دلنوشته غمگین هومن ۲۰ ساله از اصفهان با لینک مستقیم
دلنوشته غمگین هومن ۲۰ ساله از اصفهان
شانزده سالم بود…
تو فضای مجازی با ی دختری از شهر اصفهان آشنا شدم اسمش ستایش بود آنچنان زیبا نبود ولی رفتارش و اخلاقش از هر دختری ک تا ب حال دیده بودم سر تر بود
ی بار اومد تهران و همو دیدیم حدود چهار ماه باهم بودیم من اونموقع ها دلم پیش یکی از دخترای فامیل بود ب اسم هلیا و اون اینو فهمیده بود اما دم نمیزد و همجوره پام بود حتی از این ک هرشب بامن حرف میزد ناراضی بود چرا چون که میگفت هزینه هام زیاد میشه کم کم بجایی رسیدم ک حس کردم دیوونشم اونم دیوونم بود اما چون اون موقع چ از لحاظ مالی و چ خانوادگی اوضای اسف باری داشتم حس کردم باید از زندگیش برم چرا ک حس کردم اون میتونه موقعیت هایی خیلی بهتر از من داشته باشه
دلو ب دریا زدمو بهش گفتم نمیخوامت ولی اون خندید و دم نزد بجاش توجهشو بهم بیشتر کرد هر کاری کردم تا بره نشد ک نشد
تا اون شب ک عکس یکی از دوستاشو با خودش فرستاد!!!!
هیچ وقت اون روزو یادم نمیره دقیقا سه سالو نه ماه پیش بود ک گفتم “من از دوستت خوشم میاد” و تو دلمو زدی..
همین حرف کافی بود تا بره
رفتو دیگه ندیدمش اما هنوز منتظرم ک برگرده چون مطمنم هنوز دوسم داره سال اول ک رفته بود پشیمون شدم هزاران بار بهش زنگ زدم فقط جواب نداد حتی ی بارم قطم نکرد یبار.
بعد دوماه ی ایمیل زد ک توش نوشته بود ” وسعت عشق پسرا ب قدری زیاده ک وقتی عاشق ی دختر میشن عاشق دوستهای اون دخترم میشن ”
حالا بعد چهار سال ک رفته هنوز داغش تو دلمه هنوز و بعد اون نتونستم با هیچ دختر دیگه ای باشم هنوزم دنبالشم هنوزم منتظرشم هنوز..
آهنگ مورد نیاز خود را درخواست کنید.