شعر خاطره انگیز « اولین روز دبستان بازگرد » با کیفیت بالا
شعر خاطره انگیز قدیمی « اولین روز دبستان بازگرد » به یاد قدیما : دهه شصتیا
اون روزا مدرسه حال و هوای خاصی داشت
این شعر رو بخونی و دلت نگیره دهه شصتی نیستی .. !
اولیـــن روز دبستــــــان ، بازگـرد
کودکی ها شاد و خندان باز گرد
باز گرد ای خاطرات کودکی
بر سوار اسب های چوبکی
خاطرات کودکی زیباترند
یادگاران کهن مانــــا ترند
درس های سال اول ساده بود
آب را بابــــا به ســــارا داده بود
درس پند آموز روباه و خروس
روبه مکـــــار و دزد و چاپلوس
شعر خاطره انگیز « اولین روز دبستان بازگرد »
روز مهمانی کوکـــب خانم است
سفره پر از بوی نان گندم است
کاکلی گنجشککی باهوش بود
فیل نادانی برایـــــش موش بود
با وجود سوز و سرمای شــدید
ریز علی پیراهن از تن می درید
تا درون نیمکت جا می شدیم
ما پر از تصمیم کبری میشدیم
شعر خاطره انگیز « اولین روز دبستان بازگرد »
پاک کن هایی ز پاکی داشتیم
یک تراش سرخ لاکی داشتیم
کیفمان چفتی به رنگ زرد داشـــت
دوشمان از حلقه هایش درد داشت
گرمی دستانمــــان از آه بود
برگ دفترها به رنگ کاه بود
مانده در گوشم صدایی چون تگرگ
خش خش جاروی با پا روی بـــرگ
شعر خاطره انگیز « اولین روز دبستان بازگرد »
همکلاسی های من یادم کنید ..
باز هم در کوچــه فریادم کنید
همکلاسیهای درد و رنج و کار
بچه های جامه های وصله دار
بچه های دکه سیگار سرد
کودکان کوچک اما مرد مرد
کاش هرگز زنگ تفریحی نبود
جمع بودن بود و تفریقی نبود
کاش می شد باز کوچک می شدیم
لااقل یک روز کودک مـــــی شدیــــم
یاد آن آموزگار ساده پوش
یاد آن گچها که بودش روی دوش
ای معلم نام و هم یادت به خیر
یاد درس آب و بابایـــــــت به خیر
ای دبستانی ترین احساس من
بازگرد این مشق ها را خـــط بزن
شعر از : محمد علی حریری جهرمی
آهنگ مورد نیاز خود را درخواست کنید.