دلنوشته غمگین خاطره ۲۳ ساله از تنکابن با لینک مستقیم
دلنوشته غمگین خاطره ۲۳ ساله از تنکابن
روزایی داشتم ک خیلی خوش بودم خیلی هم خانوادمو دوس داشتم همه هم منو دوس داشتن
تقریبا۱۴ سالم بوده اخرای سال بوده داشتم میرفتم مدرسه واسه امتحان با مادرم اخه خانوادم روم حساس بودن ک مبادا تو این سن پسری دنبالم بیفته گول ظاهرشون رو بخورم هم اینکه راه مدرسم خیلی بد بوده پراز پسر ک یه پسری منو دید و خوشش اومد دنبالم افتاد متوجه شدم ک خیلی بهم نگاه میکنه ولی من اصلا به روی خودم نیاورم پسری بود ک ظاهرش خوب بوده ولی من اونموقع ها عاشق یکی دیگه بودم ک خانوادم موافقت نمیکردن با ازدواجمون نذاشتن من بهش برسم مخالفت هاشون منو دیوونه کرده بودن هم میگفان ک سنت کمه باید اونم بره خدمت و بیاد برای خودش مردی بشه منو با حرفاشون گول زدن اونم رفت و پیداش نشد یعنی اونموقع گوشی چیزی نبوده ک باهم در ارتباط باشیم ما هم اونموقع خونمون رو داده بودیم واسه ساخت و ساز جای دیگه سکونت میکردیم و اونموقع ها از سربازی ک مرخصی میگرفت میومد دم خونمون ولی میدید ک من پیدام نیست و خونمون در حال ساخت هس منم ک میدیدم ازش خبری نیست روز به روز داغونتر میشدم دنیا واسم زهر بود ثانیه هاش برام مرگ بود خلاصه خانوادم انقد تو گوشم خوندن ک این نمیاد تورو بگیره فقط بازیچه ی خودش کرده بود دیدی ک اگه میخواستت پیدات میکرد هرطور ک شده خلاصه من به حرفای خانوادم توجه نمیکردم داستانم از اینجایی شروع میشه ک اون اقا پسر انقد دنبالم میفتاد توراه مدرسه تا اینکه شماره ش رو به هر طریقی ک شده به من بده یک روز دیدم مامانم میگه این پسره چرا انقد دنبالت میفته صبح ها همش ایستگاه وامیسته تا تو اومدی از اونجا رد شدی بیفته دنبالمون گفتم مامان ولش کن توجه نکن گفت شیطونه میگه برم بزنم زیر گوشش ها دیگه دنبالت نیفته گفتم مامان دنبال شر نباش ولش کن شاید کارش اینوراس ک خلاصه بعد مدتها اومد رودر رو شد با مادرم ک از دخترتون خوشم اومده قبلش هم افتاده بود دنبالم فهمیده بود خونمون دقیقا کجاست و حرف دلشو به مادرم زد و گفت ک اگه اجازه بدید با خانوادم بیایم واسه امر خیر مادرمم اجازه داد بعدش اونا با خانواده اومدن و اونا هم خوششون اومد منم امتحانم تموم شد اون وقت تعطیلات رو باهم میگذروندیم با خانوادش انگار ک سالهای سال هست ک همو میشناختیم منم اصلا دوس نداشتم پسره رو هروقت میومدن بهونه میگرفتم و زیاد باهاشون جور نبودم هر سری کادویی چیزی واسم میاورد باهاش دعوا میکردم و پرتش میکردم به یه طرف اتاق و حیاط اصلا دوسش نداشتم فقط به عشقم فکر میکردم یه سری با خانوادم دعوا شد سر همین ک من فقط اونو میخوام نه اینو من با اون ازدواج نمیکنم حتی اگه منو بکشید هم جنازمم نمیخوام بهش بدم چون ازدواج با این حرومه من عاشق عشقمم ک از خانوادم کتک خوردم جوری ک دهن و دماغم خونی شده بود بدنمم کبود سیاه انقد زدن ک تمام بدنم درد میکرد تا دو سه هفته بیرون نمیرفتم لباسای استین بلند میپوشیدم ک کسی نبینه خلاصه من شدم ۱۵ ساله منو دادن به این با این نامزد شدم ولی هنوز دوسش نداشتم دوسال گذشت کم کم عادت کردم به شوهرم خب هر چی باشه میگفتم این شوهرمه فردا پس فرداس ک عروسی کنیم و منم بشم مادر بچه هاش ولی خیلی اختلاف داشتیم با من راه نمیومد خانوادش دخالت میکردن روزگارمو سیاه کرده بودن دختری بودم ک هیچی بلد نبودم فقط یه تخم مرغ درست کردن رو بلد بودم هیچی از زندگی و خونه داری نمیدونستم منو نازنازی بار اورده بودن خیلی هم ازاد بودم ولی وقتی ک ازدواج کردم لباسام بلند و گشاد و با استین بود همونجوری ک قول دادم بهش همونجوری شدم و وقتی ک عروسی کردم اونم بعد دو سه سال بهترین اشپزی رو میکردم هیچکس باورش نمیشد ک منم اینجوری بشم من ۱۸ سالم شد عردسی کردم البته قبلش عشق اولمو دیدم بعد دوسال ک نامزد شدم از سربازی برگشته بود وقتی دست منو تو دستای شوهرم دید دنیا رو سرش خراب شد و فقط چن کلمه به من گفت و رفت و دیگه هم پشتشو ندید اما بهش گفتم ک زوری منو دادن و اونم دعای خوشبختی واسم کرد و رفت و رفت بعد عروسی اخلاق شوهرم بد شد خیییلی بد ک حتی منو کتک میزد بعد ها فهمیدم ک معتاد شده و نمیتونم کنترلش کنم بعد سه سال اونم فهمیدم ک حتی روزهایی بود ک خدامو شکر کردم ازش بچه دار نشدم چون اگه پای بچه وسط بود یا مجبور میشدم باهاش بخاطر بچه زندگی کنم یا بچه این وسط حیف میشد و داغون بعدش منم وکیل گرفتم و همه چی رو تموم کردم ازش طلاق گرفتم یعنی اون داد مجبور بود چون خودش رفت درخواست داد حق طلاقمم با اون بوده زندگیمو جهنم میکرد شکاک و بد بینی و دهن بینی و دخالتای خانوادش همه چیزش منو روانی کرده بود ک به افسردگی مبتلا شده بودم حتی عصبی اون دختر سابق تو خونه پدرم نبودم دیگه همونی ک همه منو دوست داشتن بعد ماه ها ک طلاق گرفته بودم عاشق یکی شدم ک بد بختانه به اونم نرسیدم یعنی نمیرسم چون فهمیدم یکیو زده و فرار کرده
دلنوشته غم انگیز شبنم کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸
شبنم هستم…❤️
ی سال پیش توراه سفر ی پسریو دیدم تو ی اتاق بودیم چن شب باهم من همراه خانوادم اون همراه دوستش ی مدت ک گذشت ازش خوشم اومد ولی بیخیال شدم جدی نگرفتم و ب سفرمون ادامه دادیم اونام تقریباتاجاهایی بامابودن ی جایی خوردم زمین دستموگرف و کمکم کرد تقریبا راهو پیاده میرفتیم بیشترراهوباهم بودیم بابام چیزی نمیگف چون نمیتونستم درست راه برم و همش میخوردم زمین درطول راه چیزی نمیگفتم ولی اون شروع ب حرف زدن کرده بود ک تاالان بهش انقدخوش نگذشته و…. ی جاخورد زمین دست منم کشید افتادم روش زود بلندشدم دست اونم گرفتم بلندش کردم ی لبخندزدمو راهمونو ادامه دادیم اخرای راه بود بهم گف ک هرجابره برمیگرده وو پیشم میاد منم چون عتمادی سرکسی نداشم گفتم باش بداز مدتی ازهم جداشدیم وقتی ازش جداشدم همش توفکراین بودم ک واقعابرمیگرده؟! یاحرفاش مث بقیه دروغه خلاصه چن ماهی گذشتو گوشی برادرم زنگ خورد برداشتم دیدم فریده گفتم سلام اونم سلام دادخیلی استرس داشم منتظربودم ی چیزی بگه ولی اون چیزی نگف و چون تلفن برادرم بود نمیتونستم زیادحرف بزنم براهمین گفتم برادرم نیس اومدزنگ میزنه و گوشیو قط کردم خیلی ناراحت بودم ک چراچیزی بهم نگف بدازچن ماه دیه گوشی خریدم و منتظربودم ازفیس برادرم شمارشو پیداکنم اونم ازطریق فیس برادرم ماروپیداکرد وقتی بهش مسج دادم خیلی خوشحال شد ولی خوشحالیش واس چن دیقه بود چن ماهی گذشت فهمیدم ک دوسم نداره و کس دیه ایه رو دوس داشته ک اونم ولش کرده خیلی ناراحت شدم هم واس اون هم واس خودم بهم گف همیشه عشق اون توقلبشه خلاصه چن ماه دیه ای هم گذشت بیشترشبابیرون بود بارفیقاش خوش گذرونی منم خوش بودم ولی ن زیاد وخیلی کم پی ام میداد ی چن دفه باهاش ب شوخی قهر ک ببینم دوسم داره یان ولی اون حتی ی بارم بهم پی ام نمیداد تااخربهش گفتم دوسم نداری برو اونم گف هرکس منو دوس داشته باشه خودش میاددنبالم ن من دنبال اون قبل ازین ک باهم صمیمی شیم دوس دخترزیادداش منم بیشترباپسرودخترهرکی ک واس وقت گذروندن خوب بود باهاش بودم وقت میگذروندم گذشتو گذشت کم کم رابطمون صمیمی شدبهم علاقه پیداکردو تاالانم باهمیم تقریبا ی سالو چن ماه گذشته بدون هیچ قهرو دوایی باهمیم و اگ ازهم ناراحت باشیم ب هم بدن پی ام میدیم ک اینطوری هیچ کدوممون ناراحت نشیم من هم قسم خوردم بجزاون باکسی ازدواج نکنم من مطمعنم ک ب هم میرسیم چون باتمام شرایط و بدی هامون باهم کنارمیایمو پشت همیم و مشکلاتمونو باهم حل میکنیم ازون وقتی ک ازش جداشدم توسفرتاالان ندیدمش ولی دوسش دارم از راه دور ازدل پاک اونم همین طور…..
دانلود آهنگ لری آی گلم از سعید کریمی با کیفیت بالا
دانلود آهنگ لری آی گلم از سعید کریمی خواننده ی محبوب مرودشت
متن آهنگ
دلنوشته غمگین ماهرخ ۲۶ ساله کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸
اسم من ماهرخ هست. ?✔️
تازه۲۶سالم تمام شده
نمیدونم از کجا شروع کنم.من در دوران مجردی اصلا دوست پسری نداشتم همیشه سرم به کتاب و درس بود و شاگرد اول بودم تمام دنیام درسم بود.خواستگارهای زیادی داشتم تا اینکه درسن ۱۸سالگی به اصرار خانوادم با پسری که پدرش با پدر من همکار بودن ازدواج کردم.ما۱۰سال تفاوت سنی داشتیم.خانوادش خیلی تو زندگی ما دخالت میکردن خیلی منو اذیت کردن خیلی ناراحتی میکردم یک سال ونیم نامزدبودیم کلا زیاد باهم نبودیم نه محبت بهم میکرد نه بیرون میرفتیم.حرف خانوادش و خیلی گوش میداد.آنقدر دو روبرامون دخالت میکردندکه ما مجبور شدیم از هم جدابشیم من بخاطر اینکه بهش ثابت کنم دوسش دارم کل مهریمو۵۰۰سکه رو بخشیدم میخواستم با اینکار بهش ثابت کنم دوسش دارم و اجازه دخالت بکسی نده.اما اون اجازه میداد پشت من نبود.حتی یک قرون خرجی هم بهم نمیداد.پدرش بهش یاد داده بود که من و ببرن محض تا مهریمو صفرکنم من زودباور برای عشقم اینکارو کردم.بعدها دخالت ها زیاد شد خلاصه اینکه از هم طلاق گرفتیم.بعد طلاق اولین باربود اشک بابامو دیدم منو بقل کرد و من تو بقلش گریه کردم چون زنی نیستم که تحت هیچ شرایطی طلاق بگیرم.ما رو جدا کردن.بابام جانباز شیمیایی هست هر روز ناراحتیش و می دیدم اعصابم بهم میریخت.بعد مدتی یک خواستگار برام اومد و دوباره ازدواج کردم.۳ماه نامزد بودیم بعد عروسی کردیم.شوهر دوم منم طلاق گرفته بود باهم ازدواج کردیم.اما بعد۳ماه فهمیدم که اعتیاد داره یعنی حشیش و تریاک و هرویین و شیشه همه اینها رو به مدت ۴سال مصرف کرد.الان ۵ساله با شوهر دومم داریم زندگی میکنیم .از این۵سال شوهرم۴سال اعتیاد داشت.تو این ۴سال شوهرم بهم نمیتوانست محبت بکنه.نمیتونستین باهم تفریح بریم چون عاشقش مواد بود.خیلی کتک خوردم خیلی درو دیوار و نگاه کردم و گریه کردم اماچون ازدواج دومم بود مجبور شدم زندگی کنم.بچه دار هم نشدیم چون مثل دخترها تو خونش بودم حتی رابطه باهم تو۴سال نداشتیم فوقش ماهی یکبار.بهش میگفتم چرا سمتم نمیای درجواب میگفت مواد مردانگیمو ازم گرفت.۸بار ترکش دادم و دوباره مصرف کرد تا اینکه بعد این همه سختی و زجر.خودش یکروز گفت این بار جدی میخوام ترک کنم.ترک کرد و الان یک سال هست که لب به مواد نزد و پاکه وبه زور مرتب جلساتNaمیره.البته هنوزم بخاطر آسیب مواد هنوز اخلاقش خوب خوب نشد.چقد کتک خوردم چقد گریه کردم.وقتی جوانها رو می دیدم خوشبختن اشکم در میومد که چرا شوهر من بهم محبت نمیکنه یا بیرون باهم نمیریم.جمعه ها آرزوم بود که شوهرم کنارم باشه نبود.شب ها با گریه میخوابیدم.الان یک سال هست که پاکه خداروشکر میکنم مواد و گذاشت کنار.الان گریه دیگه نمیکنم.در کنارم هست.اما چه فایده من ماهرخ روز اول نیستم شاد شاد بودم اما الان الکی میخندم.هیچی نمیتونه خوشحالم کنه.خیلی آسیب دیدم.الانم گریم گرفته.آرزوم اینکه یکبار یکی بهم بگه دوست دارم.یکی بهم محبت کنه.من محبت ندیدم من در حسرت عشق و محبت یک روز میمیرم…
دانلود آهنگ عاشقانه ماه تو از حامد زمانی با کیفیت بالا
دانلود آهنگ عاشقانه ماه تو از حامد زمانی
متن آهنگ
به سوی تو پر کشیــدم چیزی ندیــدم جز نگاه تو
ازت ممنــونـم گذاشتــی بازم ببینــم روی مــاه تو
واسـه ی تو زندگیمو دارم از این دنیا پس می گیرم
واســـه ی تــو دیوونه میشــم از در خــونــت نمیرم
همــه ی دنیامــو میدم تــا یه کمــی باشــی کنارم
اگــه نگـــاتو پــس بگیــری دیگــه امیـــدی نـــدارم
همــه ی دنیامــو میدم تــا یه کمــی باشــی کنارم
اگــه نگـــاتو پــس بگیــری دیگــه امیـــدی نـــدارم
برا تو از دل بریدن سختی کشیدن خیلی شیرینه
هنوزم با تو می مونم آره می دونم عاشقی اینه
نخوردم من غصـه هاتو اما برا تو از همـه سیرم
من امسال از هرچی جزتو هر روز سالو روزه میگیرم
همــه ی دنیامــو میدم تــا یه کمــی باشــی کنارم
اگــه نگـــاتو پــس بگیــری دیگــه امیـــدی نـــدارم
همــه ی دنیامــو میدم تــا یه کمــی باشــی کنارم
اگــه نگـــاتو پــس بگیــری دیگــه امیـــدی نـــدارم
دلنوشته سحر ۱۹ ساله از مراغه کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸
? سحر ۱۹ ساله مراغه (آشرقی)
هی… دیدم همه قصه شونو میگن منم دلم یهویی پر شد
نمیدونم گاها حس میکنم باید درد و دلامو یجایی چالشون کنم وگرنه عقدم میشه ، این سری هم قسمت کانال همدان موزیک شد
روزی بهترین دختر بهترین بابا مامان و بهترین ابجی ابجیا و داداشای دنیا بودم
مامانم تو یه اسایشگاه کوچولویی که بیست و هشت تا بچه ی عقب مونده و یتیم داره کار میکنه و همه کاراش به عهده اونه
مامانم دبیر ریاضیات هس معلم قدیمیه و فوق لیسانس ولی همه ی زندگیشو بخاطر اسایشگاه ول کرده و الان ده سالی میشه سرش گرم اونجاس
خلاصه بزرگی و مهربونی مامانم تو کلمه ها جا نمیشه فرشته هم کمه بگم بهش
بابامم قد مامانم مهربون باغیرت و مرد تمام زندگی و رفیقمه
داداشام تهرانن
آبجی بزرگم مراغه
و تو خونه من و آیلا موندیم که آیلا ۹ سالشه
از بچگی موقعی که خودمم یادم نمیاد با مامان نماز میخوندم
سرم گرم زندگیم بود گرم درس هام گرم مدرسه ام گرم اسایشگاه گرم اخر هفته هایی که با بابا میرفتیم باغ
گرم انتظار برای اومدن داداشام از تهران
گرم عید
گرم نماز خوندنم
گرم مسابقات والیبال بین مدارس
گرم به لیوان چایی پررنگ با نون سنگک کنار بابا مامان تو حیاط
نمیدونم بگم از بخت و شانس بدم یا تقدیر الهی
خلاصه هرچی که هس سه سال پیش تابستان میرفتم کلاس زبان برای اولین بار در زندگیم خواستم بدون مامان بابا برم سرکلاس و برگردم
کلاسم داخل شهر و خونه ما شهرک (شهرک ها معمولا کناره های شهرن)
موقع برگشتن طعمه تاکسیرانی شدم که مشروب خورده و مست دنبال جنایت بود
دوس ندارم اصل ماجرار و تعریف کنم ولی خلاصش اینه که من سوار تاکسی شدم و تاکسی از شهر خارج و به باغی رفتیم و درعین ناباوری ترسیده بودم
سه تا مرد تقریبا لخت هم تو باغ بودن و منتظر من
تنها چیزی که یادم میاد التماسم به خدا برای ابروم پیش خودش پیش بابا و مامانم و غیرت داداشام
و هرچیز دیگه بود
فک کنم خدا منو قدری دوس داشت که اونا حتی جرات نکردن دست هم بهم بزنن
نمیدونم شایدم بخاطر ترس و لرز شدیدم بود که خودشونم ترسیده بودن یه وخ سکته مکته نکنم
بابام و اطلاع داده بودم تو راه و از طریق گوشیم پیدام کرده بودن و بعد پلیس بازی و فلان چهار نفرو گرفتن و منم سپردن دست بابام و رفتیم خونه
مامانم با گریه لباسای خاکیمو عوض میکرد و من همونطور میلرزیدم هی باهام حرف میزد ولی من چیزی نمیفهمیدم
آخرش بردنم بیمارستان
چن تا ارامبخش و فلان من خوابیدم فرداش پا شدم مامانم هرچی گف هیچی نگفتم لکنت زبان گرفته بودم
وختی فهمیدم نمیتونم حرف بزنم دنیا رو سرم خراب شد انگار مردم
از زندگی سیر شدم گوشه گیر شدم
مدرسه نرفتم حتی تو خونه هم با کسی رابطه نداشتم و فقط منو اتاق و یه هندزفری و گریه و گریه و گریه
بعد از مدتی سعی کردم حرف بزنم کم کم داشتم بعضی کلمه هارو میگفتم
و همچنان دنبال راه های روانپزشکی برای درمانم بودیم
حدود شش ماه بعد دکتری به اسم جوانمرد که آلمان زندگی میکنه و اونجا دکتر هس آشنا شدیم
بعد از چن تا ازمایش فهمیده بود که تو جمجمه ام تومور دارم
چی بهتر از این؟؟
با شرایط من؟؟!!
با خودم میگفتم خدایا دستت درد نکنه واقعا که مردی
با خدا قهر کردم نمازمو نخوندم
گوشه گیر تر شدم و گوشه گیرتر
خسته تر و خسته تر
بعد چن ماه اماده سازی شیمی درمانی و چن مرحله پرتو درمانی شروع شد
و ابجیم موهای بلندمو از ته زد
تنها چیز دوس داشتنیم همین موهام بود که داداشام و بابا از بچگی نذاشته بودن کوتاه کنم و کلی خاطره با مامان و موهام داشتم
مامانم موقع تراشیدن طوری گریه میکرد که انگار سرمو بریدن
من نمیدونستم شیمی درمانی میشم و بعد ها فهمیدم
خنگ نیستم فقط حرفای دروغ مامان و بابامو باور کرده بودم
بعد از چن مرحله شیمی درمانی زندگی واقعا برام سخت شده بود
چون تهران میموندم و مجبورا میموندم بیمارستان و هردو هفته یکی دو روز میرفتم خونه داداشام
روانی شده بودم روانی واقعی
که حتی بعد از چن ماه روان درمانیم هم کردن که هرروز هجده نوزده ساعت فقط میخوابیدم
بعد از هفت هشت ماه شیمی درمانی و پرتو درمانی بینتیجه بود و دکترم مجبور به عمل جراحی شد و چون تومور وخیم و چسبیده به مغزم بود احتمال مرگ مغزی رو داشتم
عمل جراحی و رفتیم المان پنج روز فقط بیهوش بودم
تو این سالها چندین بار مردم و زنده شدم
هروخ اشک مامانمو میدیدم دنیارو سرم خراب میشد
من گناهم چی بود…
___
? @Nakaman_iR
دانلود آهنگ غمگین ماه عسل از حامد زمانی با لینک مستقیم
دانلود آهنگ غمگین ماه عسل از حامد زمانی
متن اهنگ دسنم رو بگیر نگذار اشتباه برم …
دانلود آهنگ عقده ۲ از علی بابا با کیفیت بالا
دانلود آهنگ عقده ۲ از علی بابا
متن آهنگ
عزیزم حق داری اگه نشناخته باشی
میخوام حرف بزنم اگه وقت داشته باشی
منم بی معرفت چه زود یادت رفته
شاید زودم نیست انگار خیلی وقته
انقد حرف دارم انقد خرابم الان دیدی اخرش رفتی و نموندی برام
جواب بده یعنی حقم سکوته میدونم خبر دارم سرت خیلی شلوغه
انقد شلوغه ک نمیدونی به کی فکر کنی یا با کدومشون خیابون رو امشب متر کنی
میخوای مسیج های قشنگی براش اس کنی یا به عشقش جلو اینه ارایش فیس کنی
یاکه از من فقط به اون بدی بگی حسرت به دلم موند دوست دارم به من بگی
ولی در عوض همیشه خردم کردی الانم نشستی و منو سوژه کردی
تو این دنیای بی معنی کی حال من رو میفهمه چقد بیزارم از دنیا چه بی احساس چه بی رحمه
از این روزای تکراری یه عقده تو دلم دارم تموم شب تموم روز با امید تو بیدارم
امیدوارم هرجا هستی یا با هرکی که اشنای معمولی یا با دوست نزدیکت
خوش باشی و اصلا نباشی به یاد من زمونه هم نخواست که باشیم کنار هم
همیشه فکر میکردم تو هستی کنارم حتی تورو ترجیح دادم به خونوادم
ولی گفتی این عشق نی فقط یجور عادته فکر میکردی حرفای من همه از رو حسادته
بهت گفته بودم که من هستم کنارت نه واسه لاس زدن واسه عشق و حالت
گفتم کنارتم حتی تو روزای بدت گفتی مثل من زیاده دورو ورت
بهت گفته بودم ارزوم خوشحالیته گفتی بدون من روزای خوشحالیته
باشه خوش باش من که از خدامه این حرفامم فقط از روی عقده هامه
تو این دنیای بی معنی کی حال من رو میفهمه چقد بیزارم از دنیا چه بی احساس چه بی رحمه
از این روزای تکراری یه عقده تو دلم دارم تموم شب تموم روز با امید تو بیدارم
میدونم واسه شروع دیگه خیلی دیره یعنی به چشمای اونم الان شدی خیره
یعنی امکان داره سرت رو شونه هاش باشه که هرچی ازت بخواد بهش بگی چشم باشه
یعنی شده که با اون بهم بخندی یا واسه رفاقت داری بااون شرط میبندی
شنیدم تو این روزا انقد خوشحالی که جلو اون صد دفعه به من فش دادی
به منی که صدبار گفتم دوست دارم حتی پیشت فروختم همه رفیقامم
حتی تو رویامم میخواستم خاطرتو چقد اذیت شدم من بخاطر تو
لعنت به کسی که اگه بخواد منت بزاره منو میخواستی فقط واسه گشت و گذارت
ازت ممنون که هرطوری بودی با من خداحافظ واست ارزوی خوبی دارم
دانلود آهنگ شبیه تو از حامد زمانی با کیفیت بالا
دانلود آهنگ غمگین و زیبای شبیه تو از حامد زمانی
متن آهنگ
یکی انگار داره دل رو به یه جای غریبی می کشونه
اون که با چادر خاکیش گناهای همه رو می پوشونه
انگاری دست خودم نیست
انگار داره دلم باز بهونه
چشم گریون مثل بارون می چکن اشک های من دونه دونه
تا می خوام پا بذارم رو عهدی که بسته دلم توی حرم .
یکی دستاشو می ذاره دوباره مثل قدیما رو سرم
نمی ذاره که دوباره من بمونم و دل در به درم
عمری این در و اون در زد این دل
به هم جا سر زد این دل
اما نشد
هرچی که بدی بود دیدم مادر
خوشی بود چشیدم مادر
در وا نشد
یا زهرا
یه نگاه کنید تموم همه ی غم و درد ها
یا زهرا یه نگاه کنید تموم همه ی غم و درد ها
مادر به فدای اسمت جونم
همه ی عمرم مدیونم
مدیون تو
کاشکی بخری این دل رو آخر ..
بذارن اسمم رو مادر
مجنون تو
یا زهرا
یه نگاه کنید تموم همه ی غم و درد ها
یا زهرا
یه نگاه کنید تموم همه ی غم و درد ها
یا زهرا
یه نگاه کنید تموم همه ی غم و درد ها
دانلود آهنگ خاطره ها از علی بابا کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸
دانلود آهنگ خاطره ها از علی بابا
متن آهنگ
یه چیزای رو شنیدم یعنی حقیقت داره
دل تنگ من امشب وصیت داره
اره عروسیته این رو خودم میدونم
امشب میام اگه تا اون موقعه زنده بمونم
امشب عروسیته یه تبریک بدهکاریم خیلی اروم تور صورتتو بده پایین
دیگه کم کم عروس باید اماده شه چقد به صورتت میاد اون ارایشت
مارم از همینجا بهتون تبریک میگیم عیب نداره اگه پیش همه تحقیر میشیم
مهم تویی که میدونی چقد میخوامت با من بودی اما یکی دیگه اومد سراغت
الان خیلی اروم کنار خودش وایسادی توکه اول راهی و ما ته داستانیم
با کفشای پاشنه بلند خوشگل سفید از پله های سالن داری بالا میری
چپ و راستت فقط صدای دسته میدونم به یادم نیستی حتی یه لحظه
اما بیخیالش بلاخره رسمش اینه اونیکه عاشقشی یه روز از دستت میره
توام مثل همه برو خوش باشی خانم دیگه تا اخر زندگیت خوشحالی با اون
همه خاطره هارو میکنم فراموشش دارم یکی دیگه رو میبینم در اغوشش
همه خاطره هارو میکنم پاره پاره میسوزونم اره از تو هرچی یادگاره
یادته روز اشنای با اون پسره منم به خیال اینکه الان یه زنگ بزنه
منم به خیال اینکه اونم منو دوست داره نگو ارزوشه با یکی دیگه دوست باشه
همه اشناها امارشو قشنگ میدادن نگو هروز با هم دیگه قرار میزارن
انگار کم کم دیگه به اون عادت کرده اره میدونم امیدی نیست دیگه به برگشتش
اونم مثل همه منو ول کردو رفت همه خاطراتو زیر پاش له کردو من
به امید اینکه یروز بر میگرده اما روزای خوبش رو با اون سر میکردش
انقد حرف دارم دلم پراز دلهوره اخه جای خالیش رو کی برام پر کنه
اره منم همونی که بخاطرش تو رو همه وایسادمو تو به ظاهرت
میرسیدی و خیابان هارو متر میکردی تو پیش اون بودی و ما به تو فکر میکردیم
همه خاطره هارو میکنم فراموشش دارم یکی دیگه رو میبینم در اغوشش
همه خاطره هارو میکنم پاره پاره میسوزونم اره از تو هرچی یادگاره
آهنگ مورد نیاز خود را درخواست کنید.