دلنوشته پاییزی نرجس ۱۸ ساله از خوزستان با لینک مستقیم
دلنوشته پاییزی نرجس ۱۸ ساله از خوزستان
دوسال پیش یه پسر همسن خودم بهم پیشنهاد ازدواج داد.
سنی نداشتم منم پیشنهاد اون رو به خونوادم و اونم به خونوادش منتقل کردم
به هزار زحمت به هم نامزد شدیم چندان عادتی بهش نداشتم خیلی عاشقم بود ولی من همش عذابش میدادم
تااین که ازم خسته شد بارفتاراش عذابم میداد
دوس داشتم مثل قبل باشه من باشم به اون ازار بدم ن اون…
دور و دور و دورترمیشد..
تا این که تو این میان از یه پسر خوشم اومد
رابطمون فقط خواهربرادری بود
داشتم کمکش میکردم تا به عشقش برسه چند ماه بعد دس به خودکشتی زد
من نجاتش دادم و عاشق هم شدیم اولین عشقم بود عشق اول اولم داشتم حسش میکردم که بهم گفت داره میره سربازی فکر رفتنش دیونم میکرد سخت بود خیلی…
رفت و من همچنان دارم از عشقش روز به روز نابودتر میشم
نامزدم هم فهمیده که من دوسش دارم واونم دیگه نمیتونه باهام باشه یکی نیست به دادم برسه….
آهنگ مورد نیاز خود را درخواست کنید.