دلنوشته غمگین ناصر ۲۸ ساله از آبادان با لینک مستقیم
?سلام ناصرهستم
بعد از ۲۸ سالگی تصمیم به ازدواج کردم یکی از دوستانم خواهر زادهاش رو معرفی کرد برای ازدواج
فقط گفت یه چند ماهی نامزد بوده ولی بهم خورده ..از اونجایی که دوست داشتم کار مثبتی تو زندگیم از لحاظ معنوی انجام بدم ,قبول کردم و بعد از معرفی ،دختر بیش از حد احساس صمیمیت و محبت میکرد و من بعد یک ماه با اصرار از خانواده اونا عقد کردم
ظرف یکسال عقد که مشغول تهیه لوازم منزل و تهیه مسکن شدم در اخر یکسال متوجه شدم.خانمم بار دار شده .وزندگیمون رو شروع کردیم .
خدا یه دختر بهمون داد بعد از دوسال زندگی مشترک متوجه شدم با یکی از پسرهای همسایه رابطه داره ومدت یکسال و نیم بوده که این رابطه وجود داشته .و اونجا بود که خیلی از بهونه گیریاش و قهراش که برام شده بود معما حل شد و بعد از طریق همین ماجرا فهمیدم قبل از ازدواج با من دو سال عقد کسی دیگه ای بوده .
الانم مدت دوسال که جدا از هم زندگی میکنیم و در گیر دادگاه و مهریه و ….هستیم /و طی این دوسال شدید ترین ضربه های روحی خودم و خانواده ام و دخترم متحمل شدیم ……برای ازدواج اعتماد الکی به کسی نکنید و امیدوارم برای ازدواج حتما به نصیحتها و تجربه های بزرگترا عمل کنید .
و با تمام علاقه ان زمان نسبت به مسایل طرف بی تفاوت نباشید و کمی شکاکانه و مو شکافانه فرد زندگیتان را انتخاب کنید
آهنگ مورد نیاز خود را درخواست کنید.
