دلنوشته عمگین کیارش ۲۵ ساله از تهران با لینک مستقیم
دلنوشته عمگین کیارش ۲۵ ساله از تهران
تنها دختری ک تو عمرم بهش اعتماد داشتم مهسا بود باهام میرفتیم بیرون،پارک،سینما و…حتی از عشق اولمم بیشتر دوسش داشتم…در مدت دوستیمون هر وقت خواستم با دختری رفیق شم زودی رفتم بش گفتم ک مهسا میخواستم رفیق شم ولی دلم نذاشت..
باهام نزدیک دوسال رفاقت کردیم حتی یبارم نپرسیدم ک مدل گوشیت چیه چه برسه بخوام گوشیشو چک کنم اخه بش اعتماد خاصی داشتم…دوهفته پیش گوشیشو خواستم ک گالریشو ببینم ..داد ولی ی چنتا نگا کرده بودم گف گوشیمو بده گفتم ن میخوام ببینم بزور خواس ک بگیره گوشی قفل شد منم ک رمزشو نمیدونستم گوشیو ندادم با خودم بردم ولی هر کاری کردم ک رمزشو بگه نگف ولی بهم قسم خورد ک هانیت بخدا ب مرگ مامانم جز تو با کسی نیستم من باورم شد اخه گفتم ک اعتماد خاصی بهش داشتم یروز از سرکار اومدم ک گوشیشو بدم بش دیدم ک لپتابش باهاشه گف بیا عکسای ک برا دانشگاهم نیاز بود گرفتمو ببین گفتم باشه داشتم میدیدم ک عکس ی پسری توجهمو ب خودش جلب کرد پرسیدم ک کیه گف نمیدونم استاد گفته بود ک گذری از ادما عکس بندازین ک خودشون متوجه نشن بعد ی عکس دیدم ک دست مهسا دوربین عکاسی بود پرسیدم مگه تو دوربین عکاسی داری گف ن ماله دوستمه ک باهاش رفتم عکاسی بعد ب عکس اون پسره برگشتم ک دیدم همون دوربینو پسره از گردنش اویزون کرده بعدا فهمیدم ک با پسره باهم رفته بودن عکاسی ….خلاصه کنم ..
اون پسره برام اشنا بود اخه یبار بهم پی داد ک چرا با زیده من رفیقی منم بش گفتم گمشو بابا باخودم گفتم مهسای ک من میشناسم با کسی رفیق نمیشه خلاصه گفتم رمز گوشیتو بگو نگف باز ولی تلشو همون جا هک کردم ای کاش هک نمیکردم …
بله تازه شروع شد مهسا خانم با ۵ نفر بجز من رفیق بوده دنیا روسرم خراب شد همونجا گوشیش دادم بهش گفتم خدافظ التماسم کرد ک بچگی کرده ولی دیگه من نمیتونستم ببخشمش ..باور نمیکردم تنها کسی ک بهش اعتماد داشتم اینجوری برام نقش بازی کنه …
مهسا خانوم بازیگر خوبی بودی ولی نفهمیدی ک نویسنده خداس
دیگه از هرچی دختره متنفرم متنفررررررر?????
هانیت …hanit
مهسا …mahsa
خدایا مواظب عشقم باش???
آهنگ مورد نیاز خود را درخواست کنید.