دلنوشته پاییزی زهرا ۱۹ ساله از خرمشهر با کیفیت بالا
دلنوشته پاییزی زهرا ۱۹ ساله از خرمشهر
دوساله زندگیم آشوبه دوستی باپسرامخالف بودم ۱۷سالم یکی ازدوستام شمارمو به پسرهمسایمون داده بود
اولش قبول نکردم هیچ حسی بهش نداشتم بعداازمدتی کم کم عاشقش شدم شده بود تموم زندگیم هرچی ازم میخاست بدون هیچ حرفی قبول میکردم فکرمیکردم واقعا دوسم داره امااون منو واسه سواستفاده جنسیش میخاست نه اینکه دوسم داشته باشه ازاطرافیان خیلی حرف شنیدم که باهاش ادامه ندم.امامن حرف حرفه خودم بود فکر میکردم همه دروغ میگن فقط اون راست میگه شهرمون خیلی کوچیکه طوریه که اکثراهمدیگرومیشناسیم.توشهرمون پیچید که ماباهم دوستیم وعشق نامردم همه جا جارزده بود که باهم رابطه جنسی داشتیم الان همه به چشم بدنگام میکنن انگشت نماشدن خیلی بده.بخداقسم من هرکاری کردم فقط بخاطرعشقم بود دوسش داشتم نه واسه هوس.بعداون ازپسرجماعت متنفرشدم!مسیرزندگیم تغییرکرد یه ادم دیگه ای شدم درسمو ول کردم دیگه حوصله هیچی ندارم دیگه بریدم.انقدازدرو همسایه حرف شنیدمو حرس خوردم مشکل عصاب پیداکردم.واسه فراموش کردن گذشتم به یکی ازخاستگارام که هیچ علاقه ای بهش نداشتم جواب مثبت دادم که ای کاش نمیدادم مدتی گذشت ازش جداشدم.الان عشقم داره زنگیشو میکنه من موندمو قرصای اعصابم اینم تاوان اعتماد بی جا.خواهش میکنم بخاطرانتقام وهوس زندگی یه ادم بی گناهو خراب نکنید…
آهنگ مورد نیاز خود را درخواست کنید.