دانلود آهنگ جدید

Hamedan Music | دانلود آهنگ جدید

امام حسین (ع) : بخشنده ترین مردم کسی است که در هنگام قدرت می بخشد.
دوشنبه ۵ آذر ۱۴۰۳
 

دانلود آهنگ مادیان از علیرضا آذر با لینک مستقیم

دسته بندی : ترانه تاریخ : پنج‌شنبه 21 مارس 2019

دانلود آهنگ مادیان از علیرضا آذر با لینک مستقیم

دانلود آهنگ مادیان از علیرضا آذر با لینک مستقیم

دانلود آهنگ دکلمه مادیان از علیرضا آذر

متن آهنگ

چشم هایش شروع واقعه بود

آسمانی درون آنها من

در صدایش پرنده می رقصید

بر تنش عطر خوب آویشن

باز گوشواره های گیلاسی

پشتِ گوشش شلوغ می کردند

دست های کمندِ نیلوفر

سینه ریزی ظریف بر گردن

احتمالا غریبه می آمد

از خیابان به شرم رد می شد

دختر پا به راهِ دیروزی

هیکلِ رو به راهِ حالا… زن

در قطاری که صبح آمده بود

دشت هایی وسیع جا ماندند

شهر از این زاویه قفس می شد

زیر  پاهای  گرمِ  در رفتن

پشت سر لاشه های پل بر پل

پیشِ رو کوره راهِ سردرگم

مثل یک مادیانِ ناآرام

در خیابان سایه و روشن

در خیالش قطار  مردی  بود

بی حیابی لباسبی هر چیز

در خیالش عروس خواهد شد

توی هر کوپه کوپه آبستن

سارقانی که دست می بردند

سیب سرخ از حصار بردارند

دکمه هایی که حیف می مردند

روی دنیای زیر ِ پیراهن

مردمانی که توی  پنجره ها

در پیِ هرچه لخت می گشتند

پیش چشمانِ گردشان اینک

فرصتی داغ بود و طعمِ بدن

آسمان با گُروم گرومب خودش

عکس هایی فجیع می انداخت

چکه های غلیظِ خون افتاد

از کجا روی صورتِ دامن

او مسافر نبود اما باز

منتظر تا قطار برگردد

مثل حالا که داشت برمی گشت

تن تَ تَن تن  تَ تن

سوتِ کمرنگِ سرد می آمد

تیر غیبی تَلَق تلق در راه

خاطراتی که داشت قِل می خورد

روی تصویر ریل ِ راه آهن

توی چشمِ فلان فلان شده اش

آسمانی برای ماندن نیست

زندگی بود و آخرین شِهه

مادیانِ در انتظار ِ تِرن

دانلود آهنگ سایه از علی مرشدی با لینک مستقیم

دسته بندی : ترانه تاریخ : پنج‌شنبه 21 مارس 2019

دانلود آهنگ سایه از علی مرشدی با لینک مستقیم

دانلود آهنگ سایه از علی مرشدی با لینک مستقیم

دانلود آهنگ احساسی سایه از علی مرشدی

متن آهنگ

دانلود آهنگ دو در یک از علیرضا آذر کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸

دسته بندی : ترانه تاریخ : پنج‌شنبه 21 مارس 2019

دانلود آهنگ دو در یک از علیرضا آذر کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸

دانلود آهنگ دو در یک از علیرضا آذر کیفیت 320 و 128

دانلود آهنگ دکلمه دو در یک از علیرضا آذر و احسان افشاری

متن ترانه

من ریزه کاری های بارانم در سرنوشتی خیس می مانم
دیگر درونم یخ نمی بندی بهمن ترین ماهِ زمستانم
رفتی که من یخچالِ قطبی را در آتش دوزخ برقصانم
رفتی که جای شال در سرما چشم از گناهانت بپوشانم

اِی چشم های قهوه قاجاری بیرون بزن از قعرِ فنجانم
از آستینم نفت می ریزد کبریت روشن کن،بسوزانم
از کوچه های چرک می آیم در باز کن،سردرگریبانم
در باز کن،شاید که بشناسی نت های دولّا،چنگِ هذیانم

یک بی کجا درمانده از هر جا سیلی خورِ ژن های خودکامه
صندوقِ پُستِ پَستِ بی نامه یک واقعا در جهل علامه
یک واقعاتر شکلِ بی شکلی  دندانه های سینِ احسانم
دندانه ام در قفل جا مانده  هر جوری می خواهی بچرخانم 

سنگم که در پای تو افتادم  هر جا که می خواهی بغلتانم
پشتِ سرت تابوتِ قایق هاست  سر برنگردان روحِ عریانم
خودکارِ جوهر مُرده ام یا نه  چون صندلی از چارپایانم
می خواهی آدم باش یا حوّا کاری ندارم، من که حیوانم

یک مُژه در پلکم فرود آمد یک میله از زندانِ من کم شد
تا کِش بیاید ساعتِ رفتن پل زیر پای رفتنم خم شد
بعد از تو هر آینه ای دیدم دیوار در ذهنم مجسم شد
از دودمانِ سِدر و کافوری با خنده از من دست می شوری

دانلود آهنگ دو در یک از علیرضا آذر

من سهمی از دنیا نمی خواهم می خواستم،حالا نمی خواهم
این لاله ی بدبخت را بردار بر سنگِ قبرِ دیگری بگذار
تنهایی ام را شیر خواهم داد اوضاع را تغییر خواهم داد
اندامی از اندوه می سازم با قوزِ پشتم کوه می سازم

باید که جلّادِ خودم باشم تفریقِ اعدادِ خودم باشم
آن روزها پیراهنم بودی یک روزِ کامل بر تنم بودی
از کوچه ام هرگاه می رفتی با سایه ی من راه می رفتی
اِی کاش در پایت نمی افتاد این بغض های لختِ مادرزاد

اِی کاش باران سیر می بارید از دامنت انجیر می بارید
در امتداد این شبِ نفتی سقطِ جنونم کردی و رفتی
در واژه های زرد می میرم در بعد از ظهری سرد می میرم
باید کماکان مُرد اما زیست جز زندگی در مرگ راهی نیست

باید کماکان زیست اما مُرد با نیشخندی بغضِ خود را خورد
انسان فقط فوّاره ای تنهاست فوّاره ها تُف های سربالاست
من روزنی در جلدِ دیوارم دیوارِ حتما رو به آوارم
آوار یعنی دوستت دارم

آوار کن بر من نبودت را  باروت نه،با فوت ویرانم
از لای آجرها نگاهم کن  پروانه ای در مشتِ طوفانم
طوفان درختان را نخواهد برد  از ابرِ باران زا نترسانم
بو می کِشم تنهاییِ خود را  در باجه ی زردِ خیابانم

هر عابری را کوزه می بینم  زیر لبم خیام می خوانم
این شهر بعد از تو چه خواهد کرد  با پرسه های دورِ میدانم
یک لحظه بنشین برفِ لاکرداردارم برایت شعر می خوانم

علیرضا آذر:
خوب است و عمری خوب می ماند مردی که روی از عشق می گیرد
دنیا اگر بد بود و بد تا کرد یک مردِ عاشق،خوب می میرد
از بس بدی دیدم به خود گفتم باید کمی بد را بلد باشم
من شیرِ پاک از مادرم خوردم دنیا مجابم کرد بد باشم

دنیا مجابم کرد بد باشم من بهترین گاوِ زمین بودم
الان اگر مخلوقِ ملعونم محبوبِ ربّ العالمین بودم
سگ مستِ دندان تیزِ چشمانش از لانه بیرون زد شکارم کرد
گرگی نخواهد کرد با آهو کاری که زن با روزگارم کرد

هر کار می کردم سرانجامش من وصله ای ناجورتر بودم
یک لکّه ننگِ دائمی اما فرزندِ عشقِ بی پدر بودم
دریای آدم زیرِ سر داری دنیای تنها را نمی بینی
بر عرشه با امواج سرگرمی پارو زدن ها را نمی بینی

اِی استوایی زن،تنت آتش سرمای دنیا را نمی فهمی
برف از نگاهت پولَکی خیس است درماندگی ها را نمی فهمی
درماندگی یعنی تو اینجایی من هم همین جایم ولی دورم
تو اختیارِ زندگی داری من زندگی را سخت مجبورم

دانلود آهنگ دو در یک از علیرضا آذر

درماندگی یعنی که فهمیدم وقتی کنارم روسری داری
یک تارِ مو از گیسوانت را در رختخوابِ دیگری داری
آخر چرا با عشق سر کردی محدوده را محدودتر کردی
از جانِ لاجانت چه می خواهی از خطِ پایانت چه می خواهی

این دردِ انسان بودنت بس نیست؟ سر در گریبان بودنت بس نیست؟
از عشق و دریایش چه خواهی داشت این آب تنها کوسه ماهی داشت
گیرم تو را بر تَن سَری باشد یا عُرضه ی نان آوری باشد
گیرم تو را بر سر کلاهی هست این ناله را سودای آهی هست

تا چرخِ سرگردان بچرخانی با قدِ خم دکّان بچرخانی
پیری اگر رویی جوان داری زخمی عمیق و ناگهان داری
نانت نبود،آبت نبود اِی مرد با زخمِ ناسورت چه خواهی کرد
پیرم،دلم هم سنِ رویم نیست یک عمر در فرسودگی کم نیست

تندی نکن اِی عشقِ کافر کیش خیزابِ غم،گردابه ی تشویش
من آیه های دفترت بودم عمری خدا پیغمبرت بودم
حالا مرا ناچیز می بینی؟ دیوانگان را ریز می بینی؟
عشق آن اگر باشد که می گویند دل های صاف و ساده می خواهد

عشق آن اگر باشد که من دیدم انسانِ فوق العاده می خواهد
سنی ندارد عاشقی کردن فرقی ندارد کودکی،پیری
هر وقت زانو را بغل کردی یعنی تو هم با عشق درگیری
حوّای من آدم شدم وقتی باغِ تنت را بر زمین دیدم

هِی مشت مشت از گندمت خوردم هِی سیب سیب از پیکرت چیدم
سرما اگر سخت است قلبی را آتش بزن درگیرِ داغش باش
ول کن جهان را،قهوه ات یخ کرد سرگرمِ نان و قلب و آتش باش
این مُرده ای را که پِی اش بودی شاید همین دور و برت باشد

این تکه قلبِ شعله بر گردن شاید علیِ آذرت باشد
او رفت و با خود برد شهرم را تهران پس از او توده ای خالیست
آن شهرِ رویاهای دور از دست حالا فقط یک مشت بقالیست
او رفت و با خود برد یادم را من مانده ام با بی کسی هایم

خب دستِ کم گلدانِ عطری هست قربانِ دستِ اطلسی هایم
او رفت و با خود برد خوابم را دنیا پس از او قرص و بیداریست
دکتر بفهمد یا نفهمد باز عشق التهابِ خویش آزاریست
جدی بگیرید آسمانم را من ابتدای کُندِ بارانم

دانلود آهنگ دو در یک از علیرضا آذر

لنگر بیندازید کشتی ها آرامشی ماقبلِ طوفانم
من ماجرای برف و بارانم شاید که پایی را بلغزانم
آبی مپندارید جانم را جدی بگیرید آسمانم را
آتش به کول از کوره می آیم باور کنید آتش فشانم را

می خواستم از عاشقی چیزی با دستِ خود بستند دهانم را
من مردِ شب هایت نخواهم شد از بسترت کم کن جهانم را
رفتم بنوشم اشکِ خود را باز مردم شکستند استکانم را
تا دفترم از اشک می میرد کُبرای من تصمیم می گیرد

تصمیم می گیرد که برخیزد پایین و بالا را به هم ریزد
دارا بیفتد پای ساراها سارا به هم ریزد الفبا را
سین را،الف را،را و سارا را درهم بپیچانند دارا را
دارا نداری را نمی فهمد ساعت شماری را نمی فهمد

دارا نمی فهمد که نان از عشق سارا نمی فهمد،امان از عشق
سارای سالِ اولی مَرد است دستانِ زبر و تاولی مَرد است
این پا که سارا مال یک زن نیست سارا که مالِ مَرد بودن نیست
شالِ سپیدِ روی دوشَت کو؟ گیلاس های پشتِ گوشَت کو؟

با چشم و ابرویت چه ها کردی؟ با خرمنِ مویت چه ها کردی؟
دارا چه شد سارایمان گم شد؟ سارا و سینَش حرفِ مردم شد؟
تنها سپاس از عشق خودکار است دنیا به شاعرها بدهکار است
دستانِ عشق از مثنوی کوتاه چیزی نمی خواهد پلنگ از ماه

با جبر اگر در مثنوی باشی لطفی ندارد مولوی باشی
استادِ مولانا که خورشید است هفت آسمان را هیچ می دیده ست
ما هم دهان را هیچ می گیریم زخمِ زبان را هیچ می گیریم
دارم جهان را دور می ریزم من قوم و خویشِ شمسِ تبریزم

نانت نبود،آبت نبود اِی مرد ول کن جهان را،قهوه ات یخ کرد

دانلود آهنگ اتاق از علیرضا آذر میلاد بابایی و امیرعباس گلاب کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸

دانلود آهنگ اتاق از علیرضا آذر میلاد بابایی و امیرعباس گلاب کیفیت 320 و 128

دانلود آهنگ اتاق از علیرضا آذر میلاد بابایی و امیرعباس گلاب

متن آهنگ

نقشِ یک مردِ مُرده در فالت توی فنجانِ مانده بر میزم

خط بکش دورِ مردِ دیگر را قهوه‌ات را دوباره می‌ریزم

زندگی از دروغ تا سوگند خسته از زیر و روی رو در رو

زیر صورت هزارها صورت خسته از چهره‌های تو در تو

چشم بستی به تختِ طاووسم در اتاقی که شاه من بودم

مردِ تاوانِ اشتباهت باش آخرین اشتباه من بودم

 

چشم وا کردم از تو بنویسم لای در باز و باد می‌آمد

از مسیری که رفته بودی داشت موجی از انجماد می‌آمد

مفت هم بوسه‌ام نمی‌ارزد وای از این عشق‌های دوزاری

هی فرار است و سوی خود رفتن آخ از این مردهای اجباری

مثل ماهی معلق از قلاب زیرِ بارِ الاغ‌ها مردن

بر چلیپای تخت‌ها مصلوب با خودت در اتاق‌ها مردن

زندگی از دروغ تا سوگند خسته از زیر و روی رو در رو

زیر صورت هزارها صورت خسته از چهره‌های تو در تو

بی‌گناه از شکنجه‌ها زخمی پشتِ هم اتهام‌ها خوردن

هق هق از درد و اَلکَن از گفتن انتهای کلام را خوردن

غرقه در موج‌های پیش‌آمد گوشه‌ی گوش‌های دور از من

پشتِ سکان خدا نشست اما باز هم ناخدا پرستیدن

دل به دریای هر چه بادا باد قایقم را به بادها دادم

ناگزیر از گریز از ماندن توی شیبِ مسیر افتادم

بادبادن پاره،عرشه بی‌سکان قایقم رفت و قبلِ ساحل مُرد

پیکرش داشت وقتِ جان کندن روی گِل‌ها تلو تلو می‌خورد

دستم از هر چه هست کوتاه است از جهان قایقی به گِل دارم

بشنو اِی شاهِ گوش ماهی‌ها دل اگر نیست،درد و دل دارم

چشم وا کردم از تو بنویسم لای در باز و باد می‌آمد

از مسیری که رفته بودی داشت موجی از انجماد می‌آمد

با زبان،با نگاه،با رفتن زخم جز زخم‌های کاری نیست

پای اگر بود پای رفتن بود دست اگر هست دستِ یاری نیست

از کمرگاهِ چله‌ها رفتند از پیِ تیرها نباید گشت

چشم بردار علیرضا بس کن از کمان رفته برنخواهد گشت

آسمان،هیچِ سربلندی بود از صعودی که نیست افتادم

لااقل با تو بال وا کردم زندگی را اگر هدر دادم

استخوانِ وفا به دندانم زوزه از سوز مثل سگ مردن

زندگی چوب لای چرخم کرد پشتِ پا پشتِ استخوان خوردن

لاشه‌ی باد کرده‌ای بودم آمد از رو به رو ولی نشناخت

صورتی که دوستش می‌داشت چهره چرخاند و تُف زمین انداخت

این منم،مردِ تا همین دیروز مردِ پابندِ آرزوهایت

مردِ یک عمر کودکی کردن لا به لای بلندِ موهایت

خاطرت هست روزگارم را؟ جایگاهِ مقدسی بودم

وزنِ یک عشق روی دوشم بود من برای خودم کسی بودم

من برای خودم کسی هستم دور و بر خورده عشق هم کم نیست

آن‌که دل از تو برد،هر کس هست بندِ انگشت کوچکم هم نیست

می‌شد از وِردهای کولی‌ها با دعا و قسم طلسمت کرد

می‌شد آن سیبِ سرخِ جادو را از تو پنهان و با تو قسمت کرد

می‌شد از خود بگیرمت اما زورِ بازو به دست‌هایم نیست

می‌شد از رفتنت گذشت اما جان در اندازه‌های پایم نیست

زندگی سرد بود اما خُب خانه و سقف و سایه‌ای هم بود

گه‌گداری نوشته‌ای چیزی از قلم دست‌مایه‌‌ای هم بود

زندگی سرد بود اما عشق می‌تواسنت کارگر باشد

می‌توان قطب را جهنم کرد پای دل در میان اگر باشد

خواب دیدم که شعر و شاعر را هردو را در عذاب می‌خواهی

از تعابیرِ خواب‌ها پیداست خانه‌ام را خراب می‌خواهی

خانه‌ام را خراب می‌خواهی؟ دست در دستِ دیگری برگرد

دست در دستِ دیگری برگرد خانه‌ام را خراب خواهی کرد

دیگر اِی داغِ دل چه می‌خواهی؟ از چنین مردِ زیرِ آواری

رد شو از این درختِ افتاده می‌توانی که دست برداری

لحنِ آن بوسه‌های ناکرده‌ است بیت‌ها را جدا جدا کرده است

گفته بودی همیشه خواهی ماند سنگ بارید،شیشه خواهی ماند

گفته بودی ترَک نخواهی خورد دین و دل از کسی نخواهی برد

گفته بودی عروسِ فردایی با جهانم کنار می‌آیی

گفته بودی دچار باید بود مردِ این روزگار بابد بود

گفته بودی بهار در راه است ماهِ باران سوار در راه است

گفته بودی،ولی نشد انگار دست از این کودکانه‌ها بردار

گفته بودم نفاق می‌افتد اتفاق،اتفاق می‌افتد

گفته بودم شکست خواهم خورد از تو هم ضربِ شَست خواهم خورد

گفته بودم در اوجِ ویرانی از من و خانه رو بگردانی

هر چه بود و نبود خواهد مُرد مردِ این قصه زود خواهد مُرد

ماجرا،زخم و داستان‌ها،درد نازنین،پیچِ قصه را برگرد

نازنین،قصه‌ها خطر دارند نقش‌ها نقشه زیرِ سر دارند

نازنین،راه و چاه را گفتم آخرِ اشتباه را گفتم

گفتم اما عقب عقب رفتی شب شنیدی و نیمه شب رفتی

دیدی آخر نفاق هم افتاد؟ اتفاق از اتاق هم افتاد؟

از اتاقی که باز تنها ماند پَر کشیدی و لای در وا ماند

چشم وا کردم از تو بنویسم لای در باز و باد می‌آمد

از مسیری که رفته بودی داشت موجی از انجماد می‌آمد

با دعاهای پشت در پشتم باید این درد مختصر می‌شد

حرف‌ها را به کوه می‌گفتم قلبش از موم نرم‌تر می‌شد

بین این ماه‌های هرجایی ماهِ من در محاق می‌افتد

قصه در خانه پیش می‌آید اتفاق از اتاق می‌افتد

در اتاقی که پیش از این‌ها در سرت فکر و ذکرِ رفتن داشت

در اتاقی که روی کاشی‌هاش پشتِ پاهات آرزو می‌کاشت

لای دیوارها چروکیدم در نمایی که تنگ‌تر می‌شد

هر چه این دوربین جلو می‌رفت مرگِ من هم قشنگ‌تر می‌شد

خارج از قسمتی که من باشم در اتاقی که ضرب در مردم

نان از این سفره دور خواهد شد ده طرف داس و یک طرف گندم

نقشِ یک مردِ مُرده در فالت توی فنجانِ مانده در میزم

خط بکِش دورِ مردِ دیگر را قهوه‌ات را دوباره می‌ریزم

چشم بستی به تختِ طاووسم در اتاقی که شاه من بودم

مردِ تاوانِ اشتباهت باش آخرین اشتباه من بودم

دردسرهای ما تفاوت داشت من سرم گرمِ پای بستن بود

نقشه‌ها می‌کشید چشم‌هایت چشم‌ها چشمِ دل شکستن بود

در نگاهت اتاق زندان است این طرف سفره‌های اجباری

آن طرف در بساطِ خود خوردن هر طرف حکمِ دیگرآزاری

غوطه‌ور در سیاهِ شب بودم صبحِ فردای آنچه را دیدن

در خیالم نرفته برمی‌گشت هم تو را هم مرا نبخشیدن

جای پاهای خیس از حمام تا اتاقی که رفتنت را رفت

یک قدم مانده بود تا برگرد یک قدم مانده تا تنت را رفت

چشم وا کردم از تو بنوسیم لای در باز و باد می‌آمد

از مسیری که رفته بودی داشت موجی از انجماد می‌آمد

رفته‌ای،کوله پشتی‌ات هم نیست رفتی اما اتاق پابرجاست

گیرم از یادِ هردومان هم رفت خاطراتِ چراغ پابرجاست

شاهدان حرف‌های پنهانند آن چراغی که تا سحر می‌سوخت

گوشِ خود را به حرفِ ما می‌داد چشمِ خود را به چشمِ ما می‌دوخت

لای در باز و سوز می‌آمد قلبم آتشفشانی از غم بود

عقده‌ها حس و حالِ طغیان داشت کنجِ پاگرد یک تبر هم بود

زیر پلکم تگرگ باران بود در اتاقم که هوا ابری شد

رو به آینه حرص‌ها خوردم کینه‌ام سینه‌ی ستبری شد

رو به برفی سپید می‌رفتم ردِ پاهات رو به خون می‌رفت

مثل گرگی که بوی آهو را عطرِ موهات تا جنون می‌رفت

با نگاهی دقیق می‌گشتم هی به دنبال جای پا بودم

ذهنِ هر آنچه بود را خواندم لای جرزِ نشانه‌ها بودم

تا نگاهی به پشتِ سر کردم پشتِ هر جای پا درختی بود

این درختان هویتم بودند من،تبر انتخاب سختی بود

ترسم از مرگ بیشتر می‌شد تا تبر روی دوش چرخاندم

هر درختی که ضربه‌ای می‌خورد زیرِ آوارِ درد می‌ماندم

توی هر برگ،هم تو هم من بود ساقه‌ها ساقِ پای ما بودند

آن تبر حکمِ قتلِ ما را داشت این درختان به جای ما بودند

دانلود آهنگ اتاق از علیرضا آذر میلاد بابایی و امیرعباس گلاب با لینک مستقیم

دانلود آهنگ اتاق از علیرضا آذر میلاد بابایی و امیرعباس گلاب با لینک مستقیم

دانلود آهنگ اتاق از علیرضا آذر میلاد بابایی و امیرعباس گلاب

متن آهنگ

نقشِ یک مردِ مُرده در فالت توی فنجانِ مانده بر میزم

خط بکش دورِ مردِ دیگر را قهوه‌ات را دوباره می‌ریزم

زندگی از دروغ تا سوگند خسته از زیر و روی رو در رو

زیر صورت هزارها صورت خسته از چهره‌های تو در تو

چشم بستی به تختِ طاووسم در اتاقی که شاه من بودم

مردِ تاوانِ اشتباهت باش آخرین اشتباه من بودم

 

چشم وا کردم از تو بنویسم لای در باز و باد می‌آمد

از مسیری که رفته بودی داشت موجی از انجماد می‌آمد

مفت هم بوسه‌ام نمی‌ارزد وای از این عشق‌های دوزاری

هی فرار است و سوی خود رفتن آخ از این مردهای اجباری

مثل ماهی معلق از قلاب زیرِ بارِ الاغ‌ها مردن

بر چلیپای تخت‌ها مصلوب با خودت در اتاق‌ها مردن

زندگی از دروغ تا سوگند خسته از زیر و روی رو در رو

زیر صورت هزارها صورت خسته از چهره‌های تو در تو

بی‌گناه از شکنجه‌ها زخمی پشتِ هم اتهام‌ها خوردن

هق هق از درد و اَلکَن از گفتن انتهای کلام را خوردن

غرقه در موج‌های پیش‌آمد گوشه‌ی گوش‌های دور از من

پشتِ سکان خدا نشست اما باز هم ناخدا پرستیدن

دل به دریای هر چه بادا باد قایقم را به بادها دادم

ناگزیر از گریز از ماندن توی شیبِ مسیر افتادم

بادبادن پاره،عرشه بی‌سکان قایقم رفت و قبلِ ساحل مُرد

پیکرش داشت وقتِ جان کندن روی گِل‌ها تلو تلو می‌خورد

دستم از هر چه هست کوتاه است از جهان قایقی به گِل دارم

بشنو اِی شاهِ گوش ماهی‌ها دل اگر نیست،درد و دل دارم

چشم وا کردم از تو بنویسم لای در باز و باد می‌آمد

از مسیری که رفته بودی داشت موجی از انجماد می‌آمد

با زبان،با نگاه،با رفتن زخم جز زخم‌های کاری نیست

پای اگر بود پای رفتن بود دست اگر هست دستِ یاری نیست

از کمرگاهِ چله‌ها رفتند از پیِ تیرها نباید گشت

چشم بردار علیرضا بس کن از کمان رفته برنخواهد گشت

آسمان،هیچِ سربلندی بود از صعودی که نیست افتادم

لااقل با تو بال وا کردم زندگی را اگر هدر دادم

استخوانِ وفا به دندانم زوزه از سوز مثل سگ مردن

زندگی چوب لای چرخم کرد پشتِ پا پشتِ استخوان خوردن

لاشه‌ی باد کرده‌ای بودم آمد از رو به رو ولی نشناخت

صورتی که دوستش می‌داشت چهره چرخاند و تُف زمین انداخت

این منم،مردِ تا همین دیروز مردِ پابندِ آرزوهایت

مردِ یک عمر کودکی کردن لا به لای بلندِ موهایت

خاطرت هست روزگارم را؟ جایگاهِ مقدسی بودم

وزنِ یک عشق روی دوشم بود من برای خودم کسی بودم

من برای خودم کسی هستم دور و بر خورده عشق هم کم نیست

آن‌که دل از تو برد،هر کس هست بندِ انگشت کوچکم هم نیست

می‌شد از وِردهای کولی‌ها با دعا و قسم طلسمت کرد

می‌شد آن سیبِ سرخِ جادو را از تو پنهان و با تو قسمت کرد

می‌شد از خود بگیرمت اما زورِ بازو به دست‌هایم نیست

می‌شد از رفتنت گذشت اما جان در اندازه‌های پایم نیست

زندگی سرد بود اما خُب خانه و سقف و سایه‌ای هم بود

گه‌گداری نوشته‌ای چیزی از قلم دست‌مایه‌‌ای هم بود

زندگی سرد بود اما عشق می‌تواسنت کارگر باشد

می‌توان قطب را جهنم کرد پای دل در میان اگر باشد

خواب دیدم که شعر و شاعر را هردو را در عذاب می‌خواهی

از تعابیرِ خواب‌ها پیداست خانه‌ام را خراب می‌خواهی

خانه‌ام را خراب می‌خواهی؟ دست در دستِ دیگری برگرد

دست در دستِ دیگری برگرد خانه‌ام را خراب خواهی کرد

دیگر اِی داغِ دل چه می‌خواهی؟ از چنین مردِ زیرِ آواری

رد شو از این درختِ افتاده می‌توانی که دست برداری

لحنِ آن بوسه‌های ناکرده‌ است بیت‌ها را جدا جدا کرده است

گفته بودی همیشه خواهی ماند سنگ بارید،شیشه خواهی ماند

گفته بودی ترَک نخواهی خورد دین و دل از کسی نخواهی برد

گفته بودی عروسِ فردایی با جهانم کنار می‌آیی

گفته بودی دچار باید بود مردِ این روزگار بابد بود

گفته بودی بهار در راه است ماهِ باران سوار در راه است

گفته بودی،ولی نشد انگار دست از این کودکانه‌ها بردار

گفته بودم نفاق می‌افتد اتفاق،اتفاق می‌افتد

گفته بودم شکست خواهم خورد از تو هم ضربِ شَست خواهم خورد

گفته بودم در اوجِ ویرانی از من و خانه رو بگردانی

هر چه بود و نبود خواهد مُرد مردِ این قصه زود خواهد مُرد

ماجرا،زخم و داستان‌ها،درد نازنین،پیچِ قصه را برگرد

نازنین،قصه‌ها خطر دارند نقش‌ها نقشه زیرِ سر دارند

نازنین،راه و چاه را گفتم آخرِ اشتباه را گفتم

گفتم اما عقب عقب رفتی شب شنیدی و نیمه شب رفتی

دیدی آخر نفاق هم افتاد؟ اتفاق از اتاق هم افتاد؟

از اتاقی که باز تنها ماند پَر کشیدی و لای در وا ماند

چشم وا کردم از تو بنویسم لای در باز و باد می‌آمد

از مسیری که رفته بودی داشت موجی از انجماد می‌آمد

با دعاهای پشت در پشتم باید این درد مختصر می‌شد

حرف‌ها را به کوه می‌گفتم قلبش از موم نرم‌تر می‌شد

بین این ماه‌های هرجایی ماهِ من در محاق می‌افتد

قصه در خانه پیش می‌آید اتفاق از اتاق می‌افتد

در اتاقی که پیش از این‌ها در سرت فکر و ذکرِ رفتن داشت

در اتاقی که روی کاشی‌هاش پشتِ پاهات آرزو می‌کاشت

لای دیوارها چروکیدم در نمایی که تنگ‌تر می‌شد

هر چه این دوربین جلو می‌رفت مرگِ من هم قشنگ‌تر می‌شد

خارج از قسمتی که من باشم در اتاقی که ضرب در مردم

نان از این سفره دور خواهد شد ده طرف داس و یک طرف گندم

نقشِ یک مردِ مُرده در فالت توی فنجانِ مانده در میزم

خط بکِش دورِ مردِ دیگر را قهوه‌ات را دوباره می‌ریزم

چشم بستی به تختِ طاووسم در اتاقی که شاه من بودم

مردِ تاوانِ اشتباهت باش آخرین اشتباه من بودم

دردسرهای ما تفاوت داشت من سرم گرمِ پای بستن بود

نقشه‌ها می‌کشید چشم‌هایت چشم‌ها چشمِ دل شکستن بود

در نگاهت اتاق زندان است این طرف سفره‌های اجباری

آن طرف در بساطِ خود خوردن هر طرف حکمِ دیگرآزاری

غوطه‌ور در سیاهِ شب بودم صبحِ فردای آنچه را دیدن

در خیالم نرفته برمی‌گشت هم تو را هم مرا نبخشیدن

جای پاهای خیس از حمام تا اتاقی که رفتنت را رفت

یک قدم مانده بود تا برگرد یک قدم مانده تا تنت را رفت

چشم وا کردم از تو بنوسیم لای در باز و باد می‌آمد

از مسیری که رفته بودی داشت موجی از انجماد می‌آمد

رفته‌ای،کوله پشتی‌ات هم نیست رفتی اما اتاق پابرجاست

گیرم از یادِ هردومان هم رفت خاطراتِ چراغ پابرجاست

شاهدان حرف‌های پنهانند آن چراغی که تا سحر می‌سوخت

گوشِ خود را به حرفِ ما می‌داد چشمِ خود را به چشمِ ما می‌دوخت

لای در باز و سوز می‌آمد قلبم آتشفشانی از غم بود

عقده‌ها حس و حالِ طغیان داشت کنجِ پاگرد یک تبر هم بود

زیر پلکم تگرگ باران بود در اتاقم که هوا ابری شد

رو به آینه حرص‌ها خوردم کینه‌ام سینه‌ی ستبری شد

رو به برفی سپید می‌رفتم ردِ پاهات رو به خون می‌رفت

مثل گرگی که بوی آهو را عطرِ موهات تا جنون می‌رفت

با نگاهی دقیق می‌گشتم هی به دنبال جای پا بودم

ذهنِ هر آنچه بود را خواندم لای جرزِ نشانه‌ها بودم

تا نگاهی به پشتِ سر کردم پشتِ هر جای پا درختی بود

این درختان هویتم بودند من،تبر انتخاب سختی بود

ترسم از مرگ بیشتر می‌شد تا تبر روی دوش چرخاندم

هر درختی که ضربه‌ای می‌خورد زیرِ آوارِ درد می‌ماندم

توی هر برگ،هم تو هم من بود ساقه‌ها ساقِ پای ما بودند

آن تبر حکمِ قتلِ ما را داشت این درختان به جای ما بودند

دانلود آهنگ وداع از اندی کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸

دسته بندی : ترانه تاریخ : پنج‌شنبه 21 مارس 2019

دانلود آهنگ وداع از اندی کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸

دانلود آهنگ وداع از اندی کیفیت 320 و 128

دانلود آهنگ غمگین و احساسی وداع از اندی

متن آهنگ

اگه از من تو بپرسی رنگ عاشقی چه رنگه
من میگم رنگش سیاهه اما باز واسم قشنگه
تو همونی که میگفتی همیشه پیشم میمونی
چرا قلبمو شکستی چرا از من گریزونی

باور نداره قلبم وقت وداع رسیده
انگار که غم آتشی بر پیکرم کشیده
بر پیکرم کشیده
دونه دونه روی ناودون
قطره های سرد بارون
بی تو اما یه کویرم
تو نباشی من میمیرم
قطره قطره چکه چکه
اشک آسمون میباره
گله دارم از خداوند
اگه باز تو را نیاره
گله دارم از خداوند
اگه باز تو را نیاره
دونه دونه قطره قطره
چکه چکه ذره ذره
دونه دونه قطره قطره
چکه چکه ذره ذره

توی خوابم نمیدیدم که یه روز از تو جدا شم
چرا قسمت من این بود که گرفتار تو باشم
نمیدونی که جدائیت واسه من معنی درده
خونه بی تو مثل زندون خونه بی تو سرد سرده

باور نداره قلبم وقت وداع رسیده
انگار که غم آتشی بر پیکرم کشیده
بر پیکرم کشیده
دونه دونه روی ناودون
قطره های سرد بارون
بی تو اما یه کویرم
تو نباشی من میمیرم
قطره قطره چکه چکه
اشک آسمون میباره
گله دارم از خداوند
اگه باز تو را نیاره
گله دارم از خداوند
اگه باز تو را نیاره
دونه دونه قطره قطره
چکه چکه ذره ذره
دونه دونه قطره قطره
چکه چکه ذره ذره
دونه دونه قطره قطره

دانلود آهنگ صحنه از میلاد بابایی و علیرضا آذر با لینک مستقیم

دانلود آهنگ صحنه از میلاد بابایی و علیرضا آذر با لینک مستقیم

دانلود آهنگ صحنه از میلاد بابایی و علیرضا آذر

متن آهنگ

یا کنج قفس یا مرگ این بختِ کبوترهاست 

دنیا پل باریکی بین بد و بدترهاست

لبخند مرا بس بود آغوش لهم میکرد آن بوسه مرا میکشت

لب منهدمم میکرد آن بوسه و آن آغوش

قتاله و مقتل بود در سیر مرا کشتن

این پرده ی اول بود هرکس غم ..

اِی بر پدرت دنیا آن باغ جوانم کو

 دریاچه‌ی آرامم کوه هیجانم کو؟

بر آینه‌ی خانه جای کف دستم نیست 

آن پنجره‌ای را که با توپ شکستم نیست

پشتم به پدر گرم و دنیا خودِ مادر بود 

تنها خطرِ ممکن اطرافِ سماور بود

از معرکه‌ها دور و در مهلکه‌ها ایمن  یک ذهنِ هزار آیا از چیستی آبستن
یک هستیِ سردستی در بود و عدم بودم  گور پدر دنیا مشغول خودم بودم
هرطور دلم می‌خواست آینده جلو می‌رفت  هر شعبده‌ای دستش رو می‌شد و لو می‌رفت
صد مرتبه می‌کشتند یک‌بار نمی‌مردم  حالم که به هم می‌ریخت جز حرص نمی‌خوردم

آینده‌ی خیلی دور ماضیِ بعیدی بود  پشت درِ آرامش طوفانِ شدیدی بود
آن خاطره‌های خشک در متنِ عطش مانده  آن نیمه‌ی پُررنگم در کودکی‌اش مانده
اما منِ امروزی کابوسِ پُر از خواب است  تکلیف شب و روزم با با دکتر اعصاب است
نفرینِ کدام احساس خون کرد جهانم را؟  با جهدِ چه جادویی بستند دهانم را؟

من مرد شدم وقتی زن از بدنش سر رفت  وقتی دو بغل مهتاب از پیرهنش سر رفت
اندازه‌ی اندوهم اندازه‌ی دفتر نیست  شرح دو جهان خواهش در شعر میسر نیست
یک چشم پُر از اشک و چشمِ دگرم خون است  وضعیتِ امروزم آینده‌ی مجنون است
سر باز نکن اِی اشک از جاذبه دوری کن  اِی بغضِ پُر از عصیان این‌بار صبوری کن

دانلود آهنگ صحنه از میلاد بابایی و علیرضا آذر

من اشک نخواهم ریخت این بغض خدادادی‌ست  عادت به خودم دارم افسردگی‌ام عادی‌ست
پس عشق به حرف آمد ساعت دهنش را بست  تقویم به دستِ خویش بندِ کفنش را بست
او مُرده‌ی کشتن بود ابزار فراهم کرد  حوای هزاران سیب قصدِ منِ آدم کرد
لبخند مرا بس بود آغوش لِهم می‌کرد  آن بوسه مرا می‌کشت لب منهدمم می‌کرد

آن بوسه و آن آغوش قتاله و مقتل بود  در سیرِ مرا کشتن این پرده‌ی اول بود
تنها سرِ من بین این ولوله پایین است  با من همه غمگینند تا طالع من این است
در پیچ و خمِ گله یک‌بار تو را دیدم  بین دو خیابان گرگ هی چشم چرانیدم
محضِ دو قدم با تو از مدرسه در رفتم  چشمت به عروسک بود تا جیبِ پدر رفتم

این خاصیت عشق است باید بلدت باشم  سخت است ولی باید در جزر و مَدت باشم
هرچند که بی‌لنگر هرچند که بی‌فانوس  حکم آنچه تو فرمایی اِی خانم اقیانوس
کُشتی و گذر کردی دستانِ دعا پشتت  بر گودِ گلویم ماند جا پای هر انگشتت
از قافله جا ماندم تا هم‌قدمت باشم  تا در طَبقِ تقسیم راضی به کمت باشم

آفت که به جانم زد کشتم همه گندم شد  سهمِ کمِ من از سیب نانِ شبِ مردم شد
اِی بر پدرت دنیا آهسته چه‌ها کردی  بین من و دیروزم مغلوبه به پا کردی
حالا پدرم غمگین مادر که خودآزار است  تنهاییِ بی‌رحمم زیر سرِ خودکار است
هر شعر که چاقیدم از وزنِ خودم کم شد  از خانه به ویرانی تکرارِ سلوکم شد

زیر قدمت بانو دل ریخته‌ام برگرد  از طاق هزاران ماه آویخته‌ام برگرد
هر چیز به جز اسمت از حافظه‌ام تُف شد  تا حالِ مرا دیدند سیگار تعارف شد
گیجیِ نخِ اول خون سرفه‌ی آخر شد  خودکار غزل رو کرد لب زهرِ مکرر شد
گیجیِ نخِ دوم بستر به زبان آمد  هر بالشِ هرجایی یک دسته کبوتر شد

دانلود آهنگ صحنه از میلاد بابایی و علیرضا آذر

گیجیِ نخِ سوم دل شور برش می‌داشت  کوتاهیِ هر سیگار با عمر برابر شد
گیجیِ نخِ بعدی در آینه چین افتاد  روحی که کنارم بود هذیانِ مصور شد
در ثانیه‌ای مجبور نبض از تک و تا افتاد  این‌گونه مقدر بود این‌گونه مقرر شد
ما حاصلِ من با توست قانونِ ضمیر این است  دنیای شکستن‌هاست ما؛جمعِ مکسر شد

سیگار پس از سیگار کبریت پس از کبریت  روح از ریه‌ام دل کند در متن شناور شد
فرقی که نخواهد کرد در مردنِ من  تنها با آن گره ابرو مردن علنی‌تر شد
یک گامِ دگر مانده در معرض تابوتم  کبریت بکِش بانو من بشکه‌ی باروتم
هر کس غمِ خود را داشت هر کس سرِ کارش ماند  من نشئه‌ی زخمی که یک شهر خمارش ماند

چیزی که شکستم داد خمیازه‌ی مردم بود  اِی اطلسِ خواب‌آلود این پرده‌ی دوم بود
هرچند تو تا بودی خون ریختنی‌تر بود  از خواهرِ مغمومم سیگار تنی‌تر بود
هرچند تو تا بودی هر روز جهنم بود  این جنگِ ملال‌آور بر عشق مقدم بود
هرچتد تو تا بودی ساعت خفقان بود و  حیرت به زبان بود و دستم به دهان بود و

چشمم به جهان بود و بختک به شبم آمد  روزم سرطان بود و جانم به لبم آمد
هرچند تو تا بودی دل در قدَحش غم داشت  خوب است که برگشتی این شعر جنون کم داشت
اِی پیکرِ آتش‌زن بر پیکره‌ی مردان  اِی سقفِ مخدرها جادوی روان‌گردان
اِی منظره‌ی دوزخ در آینه‌ای مخدوش  آغاز تباهی‌ها در عاقبتِ آغوش

اِی گافِ گناه اِی عشق بانوی بنی عصیان  اِی گندمِ قبل از کشت اِی کودکیِ شیطان
اِی دردسرِ کِشدار اِی حادثه‌ی ممتد  اِی فاجعه‌ی حتمی قطعیتِ صد در صد
اِی پیچ و خمِ مایوس دالانِ دو سر بسته  بیچارگیِ سیگار در مسلخِ هر بسته
اِی آیه‌ی تنهایی اِی سوره‌ی مایوسم  هر قدر خدا باشی من دست نمی‌بوسم

دانلود آهنگ صحنه از میلاد بابایی و علیرضا آذر

اِی عشقِ پدر نامرد سر سلسله‌ی اوباش  این دَم دَمِ آخر را این‌بار به حرفم باش
دندان به جگر بگذار یک گامِ دگر باقی‌ست  این ظرفِ هلاهل را یک جامِ دگر باقی‌ست
دندان به جگر بگذار ته‌مانده‌ی من مانده  از مثنویِ بودن یک بیت دهن مانده

دنیا کمکم کرده است
از جمع کمم کرده است
بی‌حاصل و بی‌مقدار
یک صفرِ پس از اعشار
یک هیچِ عذاب‌آور
آینده‌ی خواب‌آور
لیوانِ پُر از خالی
دلخوش به خوش‌اقبالی

راضی به اگر شاید
هر چیز که پیش آید
سرگرمِ سرابی دور
در جبرِ جهان مجبور
لبخندی اگر پیداست
از عقده‌گشایی‌هاست
ما هر دو پُر از دردیم
صد بار غلط کردیم

دانلود آهنگ صحنه از میلاد بابایی و علیرضا آذر

ما هر دو خطاکاریم
سرگیجه‌ی تکراریم
من مست و تو دیوانه
ما را که بَرَد خانه
دلداده و دلگیرم
حیف است نمی‌میرم

اِی مادرِ دلتنگم دلبازترین تابوت   دروازه‌‌ی از ناسوت تا شَعشعه‌ی لاهوت
بعد از تو کسی آمد  اشکی به میان انداخت
آن خانمِ اقیانوس  کابوس به جان انداخت
اِی پیچ و خمِ کارون تا بندِ کمربندت  آبستنِ از طغیان الوند و دماوندت

جانم به دو دستِ توست آماده‌ی اعجازم
باید من و شعرم را در آب بیاندازم
دردی که به دوشم ماند از کوه سبک‌تر نیست
این پرده‌ی آخر بود اما غمِ آخر نیست
دستانِ دلم بالاست تسلیمِ دو خط شعرم
هر آنچه که بودم هیچ این‌بار فقط شعرم

دانلود آهنگ عاشقانه از علی مرشدی با کیفیت بالا

دسته بندی : ترانه تاریخ : پنج‌شنبه 21 مارس 2019

دانلود آهنگ عاشقانه از علی مرشدی با کیفیت بالا

دانلود آهنگ عاشقانه از علی مرشدی با کیفیت بالا

دانلود آهنگ احساسی عاشقانه از علی مرشدی

متن آهنگ

نبودی ناز عکساتو کشیدم

نبودی طاقت بغضم تموم شد

هزار بار عاشقی رو دوره کردم

تو این شب ها که بی چشمات حروم شد

چه شب ها که شدم خیره به جاده

چه شب ها که شکستم  بی تو تنها

به عشق دیدن تو این  چشام

نزاشتم روی هم یه لحظه حتی

خیلی تو رو دوست دارممیخوام اینو بدونی

نمیزارم یه لحظه هم بدون من بمونی

تو میخندی به من مثل همیشه

به دادم میرسی با مهربونی

نمیترسم نمی بازم به گریه

اگه باشی اگه پیشم بمونی

تو از راه میرسی فردا میدونممیزاری سر رو شونه هام دوباره

با اون چشمای بارون خورده بازم

میشی هم گریه ی این بی ستاره

خیلی دوست دارم میخوام اینو بدونینمیزارم یه لحظه هم بدون من بمونی

دانلود دکلمه لحد از علیرضا آذر + متن ترانه با لینک مستقیم

دانلود دکلمه لحد از علیرضا آذر + متن ترانه با لینک مستقیم

دانلود دکلمه لحد از علیرضا آذر + متن ترانه

با همکاری کسرا

متن آهنگ

بر حذر باش که این راهه پر از بیم و امید
دل پر خواهد و پای سبکو دست تَهی
بر حذر باش که فرقی نکند در صف حشر
قد رنجور علف با تنه ی سرو سهی
تب اندوه بگیرد بدنت را محکم
تک و تنها سفری رو به نهایت باشی
زیر دستان لَحَد غرق خجالت بشوی
تازه فکره قدغن های خدایت باشی
دست و پا بسته دهان بسته جهان هم بسته
ثانیه میرود و باز نمیگردد هیچ
لحظه وقتی برود تا که به پایان برسد
ته نشین میشود آغاز نمیگردد هیچ
تب اندوه بگیرد بدنت را محکم
تک و تنها سفری رو به نهایت باشی
زیر دستان لحد غرق خجالت بشوی
تازه فکر قدوغن های خدایت باشی
حق و ناحق شدن عمر مساوی بشود
هی قدم در گذر معرکه کافیست عزیز
هر چی کردی به خودت کردی و در خود بنویس
ساعته خواب شده وقت تلافیست نریز
قبل هر چیز بگویم که من آنم که شبی
تا لب پنجره رفتو به اتاقش برگشت
گرچه استاد هنر دست به رویش نکشید
بال پروانه شدو نرم و منقّش برگشت
من همانم که شبی عشق به تاراجش برد
همچو حلاج به خاکستره تشویش نشست
در سرش سوره ی تکویر مجسم میشد
قبل هر زلزله ای در خودش آرام شکست
سیل غم بود که از گونه ی خشکش میریخت
و عذادار خودش بود که در خود میسوخت
چشم بر وسوسه ها بست و چیزی نشنید
گفتنی بود ولی باز دهانش را دوخت
آخرین مانده ی دورانه اگر کشف و شهود
اخرین مصرع خلقت که به پایان نرسید
اولین نامه ی تاریخ به امضای اَلَست

دانلود دکلمه لحد از علیرضا آذر + متن ترانه

آنکه کوشید ولی حیف به انسان نرسید
آنکه تصمیم گرفت آتش بلوا باشد
وسط مقلته در مقلته تنها باشد
بین چین است و چونان طرح معما باشد
پاسخ سوره چو شد آیه ی آیا باشد
انکه ریچار شنید از همه و هیچ نگفت
دوش و دوشاب به دوش از همگان دست کشید
گله از هیچکسی هیچ نکردو نبرید
تا ته حادثه ناخن پس بن بست کشید
رو به فقدان خودش کرد و تهی دست دید
انکه میدید نشسته اند خرابش بکنند
خوب میدید به منظور عزیزش کرده اند
صفحه از پشت گرفته اند کتابش بکنند
آنکه از حلقه ی مفقود لبی باز نکرد
آنکه از تو سری و تهمت تاریخ گذشت
قدسیان را به لب منظره ی هیچ کشاند
آنکه از خاج و صلیب و خطر و میخ گذشت
آنکه نان خواست ولی دود فقط سهمش شد
آنکه از گندم آغشته به خون حیف گذشت
او که دیوانه ی دیوانگیه پنجره بود
انکه از عافیتش محض جنون حیف گذشت
آنکه دلتنگ خودش بود به جوهر که رسید
نامه رو کرد و به پاهای کبوترها بست
تشنه لب ساحل عریان هوسش را میکرد
گوش ماهی به سر گیسوی دخترها بست
آنکه نُه ماه در اندیشه ی پرواز گریست
آنکه بر معرکه ای داغ و مشخص افتاد
نطفه ی هیچکسی در شدنش دست نداشت
آنکه زاییده نشد از غضبی پس افتاد
آنکه اندازه ی یک عمر به مردن چسبید
زندگی کرد به امید شب پایانی
انتهای همه ی پنجره ها دیوار است
آخرین پنجره را هم که خودت میدانی
مست اندوه حماسی وسط لحن و بیان
اخرین غَمزه ی اوزان مُتَنتَن بودم
پشت کمرنگ ترین فاجعه ها کشف شدم
آنکه در صَفسَته جان کند فقط من بودم چاره ای نیست

دانلود دکلمه لحد از علیرضا آذر + متن ترانه

از این راه گذر باید کرد
باید از وادیه مشکوک به پایان برسیم
این همه کوچه و پس کوچه که گز کردی باز
باید آخر به همین پیچ خیابان برسی
زندگی جای بدی بود نمی فهمیدیم
و تمام هیجانات جهان گور شدند
جبر از آغاز جهان مسئله ی تلخی بود
اختیار آمد و مجبور به مجبور شدند
دست و پا بسته دهان بسته جهان هم بسته
ثانیه میرود و باز نمیگردد هیچ
لحظه وقتی برود تا که به پایان برسد
ته نشین میشود آغاز نمیگردد هیچ
فرصت از دست رود لحظه به آخر برسد
باد مردن بوزد قائله پایان برسد
دست قدّار زمان جام بچرخاند و بعد
تیغه ی تند عجل باز به انسان برسد
حق و ناحق شدن عمر مساوی بشود
هی قدم در گذر معرکه کافیست عزیز
هر چه کردی به خودت کردی و از خود بنویس
ساعت تلخ شنی وقت تلافیست نریز
روبرو حادثه ی مرگ مجسم گردد
دستت از خالیه عالم سبدی پر باشد
بی هوا سُر بخوری در تله ی خوف رجا
وانگهی دورو برت حلقه ی آجر باشد
تب اندوه بگیرد بدنت را محکم
تک و تنها سفری رو به نهایت باشی
زیر دستان لحد غرق خجالت بشوی
تازه فکر قدغن های خدایت باشی
ما چه کردیم که در آیینه ی مرگ هنوز
هوس حق کشی و حق خوریه آینده ی ماست
تا دم مرگ خطرناک ترین حال جهان
باعثه رخوت و دلبستگی و خنده ی ماست
بر حذر باش که این راهه پر از بیم و امید
دل پر خواهد و پای سبکو دست تَهی
بر حذر باش که فرقی نکند در صف حشر
قد رنجور علف با تنه ی سرو سهی
با توام مرگه پس از زنده به گوری و جنون
با توام گوش بده حرف زیادست هنوز
آخرین برگ درختانه لبه جاده ی پوچ

دانلود دکلمه لحد از علیرضا آذر + متن ترانه

سینه تو سینه ی هو هو کش بادست هنوز
آتش معرکه بالاست پی دود برو
هر کجا حضرت دادار که فرمود برو
در پی گنگ ترین حلقه ی مفقود برو
تو که رفتی پی تاب و تپش رود برو
به قدم های اسیر لَجَنم فکر نکن
من همین بیخ گذر چشم به خون میبندم
و به هر دشنه که تهدید کند میخندم
من به هر زنده ی ناچار نمی پیوندم
من به دستان خودم گور خودم را کندم
به پذیرایی و دفن و کفنم فکر نکن
گاهی آهنگ ذلیخاست در آشوب دهان
با چه سمع و بصری شکوه بگوید کنعان
یوسف دور مرا از غم تهمت برهان
گرچه رو زخمی ام و دست کجو تند زبان
به سر و صورت و دست و دهنم فکر نکن
بعد صد مرتبه توبیخ غلط کردی باز
ما که هستیم تو دنبال چه میگردی باز
ماشه ات را بچکان مرگ اگر مَردی باز
تو که از منزل من قدر تبر آوردی باز
هی به آیا بزنم یا نزنم فکر نکن
مرگ من دل به طلوع شب جانکاه نده
رو به این خنده ی در گریه ی گهگاه نده
دل به تصویر برآب آمده ی ماه نده
بخت نامرد بزن بد به دلت راه نده
به غم انگیزی فرزند و زنم فکر نکن
از منو بودن با من بگذر هم بستیز
پشت من منتظر خنجر تیز است عزیز
صاف بنشین وسط کتف من ای خنجر تیز
نفسی تازه کن و ارّه بکش شاخه بریز
به غم جوجه کلاغی که منم فکر نکن
عاقبت تاب مرا تاب نخواهی آورد
دشنه گر دشنه ی تو شرح به ما گوید مرد
دست بردار از این زیر و بم در پی گرد
شک نکن بی تو از این ورطه گذر خواهم کرد
به نشانی که نمانداز بدنم فکر نکن
فصل پاییز رسید و غزلی نشکفتم
مثل بید از گذر باد بهم آشفته م
مثل برگ از بغل شاخه زمین میافتم
من که از منطق دستور حقیقت گفتم
به مضامین مجازیه تنم فکر نکن
گرچه بد رفتی و بد کردی و بد خواهم دید
گرچه با خون خودم پشته دلگ داغ زدید
با توام ای خط ابروی کج در تهدید
باز با این همه هر وقت غمی شیحه کشید
من همین نبش چنارو چمنم فکر نکن
مثل سیگارترین لحظه ی بی همنفسی
مثل دیوارترین خاطره پژواکم کن
قطره اشکی بچکان گونه ی گل خشک شده ست
لقمه ای ابر از اندازه ی دریا کم کن
افتضاحم تنشم مثل دو شب مانده به عید
مثل دستان پدر در افق فقر و سکوت
مثل تنگ عطش ماهی و اعصابه سگی
مثل خمیازه ی مادر وسط سیب و سقوط
نفس از دورترین منفذ دنیا که رسید
مرگ از آغاز خودت هم به تو نزدیک تر است
تورگ دانا رسیدن به چه میپیچی باز
راه برگشتنت از رفت که باریک تر است
اولین مرحله ی عشق دگردیسی بود
یعنی از من به تو رفتن به تو محدود شدن
یعنی از شاخه تبر از تبر الوار سپس خورده هیزم شدن و
عاقبتش دود شدن
مثل اندیشه ی کودک پرم از هر چه هوس
حلقه ی گمشده ی ادم و حیوان بودن
آدم حیطه ی بالا فقط آدم میشد
لقمه ی سیب کشانید به انسان بودن
مثل یک جوجه ی گنجشک دَهَن باز کردیم
اسمان کِرم بریزد شکمی سیر کنیم
خواب دیدیم زمین مزرعه را میبلعد
گیر کردیم که اینبار چه تعبیر کنیم
سنگ اول همه ی خاطره هایت مردند
سنگ دوم همه ی حال همین گودال است
سنگ سوم که شروع همه ی آیینه هاست
قصه تا قطعه ی آخر به همین منوال است

دانلود آهنگ جدید مسعود جلیلیان بنام ساز مخالف با لینک مستقیم

دانلود آهنگ جدید مسعود جلیلیان بنام ساز مخالف با لینک مستقیم

دانلود آهنگ جدید کردی زیبای مسعود جلیلیان بنام ساز مخالف

متن آهنگ

هرجوری دوست دیری دن 

و گرد ما تا کی دن 

و نا دوس و رفیقی و با ما ناز نکیدن

ساز مخالف وتی ز ده و بی خیالی 



دسته بندی

درخواست آهنگ مجاز

آهنگ مورد نیاز خود را درخواست کنید.

مطالب محبوب