دلنوشته پاییزی سارا ۲۰ ساله از میاندواب با کیفیت بالا
دلنوشته پاییزی سارا ۲۰ ساله از میاندواب
من و تو خاطره های زیادی داشتیم الان دوسال بود ک باهم بودیم درسته ک یخورده محدود بودمو نمیتونستم بیام پیشت ولی میدونستی ک خیلی دوست دارم خیلی سخته وقتی عشقت کنارت باشه بهش بگی گوشیتو بده بگه نه بعد ک رمزشو ب زور بزنه مثل چی بدنش بلرزه ک یه موقع نره تو تلگرامم ک من رفتم و دیدم ی دختره اسمش پرستوعه خلاصه گفتم این کیه گفت دختر عمومه ولی خداییش اعتماد بهش داشتم گذشت ولی زمانی ک حق با من بود من خودم رفتم گفتم ببخشید چون بهم ی حلقه داد و زمانی ک اینو دیدم بهش حلقرو دادم و خدایی شمام باشید اون لحظه اینکارو میکنید گذشت خرداد امسال هرروز بعد از امتحانات خرداد میرفتم پیشش اینم گذشت دیدم خبری نیس خودم بهش دوباره پ م دادم ک گف من یکیو دارم ک خیلی دوسش دارم و اونم منو بیشتر از تو دوست داره….
نمیدونستم چی بگم بغض گلومو گرفته بود اصلا هیچی نگفتم ک دیروز دیدمش دیدم گردنبندی ک براش خریده بودم هنوز تو گردنشه و موهاشو زده و میخواد بره سربازی….
امیدوارم خوشبخت شه
هیچی ندارم که بگم……….
آهنگ مورد نیاز خود را درخواست کنید.