محشر نیز در راه است
مهیا کن ولی عمر تو کوتاه است کوتاه است
بسوزان و تماشا کن شهادت پوشی ما را
رقم کی میزند این شعله ها خاموشی ما را
اذان آه ما آتش زده طومار عصیان را
بسوزان تا رساتر بشنوی نام شهیدان را
مسلمانان، مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید
در این بتخانه ابراهیم باشید و تبر گیرید
به یک دریای واحد میرسند این رودها روزی
میاید از شبستان مساجد صبح پیروزی
بسوز ای سعی باطل آخر این ماجرا با ماست
تو مکر آخر شیطانی و مکر خدا با ماست
هلا ای از درون ویران، ببین آبادی ما را
بخوان از مشرق حق روشنای صبح فردا را
سل الانوار هل لازلت یا شیطان نعسانا
لقد عدنا و فینا القلب للعلیاء لهفانا
(از این روشناییهای برآمده بپرس؛ آیا هنوز در خواب هستی ای شیطان؟
اینک ما به سمت نور بازگشتهایم و در سینه قلبی است که برای اوج آسمانها می تپد)
أتی یهفو من الوجد؛ عظیم النهج و القصد
کسیف یخرق الدیجور فی مجلاه ایمانا
(دل ما این که به سمت سربلندی در جریان است در مسیری با شکوه و با هدفی بزرگ
همانند شمشیری که با جلایش تاریکی را شکافته و در جلوهاش جاری ایمان است)
و نحن الان فی طول المدی نجری الی الصبح
لنرسم خطونا فی النور و الآفاق مسرانا
(و اینک ماییم که در تمام مسیرها به سمت صبح در جریانیم
تا گامهایمان را در نور ترسیم کنیم و قدمگاهمان در آسمانها باشد)
برایات الفدی فی ساحه الایمان اشرقنا
لماذا لا ننادی الموت ان الموت احیا
(با بیرق های ایثار در ساحت ایمان طلوع کردیم
چرا شهادت را به سمت خود نخوانیم چرا که این مرگ ما را جاودانه کرده است)
دانلود آهنگ خیلی سخته از علی بابا با کیفیت بالا
دانلود آهنگ خیلی سخته از علی بابا با همکاری فرهاد نوری و مهدی کی فور
متن آهنگ
خیلی سخته ولی اینبار دیگه چشام سوی گریه رو نداره
خیلی سخته ولی اینبار دیگه تو رو من نمی بخشم دوباره
دلنوشته غمگین امید ۲۷ ساله از بندر لنگه با کیفیت بالا
دلنوشته غمگین امید ۲۷ ساله از بندر لنگه
بىست و جهارسالم که بود از طرىق ىکى از دوستاى خانوادگىمون با دخترى اشنا شدم و براى خواستگارى به شهرشون رفتىم
از قبل تجربه شکست داشتم توى رابطه هام بخاطر همىن من که خودمو مى شناختم که جقدر از لحاظ احساسى حساسمو ممکنه علاقه مند بشمو بهش وابسته بشم کلى ازش خواهش کردم که درست تصمىم بگىره و رفىق نىمه راه نشه برام اما اون گفت که از ته دلش با اىن ازدواج موافقه خىلى خوشحال ىودم که بالاخره با دختر روىاهام ازدواج مى کنم و خىلى بهش علاقمند شده بودم از لحاظ ظاهرى هم خىلى به دلم نشسته بود فکر مى کردم جون دختر با اىمان و نماز خونىه به اىن راحتى ها از خونه و زندگىش دل نمى کنه با خىال راحت بهش دل دادم ولى ىعد سه ماه که از عروسىمون گذشت ىه روز دىدم که خىلى ناراحته و سکوت کرده هر جى ازش پرسىدم جواب نداد اخرش که خىلى اصرار کردم گفت من هىج علاقه اى به اىن زندگى ندارم شوکه شده بودم باورم نمى شد گفتم ىعنى دوسم ندارى گفت نه جند روز بعد ازم خواست که توافقى از هم جدا شىم دنىا روى سرم خراب شد گرىه هام شروع شد دوباره بوى طلاق توى زندگىم مى پىجىد هر بار که اسم طلاقو مى اورد جند روز بعدش مىگفت که پشىمون شده و دىگه طلاق نمى خواد منم که هربار جوابم فقط ىک کلمه بود اونم وقتى دىد راضى ىه طلاق نمىشم شروع کرد به بهانه گرفتناى الکى هر ىار سر موضوع کوجىکى باهام بحث مىکرد همىشه بحثا و دعواهامون رو بى اندازه بزرگ مى کرد و به خانوادش مىگفت حرفاىى که نزده بودمو فحشاىى که نداده بودمو کتکاىى که نزده بودمو به خانوادش مىگفت تا با طلاقش موافقت کنند ىکى دوباره قهر کردو برگشت تا اىنکه دفعه اخر دادخواست طلاق داد ولى بازم برگشت جند روز از اومدنش که گذشت بهم گفت براى جى طلاق مىخواد گفت شانزده سالش که بوده پسرى از فامىلشون مىاد خواسگارى و جواب بله رو بهش مىده گفت که عاشقش ىوده و ىعد خواسگارى دىگه اون پسر سراغش نىومده و ولش کرده گفت که از سر دلسوزى بهم جواب مثبتو داده و نمى تونه غىر از اون ىه کس دىگه اى فکر کنه خلاصه بعد از جند روز موندن به بهانه ماه رمضون ازم خواست تا اجازه بدم. بره خونه مادرش اىنا منم با اىنکه جند روز از اومدنش گذشته ىود واسه اىنکه تشوىق بشه به زندگى کردن اجازه دادم بره خلاصه قرار بود ده روزه برگرده اما روز دهم بهم اس داد گفت تو ادم بدى هسى و باز ىهانه هاى تکرارى واسه جداىى دنىا روى سرم اوار شد از ته دلم عاشقش شده بودم خواب و خوراک نداشتم زندگى برام جهنم شده بود رفتم دنبالش اما فاىده اى نداشت اون برنگشت الان حدود نه ماه گذشته هنوز طلاقش ندادم نمىدونم ىعد ارن جطور زندگى کنم باورم نمىشه. ادم از شوهرش اىنقدر ساده جداشه و اخرشم وجدان درد نگىره من مى تونستم ىهترىن زندگى رو کنار کس دىگه اى داشته ىاشم اما براش زندگى و احساس من فقط ىه ىازى بود فقط مى خوام بدونه اول به خدا واگذارش مى کنم بعدم ىه حضرت زهرا……
دانلود آهنگ عکس یادگاری از علی بابا و آراد با لینک مستقیم
دانلود آهنگ عکس یادگاری از علی بابا و آراد
متن آهنگ
کجایی بی آبرو دوباره کنارشی تو خیابونی یا اینکه تو اتاقشی
مگه چند وقته با هم آشنا شدید که انقدر راحت و خوب سر رو یه بالشید
اصلا فکر نمیکردم یه روزی این طوری بشی
یه جر و بحث ساده ببین به کجاها کشید
ما مال هم بودیم خودت همیشه میگفتی که محاله منو تو بخواییم از هم جدا بشیم
وقتی که اون امد دیگه من برات مردم
حتی آرزوهامو به خودم به گور بردم
تو بازی کردی با احساسم به قیمت چی
الان یه جسم سرد واسه یه لذتشی
منم بلد بودم بکشم برتو زیرو رو
اصلا فکر نمیکردم اینطوری دستت بشه رو
چقدر امید وار بودم تو رویاهام هر روز میکشدیمت کنارم با یه لباس عروس
بهت گفته بودم یه مشت گرگه دور و ورم حتی رفیقامم آخر پیشت زیرابمو زدن
تو جلو آینه به فکر خط چشم و روژت منم خیره شدم به آخرین اس ام اس فوشت
تو نمیفهمی چی میگم چون پشتت گرمه
اون با پولش قشنگ ترو خشکت کرده
فقط مواظب باش به خدا عذاب میکشم
وقتی هر جا میرم میبینم پشتت حرفه
تو چشمام نم بارونه دلم تو شعله اتیش
یه بغضی تو گلومه که تو هستی باعث و بانیش
به موندن ندارم میلی تو داری دلی پر امید
حس خوبو عشق پاکت سادگیمو نمیفهمی
تو کردی تو سختی ها چراغ خونمو خاموش
رفیقام میگفتن میری من ساده نکرده گوش
نمیدونی نمیدونی چقدر برای من سخته
اونی که عاشقت باشه عاقبت با تو بدبخته
تویی که این روزا دیگه شده خوش به حالت بگو ببینم تو مهمونی تو اوج عشق و حالت
یهو یاد من میفهتی که دلت بگیره چشات پر شه و شبا اروم بری تو اتاقت
واسه اولین بار حس شه برات جای خالیم اون موقع زل بزنی به عکس های یادگاریم
من که اینطوریم وقتی فکرم پیش توئه یه هو میبینم که دیگه پره جا سیگاری
آخه اون کیه که تونست با من دوئل بکنه اونا حرف تو نبود کی تونست پُرت بکنه
حتی این روزا حوصله خودمم ندارم برو عشقو علاقت تو سر خودت بخوره
منم یه خط قرمز میکشم رو همه چی تو هم فکر اونی بد جور تو نخشی
فقط یادت باشه این روزا الکی خوشی تو یه روز میاد میبینم میشه از اونم زده شی
تو کردی تو سختی ها چراغ خونمو خاموش
رفیقام میگفتن میری من ساده نکرده گوش
نمیدونی نمیدونی چقدر برای من سخته
اونی که عاشقت باشه عاقبت با تو بدبخته
دلنوشته پاییزی فاطمه ۱۶ ساله از خراسان رضوی با لینک مستقیم
دلنوشته پاییزی فاطمه ۱۶ ساله از خراسان رضوی
من يه دختري بود که از ۱۲سالگي عاشق شدم هرروز شوغ عاشق شدنم زياد بود
اولش عاشق يه پسري شدم ب اسم محسن اون۱۸سالش بود امامن۱۲هر کاري مکردم محلم نمزاشت با من دوست نميشد محسن پسر همسايه ماهس هر روز ب عشق محسن ميرفتم تو کوچه من خيلي نگاهاش مکردم اما اون حتي يه لبخند هم نزد خب يکم خلاصه ترش کنم..
اين روزا گذشت تااين ک من۱۴سالم شد از طريق يه دوستم شماره محسنو پيدا کردم و پيامش داد خودمو معرفي کردم باهم در ارتباط بوديم تا ۶ماه بعداز ۶ماه محسن از م يه درخواست کرد …اما من اون درخواستو قبول نکردم و به سختي قيد محسنو زده بعداز محسن با۳نفر ديگه دوست شدم با اونا هم۵ يا۶ما باهم بوديم بعدش تنهام گذاشتنو رفتم بعداز همه اي اينا من با دوستمو دوس پسرش رفتم بيرون دوست پسر دوستم دوستشو اورد من تا دوست دوست پسر دوستمو ديدم عاشقش شدم ولي اين دفعه جلوی خودمو گرفتم و هيچي نگفتم بعداز اينکه ما رفتم بيرون و بعدش رفتم خونه ديدم يه نفر بهم پي ام داده گفتم شما گفت من علي هستم هموني ک امشب باهامو اومديد بيرون من از خوشحالي ذوق کرده بود اما بازم جلوخودمو گرفتم تا اينجا ک علي گفت من از تو خوشم اومده و ميخوام باهات دوست بشم من داستان زندگيم بهش گفت من قول ميدم تنهات نزارمو… منم قبول کردم و باهاش دوست شدم من علي رو خيلي دوست دارم ب خودشم گفتم اگر تنهام بزاري من تنها کاري ک ميگم رگمو ميزنم
الان من حس ميکنم علي از همه اي دوست پسرام بهتر بوده هيچي واسم کم نزاشته و الان هس ک۳ماه باهم هستم و باهم خوب هستم
من بعداز اين همه شکست توکل ب خدا کرد تا اين ک بعداز يک هفته علي رو سر راهم قرار داد
۲ارزوي قشنگ واسه خودمو همه اي شماها
خداجونم دمت گرم الان ک بهم داديش پس نگهش دار
و ارزوي دومي هرکسي عاشقه ب عشقش برسه هر کسي هم رسيده عشقشو براش نگهداره…
آهنگ مورد نیاز خود را درخواست کنید.