دلنوشته غم انگیز سوگند ۲۹ ساله از تهران با کیفیت بالا
دلنوشته غم انگیز سوگند ۲۹ ساله از تهران
من ۱۶ سالم بود که به خاطر حرف پدرم با کسی که اصلا دوسش نداشتم ازدواج کردم
من همش باهاش بد رفتاری میکردم اذیتش میکردم اینم بگم اونم منو کم اذیت نمیکرد و عاشقم بود
بعد ده سال زندگی تصمیم گرفتم ازش جدا بشم دیگه نمیتونستم زندگی کنم باهاش تو رویاهای خودم میگفتم اگه از این طلاق بگیرم زندگیم بهتر میشه با کسی زندگی میکنم که دوسش دارم ولی…
همه اینا یه رویا بود…
روزی که از همسرم جدا شدم تازه فهمیدم که چقدر دوسش دارم.. عاشقشم.. .
ولی دیگه دیر شده بود خانوادهام راه برگشت منو بستن نزاشتن کاری بکنم منم تا میتونستم به همسرم زنگ میزدم بیا دنبالم بیا منو ببر..
ولی اونم خانوادش قبول نمیکردن تا الان که دارم این داستانو مینویسم مجدد ازدواج کردم این ازدواجم به زور کس دیگه ای بود …
الان چند ساله که از طلاقم میگذره منم ازش خبر ندارم دارم دیونه میشم …
از خدا خواستم حداقل یه خبر ازش به من برسه شما هم دعا کنید اینم بگم بچه ها ترو خدا تو زندگیتون زود تصمیم نگیرید یه تصمیم اشتباه یه عمر مثل من پشیمون ??…
آهنگ مورد نیاز خود را درخواست کنید.