دلنوشته غمگین فردین ۱۹ ساله از اصفهان با کیفیت بالا
دلنوشته غمگین فردین ۱۹ ساله از اصفهان
۶ سال عاشق بودم و هستم شاید چند سال اول حس عشق نبود اما همیشه موقع بازی کردن دوس داشتم کنارش باشم…
من عاشق دختر داییم شدم…اون موقع ها ما بچه ها گوشی نداشتیم و نمیدونستم چجوری باید علاقمو بهش بفهمونم تا اینکه دیگه نتونستم تحمل کنم و با کمک دختر خالم تونستم علاقمو از طریق نامه بهش بفهمونم اون روز خیلی خوشحال بودم همش منتظر بودم جواب نامه رو بده تا اینکه جوابمو داد ولی نه جوابی که من میخواستم اره جوابش نه بود?
اون لحظه شکستم ولی بخدا دست از تلاش برای به دست آوردن قلبش بر نداشتم تا اینکه عید شد…کل اقوام ما شیراز بود یعنی زادگاه من اونجا بود ولی خونه ما به علت شغل پدرم بوشهر بود عید که شد اومدیم شیراز خونه خالم تا عید دور هم باشیم… خلاصه سرتون رو درد نیارم نشسته بودیم که خانواده داییم اینا هم اومدن اونجا عید دیدنی وقتی دوباره دیدمش دوباره دلم داغون شد ولی خبر از چند ساعت بعد نداشتم من رفتم بیرون با داداش عشقم وقتی برگشتم یه نامه بهم داد که بهم ابراز علاقه کرد خدا میدونه اون لحظه چه حسی داشتم دوس نداشتم دوباره برگردم بوشهر ولی مجبور بودم باید برمیگشتم…بعد از چند ماه دوباره برگشتیم شیراز رفتیم خونشون دوباره عشقمو دیدم حالم خیلی خوب بود حس پرواز داشتم ولی اون نگاهش رو ازم میگرفت رفتارش خیلی فرق داشت یه نامه براش نوشتم که چرا رفتارت اینجوریه و …اونم بهم نامه داد که شرمنده اشتباه کردم این کار ما درست نیس من و ببخش و دیگه تموم…خیلی حالم گرفته شد از این کارش ولی به خودم تلقین کردم که یه روزی دوباره برمیگرده اینقدر دوسش داشتم که حاظر به فراموش شدنش نشدم…
یه رفیق داشتم که خیلی بهش اعتماد داشتم رفیق بچگیام بود همیشه با هم بودیم هم کلاس هم خونه همیشه یا من خونشون بودم یا اون خونه ما…بعد از این جریان که عشقم لیلا گف فراموشم کن نیاز داشتم با یکی درددل کنم بالاخره یه روز تو وات ساپ که داشتم پروفایل غمگین میزاشتم رفیقم محمد اومد بهم اس داد که پسر تو چته چه مرگته چرا همش غمگینی گفتم داداش دس رو دلم نزار که خونه گفت حتما عاشق شدی گفتم یه جورایی میشه عشق یه طرفه…خلاصه ما قضیه مون رو برا تنها رفیقمون در عالم رفاقت تعریف کردیم(محمد هم میشد پسر دایی عشقم)…پارسال که رفته بودم شیراز متوجه شدم رفیقم هم دلباخته لیلا شده اون موقع بود که معنی نارفیق رو فهمیدم ??حالم از زندگی بهم میخورد دردم از جایی بیشتر شد که بهش اس دادم گفتم رفاقتت همین بود نامرد که عاشق عشق من بشی بد کردی در حقم در جواب بهم گفت(من انتظار داشتم حداقل بگه اشتباه کرده یا هر چیز دیگه ای)ولی گفت که حالا میگی من چیکار کنم عاشق شدم دیگه…حالم بد شد تا چند دقیقه فقط به پیامش خیره شده بودم گفتم باشه رفیق من میرم کنار اشکال نداره…خدا میدونه این حرفو زدم که فقط بفهمه چه دردی میکشم که بگه نه رفیق رفاقتمون مهم تره ولی هیچی نگفت دیگه اس نداد…?حالم خیلی بد بود دلم گرفته بود از هر چی رفاقته و عشق لعنت به خودم میفرستادم…ولی دیگه نمیشد کاری کرد…من دیگه قید رفیق و عشق رو زدم…
چند ماه پیش دیدم لیلا تلگرام نصب کرده رفتم ایدیش رو دیدم هه چقدر تلخ بود آخر ایدی محمد هم همون چیزی بود که ایدی لیلا بود (۱۹۹۸)و حروف که اسمشون رو نوشته بودن با حروف بزرگ…دوباره حالم بد جور بهم ریخت…شاید بگین تو دیوانه شدی اینا اتفاقیه ولی هر شب هر دو شون تا ساعت ۲ نصفه شب آنلاین هستن?این خیلی دردناکه واسم چون هم از درسم عقب افتادم و هم از رفیق زده شدم نه دوستی دارم نه با هیچکس رابطه…رفیق اگه خوندی بدون بد جور خرابم کردی
امیدوارم خوشبخت بشن ولی این رسمش نبود…
آهنگ مورد نیاز خود را درخواست کنید.