دلنوشته غمگین محمد ۲۸ ساله از خوزستان با لینک مستقیم
دلنوشته غمگین محمد ۲۸ ساله از خوزستان
کبوتر غصه هام پر زد ورفت
نمیدونم پسرا چه جوری عاشق شدید
اما من اولش اصلا راه رسم عاشقی بلد نبودم چون سنم قد این حرفا نبود .
عید فرا رسید عید سال۸۷ بود همه ی فامیلا هرسال میومدن خونه ما جمع میشن اون سال کسی که من بعد ها عاشقش شدمم اومد دو سه روزی ما باهم حرف میزدیمو شوخی میکردیم که نمیدونم چی شد بهش برگشتم گفتم پامو ببوس اونم خیلی عادی پامو بوسید از اونجا تیک وابستگی خورد ولی من اون موقع بچه ساده فامیل بودم هیچی از عاشقی نمیدونستم شبای بهاری شمالو باروناش قدم زدن منو عشقم هوای به اون خوبی هر شب میگفت محمدم دستم یخ کرد بزار دستمو بزارم تو جیبت بادستت فشار بده دستمو منم هر چی اون میگفت گوش میکردم خلاصه زیر بارونا من عاشق و اون معشوقم شد
جوری شده بودیم که هر روز صبح ساعت ۱۰ تا ساعت ۶ بعد از ظهر با هم اس بازی میکردیم تا ۷سال کار ما این بود خیلی شاد بودیم تا اینکه نمیدونم چی شد کم کم ازم سرد شد..
الان یه ساله هر چی ازش خواهش میکنم بیا برگرد بر نمیگرده قسمش میدم به روزایی که با هم شاد بودیم اما انگار دیگه براش مهم نیستم اون همون کسی بود که یه روز خطا خراب بود و خبر از من نداشت تا غروب گریه کرد برام..
امیدوارم برگرده امیدوارم همهی عاشقا به عشقشون برسن
دلم نمیخواد عاشقی پیدا بشه مث من برای عشقش خود کشی کنه زندگی بدون عشق یعنی جهنم …
ببخشید غیرتم قبول نمیکنه اسم عشقمو بگم
آهنگ مورد نیاز خود را درخواست کنید.