دلنوشته غمگین نسیم ۲۱ ساله از کندوان کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸
دلنوشته غمگین نسیم ۲۱ ساله از کندوان
از ۱۴ سالگیم تو یک روستا زندگی می کردم یه دختر ساده وبی خبر از همه چی…
من یه دختر چادری بدون ارایش و بدون رابطه با هیچ پسری…
ولی از وقتی خونمون رو اوردیم تهران به یه سال نکشیده با یه پسر اشنا شدم من دیگه نسیم قبل نبودم عوض شدم هروز با یه لباسی با یه مدل ارایشی…ناخن های بلند و لاک شده موهای بیرون ریخته
تا ۹ ماه با سعید دوست بود ولی به دلایلی از هم جدا شدیم
تا شد ۱۸سالم با میلاد اشنا شدم که هروز با حرفهاش منو برگردون به نسیم چند سال پیش وقتی بهم میگفت حیف این صورتت نیس که رنگش کنی میگفت تو دختر به این خوبی وخانمی حرمت داری نزار من یه پسر ازت لذت ببرم دوماه بعد اشنایمون تولدم بود که رفتیم بیرون یه چادر برا تولدم داد گفت دوس دارم از کادوی که بهت هدیه کردم استفاده کنی قرار بعد با همون چادر به دیدنش رفتم خیلی خوشحال شد منم با حرفهاش اعتماد به نفسم خیلی بالا شد الان شدم همون نسیم چندسال پیش تو روستا همه اینارو هم مدیون میلاد هستم که ۴سال میگذره هنوز با همیم
ولی من سرطان دارم تا ۶ ماه بیشتر هم زنده نیستم ولی هنوز نتونستم به میلاد بگم آخه نمیتونم اشکشو ببینم? ..
آهنگ مورد نیاز خود را درخواست کنید.