دلنوشته غم انگیز تبسم ۱۹ ساله از بوشهر با کیفیت بالا
دلنوشته غم انگیز تبسم ۱۹ ساله از بوشهر
تقریبا ۴سال پیش عاشقه پسره همسایمون شدم هرروز پشته پنجره بودمو چشم به اتاقش بود
کنکور داشت بیرون نمیدیدمش زیاد.تا اینکه بعده یه ماه باهاش اشنا شدم از طریقه دوستش که میشد برادره دوستم…خلاصه روز به روز عاشقه هم شدیم خیلی باهم خوب بودیم ۴صبح به بهونه دیدنش از خونه فرار میکردم تمامه فامیل میدونستن چقدر همو دوس داریم و پسرای فامیلم به چشه بد نگام میکردن بخاطرش ار تمامه خوشیام گذشتم
یه دوست نداشتم ارزو مانتو پوشیدن تو دلم بود مهمونی خونه کسی که پسر داشت نمیرفتم به غیر از اونم نباید هیچ کس به من زنگ میزد یا پیام میداد ولم کرد کلی التماس کردم رفتم دره خونشون گریه کردم به پاشون افتادم اما فحش بارم کردن تا برگشت خیلی خرجش کردم تمامه طلا موبایل تبلت کامپیوترو لبتابمو فروختم دادم بهش برگشت
واقعا دوسش داشتم یواش یواش حسابه بانکیم خالی شد دیگه هیچی نداشتم حتی موبایل دیگه مجبور بودم چند روزی یه بار بهش زنگ بزنم با هرگوشی که پیدا میکردم خیلی سرد شد مدام میزد تو سرم که بهتر ازمن میشه باهام باشه تو هیچی تا اینکه توی فضای مجازی با دخترای زیادی اشنا شده بود متوجه شده بودم خودمم
چندبار باگوشی فامیلا امتحانش کردمو پیشنهادمو قبول میکرد دلم شکست نابود شدم به غیر از اینا باز ازش خوردم خیلی خوردم بامن رابطه جنسی برقرار کرد
ولی بازم دوسش دارمو عاشقشم چون مجبورم میفهمید؟؟
فقط هفته ای یه بار میشه زنگ بزنم بهش چون سرد شده
منو نمیخواد ۱ساله نذاشته برم دیدنش دوس دارم جداشیم اما نمیشه احساسم چی میشه حرفه فامیل مردم دوست اشنا همممه تمامه
دارونداره زندگیم دستشه پول ماشین همه چی برام دعا کنید بهم علاقه پیداکنه خیلی ادمه نمک نشناسیه خییلییییی….
آهنگ مورد نیاز خود را درخواست کنید.