دانلود آهنگ جدید

دلنوشته غمگین خاطره 23 ساله از تنکابن با لینک مستقیم | همدان موزیک

امام حسین (ع) : بخشنده ترین مردم کسی است که در هنگام قدرت می بخشد.
یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳
 

دلنوشته غمگین خاطره ۲۳ ساله از تنکابن با لینک مستقیم

دلنوشته غمگین خاطره 23 ساله از تنکابن با لینک مستقیم

دلنوشته غمگین خاطره ۲۳ ساله از تنکابن

روزایی داشتم ک خیلی خوش بودم خیلی هم خانوادمو دوس داشتم همه هم منو دوس داشتن

تقریبا۱۴ سالم بوده اخرای سال بوده داشتم میرفتم مدرسه واسه امتحان با مادرم اخه خانوادم روم حساس بودن ک مبادا تو این سن پسری دنبالم بیفته گول ظاهرشون رو بخورم هم اینکه راه مدرسم خیلی بد بوده پراز پسر ک یه پسری منو دید و خوشش اومد دنبالم افتاد متوجه شدم ک خیلی بهم نگاه میکنه ولی من اصلا به روی خودم نیاورم پسری بود ک ظاهرش خوب بوده ولی من اونموقع ها عاشق یکی دیگه بودم ک خانوادم موافقت نمیکردن با ازدواجمون نذاشتن من بهش برسم مخالفت هاشون منو دیوونه کرده بودن هم میگفان ک سنت کمه باید اونم بره خدمت و بیاد برای خودش مردی بشه منو با حرفاشون گول زدن اونم رفت و پیداش نشد یعنی اونموقع گوشی چیزی نبوده ک باهم در ارتباط باشیم ما هم اونموقع خونمون رو داده بودیم واسه ساخت و ساز جای دیگه سکونت میکردیم و اونموقع ها از سربازی ک مرخصی میگرفت میومد دم خونمون ولی میدید ک من پیدام نیست و خونمون در حال ساخت هس منم ک میدیدم ازش خبری نیست روز به روز داغونتر میشدم دنیا واسم زهر بود ثانیه هاش برام مرگ بود خلاصه خانوادم انقد تو گوشم خوندن ک این نمیاد تورو بگیره فقط بازیچه ی خودش کرده بود دیدی ک اگه میخواستت پیدات میکرد هرطور ک شده خلاصه من به حرفای خانوادم توجه نمیکردم داستانم از اینجایی شروع میشه ک اون اقا پسر انقد دنبالم میفتاد توراه مدرسه تا اینکه شماره ش رو به هر طریقی ک شده به من بده یک روز دیدم مامانم میگه این پسره چرا انقد دنبالت میفته صبح ها همش ایستگاه وامیسته تا تو اومدی از اونجا رد شدی بیفته دنبالمون گفتم مامان ولش کن توجه نکن گفت شیطونه میگه برم بزنم زیر گوشش ها دیگه دنبالت نیفته گفتم مامان دنبال شر نباش ولش کن شاید کارش اینوراس ک خلاصه بعد مدتها اومد رودر رو شد با مادرم ک از دخترتون خوشم اومده قبلش هم افتاده بود دنبالم فهمیده بود خونمون دقیقا کجاست و حرف دلشو به مادرم زد و گفت ک اگه اجازه بدید با خانوادم بیایم واسه امر خیر مادرمم اجازه داد بعدش اونا با خانواده اومدن و اونا هم خوششون اومد منم امتحانم تموم شد اون وقت تعطیلات رو باهم میگذروندیم با خانوادش انگار ک سالهای سال هست ک همو میشناختیم منم اصلا دوس نداشتم پسره رو هروقت میومدن بهونه میگرفتم و زیاد باهاشون جور نبودم هر سری کادویی چیزی واسم میاورد باهاش دعوا میکردم و پرتش میکردم به یه طرف اتاق و حیاط اصلا دوسش نداشتم فقط به عشقم فکر میکردم یه سری با خانوادم دعوا شد سر همین ک من فقط اونو میخوام نه اینو من با اون ازدواج نمیکنم حتی اگه منو بکشید هم جنازمم نمیخوام بهش بدم چون ازدواج با این حرومه من عاشق عشقمم ک از خانوادم کتک خوردم جوری ک دهن و دماغم خونی شده بود بدنمم کبود سیاه انقد زدن ک تمام بدنم درد میکرد تا دو سه هفته بیرون نمیرفتم لباسای استین بلند میپوشیدم ک کسی نبینه خلاصه من شدم ۱۵ ساله منو دادن به این با این نامزد شدم ولی هنوز دوسش نداشتم دوسال گذشت کم کم عادت کردم به شوهرم خب هر چی باشه میگفتم این شوهرمه فردا پس فرداس ک عروسی کنیم و منم بشم مادر بچه هاش ولی خیلی اختلاف داشتیم با من راه نمیومد خانوادش دخالت میکردن روزگارمو سیاه کرده بودن دختری بودم ک هیچی بلد نبودم فقط یه تخم مرغ درست کردن رو بلد بودم هیچی از زندگی و خونه داری نمیدونستم منو نازنازی بار اورده بودن خیلی هم ازاد بودم ولی وقتی ک ازدواج کردم لباسام بلند و گشاد و با استین بود همونجوری ک قول دادم بهش همونجوری شدم و وقتی ک عروسی کردم اونم بعد دو سه سال بهترین اشپزی رو میکردم هیچکس باورش نمیشد ک منم اینجوری بشم من ۱۸ سالم شد عردسی کردم البته قبلش عشق اولمو دیدم بعد دوسال ک نامزد شدم از سربازی برگشته بود وقتی دست منو تو دستای شوهرم دید دنیا رو سرش خراب شد و فقط چن کلمه به من گفت و رفت و دیگه هم پشتشو ندید اما بهش گفتم ک زوری منو دادن و اونم دعای خوشبختی واسم کرد و رفت و رفت بعد عروسی اخلاق شوهرم بد شد خیییلی بد ک حتی منو کتک میزد بعد ها فهمیدم ک معتاد شده و نمیتونم کنترلش کنم بعد سه سال اونم فهمیدم ک حتی روزهایی بود ک خدامو شکر کردم ازش بچه دار نشدم چون اگه پای بچه وسط بود یا مجبور میشدم باهاش بخاطر بچه زندگی کنم یا بچه این وسط حیف میشد و داغون بعدش منم وکیل گرفتم و همه چی رو تموم کردم ازش طلاق گرفتم یعنی اون داد مجبور بود چون خودش رفت درخواست داد حق طلاقمم با اون بوده زندگیمو جهنم میکرد شکاک و بد بینی و دهن بینی و دخالتای خانوادش همه چیزش منو روانی کرده بود ک به افسردگی مبتلا شده بودم حتی عصبی اون دختر سابق تو خونه پدرم نبودم دیگه همونی ک همه منو دوست داشتن بعد ماه ها ک طلاق گرفته بودم عاشق یکی شدم ک بد بختانه به اونم نرسیدم یعنی نمیرسم چون فهمیدم یکیو زده و فرار کرده

دانلود آهنگ با کیفیت 128
کد پخش آنلاین این آهنگ برای وبلاگ و سایت شما
دیدگاه کاربران انتشار یافته : 0 - در انتظار بررسی : 2263
    • دیدگاه ارسال شده توسط شما ، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
    • دیدگاهی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد.



دسته بندی

درخواست آهنگ مجاز

آهنگ مورد نیاز خود را درخواست کنید.

مطالب محبوب