دانلود آهنگ عاشقانه هر دو ما از سیاوش قمیشی با کیفیت بالا
دانلود آهنگ عاشقانه هر دو ما از سیاوش قمیشی
متن آهنگ
ﮔﺮ ﺣﺎل ﺗﻮ ﻫﻤﭽﻮن ﻣﻦِ آﺷﻔﺘﻪ ﺧﺮاب اﺳﺖ
ﮔﺮ ﺧﻮاﻫﺶ دﻟﻬﺎی ﻣﻦ و ﺗﻮ
ﺑﻲ ﺣﺴﺎب اﺳﺖ
ای وای ﺑﻪ ﺣﺎل ﻫﺮ دوی ﻣﺎ
ای وای ﺑﻪ ﺣﺎل ﻫﺮ دوی ﻣﺎ
لینک دانلود طبق درخواست دبیرخانه محتوای مجرمانه حذف شد .
دلنوشته غمگین رضا ۲۵ ساله از نیشابور کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸
دلنوشته غمگین رضا ۲۵ ساله از نیشابور
۱۳۸۷/۶/۲۹ با دختر همسایمون به اسم فتانه آشنا شدم ک دو سال از خودم کوچکتر بود
پدرش رشتی و مادرش تهرانی بود و خودشان در همسایگی ما در مشهد بودند…
از آشناییمون خیلی نگذشته بود که علاقه فراوانی به وی پیدا کردم و حقیقتا عاشقانه میخواستمش…
درسهای جفتمون افت کرد تا جایی که پدرش متوجه شد و او را به رشت برد تا از هم دور شویم دوروز گذشت و دلگیری که در کوچمان حکم فرما بود من را مجبور کرد که برم رشت تا عشقم را ببینم…
رفتم و عشقم را در حد چند دقیقه از پشت پنجره دیدم و ب ناچار بازگشتم…
چند مرحله خواستگاری هم خانواده ام رفتند و پدرش مخالفت کرد…
تا اینکه خبر ازدواجش را با یکی از آشناهای پدرش که در منطقه ما سکونت داشت را شنیدم…
روزی زنگ زد و گفت ازدواج اولم دست پدرمه بزودی طلاق میگیرم تا با هم ازدواج کنیم نمیدونم چی شد که گفتم بخت، بخت اول و گفتم خوشبخت بشی…
و از اون شب از ناراحتی بسیار لبم با دود مواد مخدر آشنا شد…
بسیار ناراحتی ها کشیدم و گریه ها کردم تا برای رها شدن از غم هایم و فرار کردن ازون حالت رفتم سربازی و زمانی که برگشتم پاک بودم و تا حدی هم فراموش کرده بودم ولی همیشه یادش باهام بود تا زمانی که دوباره دیدمش و با خبر شدم دارن جدا میشن ک اون موقع من ازدواج کرده بودم و هرچه اسرار کردم بیا ازدواج کنیم قبول نکرد….
هنوزم در غمش میسوزم اگه قبول کنه هنوزم با دل و جون باهاش ازدواج میکنم و از نظر مالی هم مشکلی ندارم ولی هنوز بعد از ۸ سال هرکسی رو میبینم که شبیه فتانه منه دست و پام سرد میشه…
امیدوارم این نوشته بدستت برسه….دست فتانه یا فاطمه یا زهرا یا الهام.فتانه بیا…..
دانلود آهنگ قدیمی حکایت از سیاوش قمیشی با لینک مستقیم
دانلود آهنگ قدیمی حکایت از سیاوش قمیشی
متن آهنگ
با تو حکایتی دگر این دلِ ما به سر کند
شبِ سیاهِ قصه را هوای تو سحر کند
باورِ ما نمی شود در سرِ ما نمی رود
از گذرِ سینه ی ما یارِ دگر گذر کند
شِکوه بسی شنیده ام از دلِ درد کشیده ام
کور شوم جز تو اگر زمزمه ای دگر کند
چاره ی کارِ ما تویی یاور و یارِ ما تویی
توبه نمی کند اثر مرگ مگر اثر کند
مجرمِ آزاده منم تن به جزا داده منم
قاضیِ درگاه تویی حکمِ سحرگاه تویی
با تو حکایتی دگر این دلِ ما به سر کند
شبِ سیاهِ قصه را هوای تو سحر کند
باورِ ما نمی شود در سرِ ما نمی رود
از گذر سینه ی ما یارِ دگر گذر کند
شِکوه بسی شنیده ام از دلِ درد کشیده ام
کور شوم جز تو اگر زمزمه ای دگر کند
مقصد و مقصودم تویی عشقم و معبودمتویی
از تو حذر نمی کنم سایه مگر سفر کند
چاره ی کارِ ما تویی یاور و یارِ ما تویی
توبه نمی کند اثر مرگ مگر اثر کند
لینک دانلود طبق درخواست دبیرخانه محتوای مجرمانه حذف شد .
دلنوشته غمگین مریم ۲۵ ساله از شیراز کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸
دلنوشته غمگین مریم ۲۵ ساله از شیراز
اول دبیرستان بودم وخیلی تنها زیاد اهل این نبودم ک با دوستام برم بیرون یا تو جمعشون بشینم
کسی بهم توجه نمیکرد،منم کاری به کار کسی نداشتم..سرم تو لاک خودم بود همیشه نقاشی میکردم چهره ی آدمایی که برام جالب بودنو میکشیدم
یادش بخیرهر وقتم که میخندیدم خنده م از ته دل بود، هرآخرهفته خونه ی مادربزرگم همه ی فامیل جمع میشن،
همیشه فک میکردم چون زیاد هرهر و کرکر نمیکنم کسی حواسش به من نیست، یه چند وقت بود وقتی میرفتیم اونجا پسر عموم خیلی ضایع نگام میکرد تا اینکه بالأخره یه روز بهم زنگ زد ،سابقه نداشت،با اصرارازم خواست ببینمش که عکسشو بهم بده براش بکشم،با یه کم رویی بچگانه مجبور شدم بگم باشه
بعد از مدرسه اومد گفت بیا عکسم تو ماشینه میرسونمت تا نزدیک خونتون،خلاصه کنم براتون( که اگه خلاصه نکنم ثانیه به ثانیه شو یادمه) بهم گفت اینقد منو دوست داره که چند وقته تمام فکرش شده من،طردش کردم،گفتم نشنیده میگیرم، دیگه وانستادم بقیه ی حرفاشو گوش بدم پیاده شدم رفتم ،
اینقد اومد جلوی مدرسه و اونقد بهم زنگ زد و نامه فرستاد برام که آخرش جوابشو دادم و بعد از یک ماه طوری شدم که فک میکردم تا قبل از اون اصلا زندگی معنی نداشت واسم،اونم همینو میگفت(یه بار دعوا کرده بود با دوستش دستش چاقو خورده بود،خدا شاهده همون جای دسته منم درد میکرد،هر وقت درد میکشید منم درد میکشیدم، اینطوریاس که یکی میشه همه ی وجود آدم) چهار سال گذشت ..
اصلا درس نمیخوندم ،واقعا نمیتونستم،
تا اینکه به پیشنهاد خودش گفت میخام به خانوادم بگم بیایم خواستگاری میگفت دیگه طاقت نداره ..
ما وضع مالیمون خوب نبود اما زن عموم ازوناس که هرجا میره باید فرش قرمز زیر پاش باشه خیلی پولدارن عموم اینا
و همین پول باعث شد با مخالفت شدید زن عموم روبه رو شم
و غیب شدن یهوییه عشقم بدون خداحافظی بدون هیچ حرفی..که بعد خبر اومد رفته سربازی.. وقتی فهمیدم که زن عموم به خونوادم گفته بود ما با بدبختا وصلت نمیکنیم گرد بیچارگی میشینه رو زندگیمون ، هیشکی نمیفهمه حال منو هیچوقت،خدایا درد این حرفا یه طرف،، درد اینم یه طرف که نتونستم داد بزنم بگم کجا رفتی یهو بی معرفت نامرد؟؟ هیچی؟همینطوری بی خداحافظی؟ اصلا چی شد؟مسخره ت بودم که خودت اومدی زندگیمو احساسمو همه چیمو زیرو رو کردی و با پای خودتم رفتی؟پس من چیکاره بودم؟داغونم کرد
خلاصه ..بعداز سربازیش بی خبر چند مدت رفت ترکیه و دوسال پیشم تا الان با یه دختره بندری بدشکل اما پولدارعقد کرد ..وقتی غیبش زد از آدم جماعت فراری شده بودم فقط همه ش چشمم به صفحه گوشیم بود ..
بعداز دو سال افسردگی و قرص خواب و… تصمیم گرفتم درسمو ادامه بدم و یه روزی اینقدر پولدار شم که زن عموی پستمو از کارش پشیمون کنم که ببینم چی تو این ثروته که از زندگی یه آدم و وجدان خودشون براشون مهمتره
ببخشید که خسته تون کردم ممنون که حوصله کردین خوندین
الان سال چهارم پزشکی ام ازدواجم نکردم و نخواهم کرد دارم با درس خوندن خودمو نابود میکنم اصلا راضی نیستم ولی خداشاهده تا به هدفم نرسم آروم نمیشم اینقد درس میخونم و کار میکنم تا بمیرم… هرچند هم که فقط ظاهرم مث زنده هاس…..
دانلود آهنگ غمگین اون روزها از سیاوش قمیشی با لینک مستقیم
دانلود آهنگ غمگین اون روزها از سیاوش قمیشی
متن آهنگ
اون روزا ما دلی داشتیم واسه بردن جونی داشتیم
واسه مردن کسی بودیم کاری داشتیم
پاییز و بهاری داشتیم
تو سرا ما سری داشتیم
عشقی و دلبری داشتیم
بقیه متن در ادامه مطلب
اون روزا ما دلی داشتیم
واسه بردن جونی داشتیم
واسه مردن کسی بودیم
کاری داشتیم
پاییز و بهاری داشتیم
تو سرا ما سری داشتیم
عشقی و دلبری داشتیم
کسی آمد که حرف عشق را با ما زد
دل ترسوی ما هم دل به دریا زد
به یک دریای توفانی
دل ما رفته مهمانی
چه دور ساحلش
از دور پیدا نیست
یک عمری راه و در قدرت ما نیست
باید پارو نزد وا داد
باید دل رو به دریا داد
خودش میبردت هرجا دلش خواست
به هرجا برد بدون ساحل همونجاست
به امیدی که ساحل داره این دریا
به امیدی که آروم میشه تا فردا
به امیدی که این دریا فقط شاه ماهی داره
به عشقی که نمیبینی شباشو بی ستاره
دل ما رفته مهمانی
به یک دریای طوفانی
باید پارو نزد وا داد
باید دل رو به دریا داد
خودش میبردت هرجا دلش خواست
به هرجا برد بدون ساحل همونجاست
لینک دانلود طبق درخواست دبیرخانه محتوای مجرمانه حذف شد .
دلنوشته پاییزی هلنا ۲۰ ساله از ارومیه با کیفیت بالا
دلنوشته پاییزی هلنا ۲۰ ساله از ارومیه
من از۸سالگی توگردبادخطرناک و کثیف زندگی افتادم
بخاطره بی توجهی پدر مادر مصرف کننده ام
۸سالم بود پسر داییم تجاوز کرد بهم من نمیفهمیدم چی شده تهدیدکرد که به کسی بگم منو میکشه بدتر ازاین اذیتم میکنه
وقتی رسیدم به دوران راهنمایی فهمیدم چه خاکی برسرم شده
زمانی که از مادرم هم کتک خوردم از پدرم هم کتک خوردم بخاطر اینکه چرا من زنده.ام چرا من دخترشونم ولی هنوز قضیه رو نگفتم بهشون
اینا دردشون اینه چرا من ازدواج نکردم تا پول خوبی دستشون بیاد و مواد بخرن….
وقتی اول دوم دبیرستان بودم پارسا تنها عشقم زندگیم اومد توزندگیم عاشق هم بودیم که قربانی دوست شدم عشقمو گرفت ازم الان خبر دارم سربازه هیچ کاری نمیتونم بکنم جز از اینیستا عکساشو بردارم نگا کنم بگم بیا هلنابدجور تنهاس
سوم دبیرستان که بودم بایه پسری به اسم سامان اشنا شدم بخاطر بی توجهی خانوادم مجبور بودم درس بخونم وکارکنم پول خودموخودم در بیارم نون شبم خودم در بیارم از درد تنهایی من به سامان پناه بردم اوایل همه چی عالی بود غم نداشتمولی وقتی دوستم هانیه اومد تو زندگیم ابر سیاه بدبختی هم نشست روسرمن
سامان باهانیه دوست شد چون من از وسط برم کنار سامان منو برد یه تپه قدیمی انقد کتک زد تجاوز کرد همونجوری ولم کرد رفت دنبال خوشیش من از همه مرد ها حتی پدم برادرم متنفرم…
کمرم چنان خم شد که نتونم دیگه بلند بشم خداروشکر خانوادم الان سالمن دیگه مصرف نمیکنن اما شکست عشقی خیلی بده
فرق گذاشتن خانواده بین بچهاشون بدتر اینکه تو خیابون از طرض نگاه مردم بترسی بدتر تهمت بزنن بهت بدتر ذنیا به کی وفا کرد که به ما بکنه؟
الان با قرص ارامبخش ارومم
با بیخوابی ارومم
با دوادرمان ارومم
فقط۱۹سالمه
ازظاهر خیلی ارومم از داخل واقعا داغونم
دختراوپسرای عزیز دوست پرست نباشید دوست دوست مثل فیتیله بمب میمونه کافیه جرقه بزنه تا زندیگتون بره روهوا
زندگی اگه زیبا بود باگریه شرونمیشد…?
دانلود آهنگ عاشقانه پرنده های قفسی از سیاوش قمیشی کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸
دانلود آهنگ عاشقانه پرنده های قفسی از سیاوش قمیشی
متن آهنگ
پرنده های قفسی عادت دارن به بی کسی
عمرشونو بی هم نفس کِز می کنن کُنجِ قفس
نمی دونن سفر چیه عاشقِ در به در کیه
هرکی بریزه شادونه فکر می کنن خداشونه
یه عمره بی حبیبن با آسمون غریبن
این همه نعمت اما همیشه بی نصیبن
تو آسمون ندیدن خورشید چه نوری داره
چشمه ی کوهِ مشرق چه راه دوری داره
چه می دونن به چی میگن ستاره
چه می دونن دنیا که یا بهاره
چه می دونن عاشق میشه چه آسونپرنده زیرِ بارون
تو آسمون ندیدن خورشید چه نوری داره
چشمه ی کوهِ مشرق چه راهِ دوری داره
قفس به این بزرگی کاشکی پرنده بودم
مهم نبود پریدن ولی برنده بودم
فرقی نداره وقتی ندونی و نبینی
غصه ت میگیره وقتی میدونیو میبینی
لینک دانلود طبق درخواست دبیرخانه محتوای مجرمانه حذف شد .
دلنوشته غم انگیز مهدی ۲۸ ساله از یاسوج با لینک مستقیم
دلنوشته غم انگیز مهدی ۲۸ ساله از یاسوج
۲۶سالم بود دنبال نیمه گم شدم میگشتم یه روز توی عروسی یکی ازبستگانمون چشمم به یه دختره افتاد
دستو پام میلرزید احساس کردم همون نیمه گم شده منه حالم خیلی بدبود ادرسشو ازمادرش گرفتیم اون ۱۵سالش بود فرستادم برا خواستگاری گفتن سنش کمه زوده شوهرنمیدیم من تو کلم نمیرفت میگفتم من هرطوری شده اون دخترومیخوام سیریش شدم باباش موافقت نمیکرد اصلا راضی نمیشد یک سال گذشت من به رفتنم ادامه دادم البته خودم نمیرفتم خونوادم میرفتن هرکاری کردیم باباش حتی راضی نمیشد من برم خواستگاری شبا خوابم نمیبرد یک سال بود زندگیم به هم ریخته بود واقعا سردرگون بودم انقدر گیردادم تا بلاخره بعدازیک سالونیم موفق شدم برم خواستگاری ازبعدازعروسی فامیلمون دیگه نتونستم دختره رو ببینم حس خیلی خوبی داشتم انگاری تازه متولد شده بودم منم تا تونستم خوشتیپ کردم تعریف ازخود نباشه عالی بودم رفتیم خواستگاری ناگفته نمونه البته دوروز قبلش بابای دختره حضوری منو دید باهم حرف زدیم قبول که کرد گفت فلان شب بیاین رفتیم تا درخونشون استرس داشتم اخه چندباردیگه ام گفتن بیاین ولی تا میخواستیم بریم زنگ میزدن نیاین خیلی دوران بدی بود باراخرکه رفتیم هی پیش خودم میگفتم الانه که زنگ بزنن بگن نیاین رسیدیم درخونه دروکه بازکردن پامو گذاشتم تو خونه یه نفس راحت کشیدم رفتیم نشستیم شروع کردیم صحبت کردن دختره برامون میوه اورد حتی من نگاهشم نکردم سرم پایین بود نیازبه نگاه کردن نبود چون یه بار دیده بودم دلم دستو پام میلرزید فهمیدم این همونه که من میخوام صحبتامون که تموم شد به نتیجه که رسیدیم گفتن میتونی بری با دختر حرف بزنی منم اجازه گرفتم رفتم اتاق اونوری وای دستوپام بازم میلرزید سلام دادم نشستیم حدود ۵دیقه نه من حرف زدم نه اون تموم بدنم خیس شده بود استرس داشتم خخخخ زیرچشمی همدیگه رو نگاه میکردیم تا اون گفت نمیخواین چیزی بگین من گفتم حرفی ندارم تموم دق دقه من این بود که به خواستم برسم و رسیدم یه خورده باهم حرف زدیم به توافق رسیدیم بعد رفتم اون اتاق قرارمون شد فردا شب بریم شیرنی بخوریم حدود ۱۰۰نفرمهمون دعوت کردیم که انگشترببریم رفتیم خیلی شب خوبی بود به فرداش عقد کردیم یک سالو نیم باهم نامزد بودیم خیلی همدیگرو دوست داشتیم درحدی که یه روزهمدیگه رو نمیدیدیم دعوامون میشد خاطرات خوبی با هم گذروندیم خاطرات خوب منو مهدیه بعدازیک سالو نیم تبدیل شد به یه فاجعه نزدیک عروسیمون بود جهیزیه هامونم چیده بودیم تالار نوبت ارایشگاه همه چیزامون اماده بود اختلاف انداختن بینمون واقعا باورم نمیشه هنوزم باورم نمیشه ازم جدا شده ازون اول که رفتم انگشتردستش کنم شب بعله برون حسود زیاد داشتیم تو زندگی ما زیاد دخالت میکردن انقدر ادامه دادن تا اختلاف افتاد بینمون من هرکاری کردم که نزارم تحت تاثیر حرفای دیگران قرار بگیره اما نشد که نشد کارخودشونو کردن کارما به طلاق کشیده شد بلاخره بعداز۵ماه کشو قوس ابرو ریزی منو مجبورم کردن که برم طلاق بدم رفتم طلاق دادم ماازهم جدا شدیم الان اون ازدواج نکرده منم ازدواج نکردم خدا لعنت کنه اونایی که تو زندگی دیگران دخالت میکنند و باعث جدایی میشن اینم قصه تلخ مهدی و مهدیه
دانلود آهنگ غمگین شکایت از سیاوش قمیشی کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸
دانلود آهنگ غمگین شکایت از سیاوش قمیشی
متن آهنگ
سکوتم از رضایت نیست دلم اهل شکایت نیست
هزار شاکی خودش داره
خودش گیر گرفتار همون بهتر که ساکت باشه
این دل جدا از این ضوابط باشه این دل از این بد تر نشه
رسوایی ما که تنها تر نشه تنهایی
ما که کاره ما گذشته از شکایت هنوز هم بایبندیم
در رفاقت میریزه تو خودش دل غصه هاشو
آخه هیچ کس نمیخواد قصه ها شو کسی
جرمی نکرده گر بما این روز ها عشقی نمیورزه ب
ها یی داشت این دل بیشتر ها که در این روزا نمی ارزه
سکوتم از رضایت نیست دلم اهل شکایت نیست
هزار شاکی خودش داره
لینک دانلود طبق درخواست دبیرخانه محتوای مجرمانه حذف شد .
دلنوشته پاییزی پرستو ۲۶ ساله از آبادان با لینک مستقیم
دلنوشته پاییزی پرستو ۲۶ ساله از آبادان
حدود یکسال و نیم پیش با عشقم آشنا شدم
پسری بنام شایان بعد از مدتی متوجه شدم اهل تسنن هستن
فهمیدم رسیدن بهم یکم سخته هر چند من محترم شمردم و قبولش داشتم ما به دوستیمون ادامه دادیم و من خیلی دوستش داشتم و دارم بعد از چندی سعی کردم دوری کنم که وابستگی من بهش کم بشه
چون خیلی زجر کشیدم و من توی این عشق و رابطه پیر شدم این روزا رابطمون خیلی سرد شده و اون بمن خیانت کرده . امروز خونه و خانوادم رو ترک کردم خیلی خستم دلم میخواد بمیرم فقط شایانم بدون از ته دل دوستت داشتم من اگه کشیدم کنار بخاطر اینکه خودم مریض شدم توی این رابطه ولی قانون طبیعت اینه بزنی میزنه
دوستت دارم شایان جلوی همه دوستان میگم قسم به دل شکستگان دوستت دارم دوستان لطفا برای حالم دعا کنید روزای سختی پیش رو دارم ?
آهنگ مورد نیاز خود را درخواست کنید.