دانلود آهنگ جدید

Hamedan Music | دانلود آهنگ جدید

امام حسین (ع) : بخشنده ترین مردم کسی است که در هنگام قدرت می بخشد.
سه شنبه ۱۴ اسفند ۱۴۰۳
 

دانلود آهنگ نگاه از علی مرشدی با کیفیت بالا

دسته بندی : ترانه تاریخ : پنج‌شنبه 21 مارس 2019

دانلود آهنگ نگاه از علی مرشدی با کیفیت بالا

دانلود آهنگ نگاه از علی مرشدی با کیفیت بالا

دانلود آهنگ غمگین نگاه از علی مرشدی

متن آهنگ

به گریه هام نگاه نکن خودت رو حیف من نکن

سوختنی میسوزه عزیز خودت رو موندگار نکن

تا آخر راه اومدیم با دل غصه دار من

حالا برو ای گل ناز خودت رو پرپر نکن

دانلود آهنگ مدار مربع از علیرضا آذر با لینک مستقیم

دسته بندی : ترانه تاریخ : پنج‌شنبه 21 مارس 2019

دانلود آهنگ مدار مربع از علیرضا آذر با لینک مستقیم

دانلود آهنگ مدار مربع از علیرضا آذر با لینک مستقیم

دانلود آهنگ مدار مربع از علیرضا آذر

متن آهنگ

فال من را بگیر و جانم را من از این حالِ بی کسی سیرم

دستِ فردای قصه را رو کن روشنم کن چگونه می میرم

حافظ از جام عشق خون می خورد من هم از جام شوکران خوردم

او جهاندارِ مست ها می شد من جهان را به دوش می بردم

مست و لایعقل،از جهان بیزار جامی از عشق و خون به دستانم

او خداوند می پرستان شد من امیر القشون مستانم

حالِ خوبی نبود آدم ها زیر رودِ کبود خوابیدم

هرچه چشمش سرِ جهان آورد همه را توی خواب می دیدم

من فقط خواب عشق را دیدم حس سرخورده ای که نفرین شد

هر کسی تا رسید چیزی گفت هر پدر مُرده ابن سیرین شد

من به تعبیر خواب مشکوکم هر کسی خواب عشق را دیده است

صبح فردای غرق در کابوس رو به دستان قبله خوابیده است

مردم از رو به رو دَهن دیدند مردم از پشت سر سخن چیدند

آسمان ریسمانمان کم بود هی نشستند و رشته ریسیدند

نانجیبیِ عشق در این است مردِ مفلوک و مُرده می خواهد

نانجیبیِ عشق در این است دامنِ دست خورده می خواهد

من به رفتار عشق مشکوکم در دلِ مشتِ بسته اش چیزی ست

رویِ رویش شکوهِ شیراز است پشتِ رویش قشونِ چنگیزی ست

من به رفتار عشق مشکوکم مضربی از نیاز در ناز است

در نگاهش دو شاهِ تاتاری پشتِ پلکش هزار سرباز است

دانلود آهنگ مدار مربع از علیرضا آذر

مردِ از خود گذشته ای هستم پایِ ناچارِ مانده در راهم

هم نمی دانم آنچه می خواهی هم نمی دانم آنچه می خواهم

ناگزیر از بلندِ کوهستان ناگریز از عمیقِ دریایم

اهل دنیای گیج در اما گیجِ دنیای اهلِ آیایم

سهروردی منم که در چشمت شیخِ اشراق و نورِِ غم دیدم

هم قلندر شدم که در کشفت سر به راه تو سر تراشیدم

خانِ والای خانه آبادم زندگی کن مرا،خیابان را

این چنین مردِ داستان باشی می کُشی خوش نویسِ تهران را

مرگِ شعبانِ جعفری هستم امتدادِ هزاردستانم

لشکرم یک جهان چشم انگشتی ست من امیر القشون مستانم

قلبم اندازه ی جهانم شد شهرِ افسرده ای درونم بود

خونِ انگورهای تَف دیده قطره قطره جای خونم بود

شهرِ افسرده ای درونم بود خالی از لحظه های ویرانی

جاده ها از سکوت آبستن شهرِ تنهای واقعا خالی

توی تنهاییِ خودم بودم یک نفر آمد و سلامی کرد

توی این شهرِ خالی از مردم یک نفر داشت کودتا می کرد

یک نفر داشت زیر خاکستر آتشی تازه دست و پا می کرد

من به تنهاییِ خودم مومن یک نفر داشت کودتا می کرد

یک نفر مثل من پُر از خود شد یک نفر مثل زن پُر از زن شد

از همان جاده ای که آمد رفت رفت و اندوهِ برنگشتن شد

کار و بارِ غزل که راکد بود کار و بارِ ترانه هم خونی ست

آسمان در غزل که بارانی ست آسمون تو ترانه بارونی ست

دست و پاتو بکِش،برو گمشو پسر این زندگی نمی فهمه

واسه مردای گرگ دونه بریز این خر از کُره گی نمی فهمه

تو سرش غیرِ شعر چیزی نیست مُرده شورِ کتاب و شعراشو

می گه دنیا همش غم انگیزه گُه بگیرن تمومِ دنیاشو

گُه بگیرن منو،برو بانو واسه مردای زندگی زن شو

واسه من لای جرز،اتاق خوابه گاوِ مردای گاوآهن شو

من کنار تو ریز می مانم تو کنارم درشت خواهی شد

من نجیبانه بوسه خواهم زد نانجیبانه مشت خواهی شد

اقتضای طبیعتت این است به وجود آمدی که زن باشی

به وجود آمدی بسوزانی دوزخی پشتِ پیرهن باشی

به وجود آمدم که داغت را پشتِ دستان خود نگه دارم

مثل دنیای بعد از اسکندر تختِ جمشیدِ بعد از آوارم

تختِ جمشیدِ بعد از آوارم سر ستون های من ترَک خوردند

بعدِ بارانِ تیر باریدند هرچه بود و نبود را بردند

شعرِ آتش به جان نفهمیدی ماجرا مثل روز روشن بود

قاتل روزهای سرسبزم بدتر از این همه تبر،زن بود

قبله ی تاک های مسمومم ناخداوندِ مِی پرستانم

لشکرم رو به خمره می رقصند من امیر القشون مستانم

چشم و هم چشمِ من خیابانی ست که تو را باشکوه می سازد

که مرا مثل کاه می بیند که تو را مثل کوه می سازد

مثل کوهی درشت و محکم باش مثل فاتح نگاه خواهم کرد

آنقَدَر اَنگِ ننگ خواهم زد دامنت را سیاه خواهم کرد

روی دستان خویش می مانی پای این قصدِ شوم خواهی مُرد

که رکَب از تو خورده باشم این آرزو را به گور خواهی برد

سر بچرخان و باز جادو کن مالِ دنیای خر شدن هستم

بوسه ها را به جان من انداز مردِ این جنگِ تن به تن هستم

چشم و لب های نیمه بازت را ماهِ غرقابِ نور می بوسم

من زمینی،تو آسمانی را از همین راه دور می بوسم

این که اَل اَبرَهِ (الابره) دو چشمت شد زیر پای هزار اَل فینم (الفین)

هم خودم قاضیَم،خودم حکمم هم هلاکیده ی اَبابیلم

پشتمان طرحِ نقشه هایی است پشتِ هر طرح،دست در کار است

تا دهان مفت و گوش ها مفتند پشتمان حرفِ مفت بسیار است

دانلود آهنگ پاپوش از علی مرشدی کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸

دسته بندی : ترانه تاریخ : پنج‌شنبه 21 مارس 2019

دانلود آهنگ پاپوش از علی مرشدی کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸

دانلود آهنگ پاپوش از علی مرشدی کیفیت 320 و 128

دانلود آهنگ غمگین پاپوش از علی مرشدی

متن آهنگ

شک ندارم یه عالمه حرف و حدیث ساختی واسم

خواستی منو بازی بدی خودت باختی بازم

با من بودی یادم بودی

دانلود آهنگ مادیان از علیرضا آذر با لینک مستقیم

دسته بندی : ترانه تاریخ : پنج‌شنبه 21 مارس 2019

دانلود آهنگ مادیان از علیرضا آذر با لینک مستقیم

دانلود آهنگ مادیان از علیرضا آذر با لینک مستقیم

دانلود آهنگ دکلمه مادیان از علیرضا آذر

متن آهنگ

چشم هایش شروع واقعه بود

آسمانی درون آنها من

در صدایش پرنده می رقصید

بر تنش عطر خوب آویشن

باز گوشواره های گیلاسی

پشتِ گوشش شلوغ می کردند

دست های کمندِ نیلوفر

سینه ریزی ظریف بر گردن

احتمالا غریبه می آمد

از خیابان به شرم رد می شد

دختر پا به راهِ دیروزی

هیکلِ رو به راهِ حالا… زن

در قطاری که صبح آمده بود

دشت هایی وسیع جا ماندند

شهر از این زاویه قفس می شد

زیر  پاهای  گرمِ  در رفتن

پشت سر لاشه های پل بر پل

پیشِ رو کوره راهِ سردرگم

مثل یک مادیانِ ناآرام

در خیابان سایه و روشن

در خیالش قطار  مردی  بود

بی حیابی لباسبی هر چیز

در خیالش عروس خواهد شد

توی هر کوپه کوپه آبستن

سارقانی که دست می بردند

سیب سرخ از حصار بردارند

دکمه هایی که حیف می مردند

روی دنیای زیر ِ پیراهن

مردمانی که توی  پنجره ها

در پیِ هرچه لخت می گشتند

پیش چشمانِ گردشان اینک

فرصتی داغ بود و طعمِ بدن

آسمان با گُروم گرومب خودش

عکس هایی فجیع می انداخت

چکه های غلیظِ خون افتاد

از کجا روی صورتِ دامن

او مسافر نبود اما باز

منتظر تا قطار برگردد

مثل حالا که داشت برمی گشت

تن تَ تَن تن  تَ تن

سوتِ کمرنگِ سرد می آمد

تیر غیبی تَلَق تلق در راه

خاطراتی که داشت قِل می خورد

روی تصویر ریل ِ راه آهن

توی چشمِ فلان فلان شده اش

آسمانی برای ماندن نیست

زندگی بود و آخرین شِهه

مادیانِ در انتظار ِ تِرن

دانلود آهنگ سایه از علی مرشدی با لینک مستقیم

دسته بندی : ترانه تاریخ : پنج‌شنبه 21 مارس 2019

دانلود آهنگ سایه از علی مرشدی با لینک مستقیم

دانلود آهنگ سایه از علی مرشدی با لینک مستقیم

دانلود آهنگ احساسی سایه از علی مرشدی

متن آهنگ

دانلود آهنگ دو در یک از علیرضا آذر کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸

دسته بندی : ترانه تاریخ : پنج‌شنبه 21 مارس 2019

دانلود آهنگ دو در یک از علیرضا آذر کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸

دانلود آهنگ دو در یک از علیرضا آذر کیفیت 320 و 128

دانلود آهنگ دکلمه دو در یک از علیرضا آذر و احسان افشاری

متن ترانه

من ریزه کاری های بارانم در سرنوشتی خیس می مانم
دیگر درونم یخ نمی بندی بهمن ترین ماهِ زمستانم
رفتی که من یخچالِ قطبی را در آتش دوزخ برقصانم
رفتی که جای شال در سرما چشم از گناهانت بپوشانم

اِی چشم های قهوه قاجاری بیرون بزن از قعرِ فنجانم
از آستینم نفت می ریزد کبریت روشن کن،بسوزانم
از کوچه های چرک می آیم در باز کن،سردرگریبانم
در باز کن،شاید که بشناسی نت های دولّا،چنگِ هذیانم

یک بی کجا درمانده از هر جا سیلی خورِ ژن های خودکامه
صندوقِ پُستِ پَستِ بی نامه یک واقعا در جهل علامه
یک واقعاتر شکلِ بی شکلی  دندانه های سینِ احسانم
دندانه ام در قفل جا مانده  هر جوری می خواهی بچرخانم 

سنگم که در پای تو افتادم  هر جا که می خواهی بغلتانم
پشتِ سرت تابوتِ قایق هاست  سر برنگردان روحِ عریانم
خودکارِ جوهر مُرده ام یا نه  چون صندلی از چارپایانم
می خواهی آدم باش یا حوّا کاری ندارم، من که حیوانم

یک مُژه در پلکم فرود آمد یک میله از زندانِ من کم شد
تا کِش بیاید ساعتِ رفتن پل زیر پای رفتنم خم شد
بعد از تو هر آینه ای دیدم دیوار در ذهنم مجسم شد
از دودمانِ سِدر و کافوری با خنده از من دست می شوری

دانلود آهنگ دو در یک از علیرضا آذر

من سهمی از دنیا نمی خواهم می خواستم،حالا نمی خواهم
این لاله ی بدبخت را بردار بر سنگِ قبرِ دیگری بگذار
تنهایی ام را شیر خواهم داد اوضاع را تغییر خواهم داد
اندامی از اندوه می سازم با قوزِ پشتم کوه می سازم

باید که جلّادِ خودم باشم تفریقِ اعدادِ خودم باشم
آن روزها پیراهنم بودی یک روزِ کامل بر تنم بودی
از کوچه ام هرگاه می رفتی با سایه ی من راه می رفتی
اِی کاش در پایت نمی افتاد این بغض های لختِ مادرزاد

اِی کاش باران سیر می بارید از دامنت انجیر می بارید
در امتداد این شبِ نفتی سقطِ جنونم کردی و رفتی
در واژه های زرد می میرم در بعد از ظهری سرد می میرم
باید کماکان مُرد اما زیست جز زندگی در مرگ راهی نیست

باید کماکان زیست اما مُرد با نیشخندی بغضِ خود را خورد
انسان فقط فوّاره ای تنهاست فوّاره ها تُف های سربالاست
من روزنی در جلدِ دیوارم دیوارِ حتما رو به آوارم
آوار یعنی دوستت دارم

آوار کن بر من نبودت را  باروت نه،با فوت ویرانم
از لای آجرها نگاهم کن  پروانه ای در مشتِ طوفانم
طوفان درختان را نخواهد برد  از ابرِ باران زا نترسانم
بو می کِشم تنهاییِ خود را  در باجه ی زردِ خیابانم

هر عابری را کوزه می بینم  زیر لبم خیام می خوانم
این شهر بعد از تو چه خواهد کرد  با پرسه های دورِ میدانم
یک لحظه بنشین برفِ لاکرداردارم برایت شعر می خوانم

علیرضا آذر:
خوب است و عمری خوب می ماند مردی که روی از عشق می گیرد
دنیا اگر بد بود و بد تا کرد یک مردِ عاشق،خوب می میرد
از بس بدی دیدم به خود گفتم باید کمی بد را بلد باشم
من شیرِ پاک از مادرم خوردم دنیا مجابم کرد بد باشم

دنیا مجابم کرد بد باشم من بهترین گاوِ زمین بودم
الان اگر مخلوقِ ملعونم محبوبِ ربّ العالمین بودم
سگ مستِ دندان تیزِ چشمانش از لانه بیرون زد شکارم کرد
گرگی نخواهد کرد با آهو کاری که زن با روزگارم کرد

هر کار می کردم سرانجامش من وصله ای ناجورتر بودم
یک لکّه ننگِ دائمی اما فرزندِ عشقِ بی پدر بودم
دریای آدم زیرِ سر داری دنیای تنها را نمی بینی
بر عرشه با امواج سرگرمی پارو زدن ها را نمی بینی

اِی استوایی زن،تنت آتش سرمای دنیا را نمی فهمی
برف از نگاهت پولَکی خیس است درماندگی ها را نمی فهمی
درماندگی یعنی تو اینجایی من هم همین جایم ولی دورم
تو اختیارِ زندگی داری من زندگی را سخت مجبورم

دانلود آهنگ دو در یک از علیرضا آذر

درماندگی یعنی که فهمیدم وقتی کنارم روسری داری
یک تارِ مو از گیسوانت را در رختخوابِ دیگری داری
آخر چرا با عشق سر کردی محدوده را محدودتر کردی
از جانِ لاجانت چه می خواهی از خطِ پایانت چه می خواهی

این دردِ انسان بودنت بس نیست؟ سر در گریبان بودنت بس نیست؟
از عشق و دریایش چه خواهی داشت این آب تنها کوسه ماهی داشت
گیرم تو را بر تَن سَری باشد یا عُرضه ی نان آوری باشد
گیرم تو را بر سر کلاهی هست این ناله را سودای آهی هست

تا چرخِ سرگردان بچرخانی با قدِ خم دکّان بچرخانی
پیری اگر رویی جوان داری زخمی عمیق و ناگهان داری
نانت نبود،آبت نبود اِی مرد با زخمِ ناسورت چه خواهی کرد
پیرم،دلم هم سنِ رویم نیست یک عمر در فرسودگی کم نیست

تندی نکن اِی عشقِ کافر کیش خیزابِ غم،گردابه ی تشویش
من آیه های دفترت بودم عمری خدا پیغمبرت بودم
حالا مرا ناچیز می بینی؟ دیوانگان را ریز می بینی؟
عشق آن اگر باشد که می گویند دل های صاف و ساده می خواهد

عشق آن اگر باشد که من دیدم انسانِ فوق العاده می خواهد
سنی ندارد عاشقی کردن فرقی ندارد کودکی،پیری
هر وقت زانو را بغل کردی یعنی تو هم با عشق درگیری
حوّای من آدم شدم وقتی باغِ تنت را بر زمین دیدم

هِی مشت مشت از گندمت خوردم هِی سیب سیب از پیکرت چیدم
سرما اگر سخت است قلبی را آتش بزن درگیرِ داغش باش
ول کن جهان را،قهوه ات یخ کرد سرگرمِ نان و قلب و آتش باش
این مُرده ای را که پِی اش بودی شاید همین دور و برت باشد

این تکه قلبِ شعله بر گردن شاید علیِ آذرت باشد
او رفت و با خود برد شهرم را تهران پس از او توده ای خالیست
آن شهرِ رویاهای دور از دست حالا فقط یک مشت بقالیست
او رفت و با خود برد یادم را من مانده ام با بی کسی هایم

خب دستِ کم گلدانِ عطری هست قربانِ دستِ اطلسی هایم
او رفت و با خود برد خوابم را دنیا پس از او قرص و بیداریست
دکتر بفهمد یا نفهمد باز عشق التهابِ خویش آزاریست
جدی بگیرید آسمانم را من ابتدای کُندِ بارانم

دانلود آهنگ دو در یک از علیرضا آذر

لنگر بیندازید کشتی ها آرامشی ماقبلِ طوفانم
من ماجرای برف و بارانم شاید که پایی را بلغزانم
آبی مپندارید جانم را جدی بگیرید آسمانم را
آتش به کول از کوره می آیم باور کنید آتش فشانم را

می خواستم از عاشقی چیزی با دستِ خود بستند دهانم را
من مردِ شب هایت نخواهم شد از بسترت کم کن جهانم را
رفتم بنوشم اشکِ خود را باز مردم شکستند استکانم را
تا دفترم از اشک می میرد کُبرای من تصمیم می گیرد

تصمیم می گیرد که برخیزد پایین و بالا را به هم ریزد
دارا بیفتد پای ساراها سارا به هم ریزد الفبا را
سین را،الف را،را و سارا را درهم بپیچانند دارا را
دارا نداری را نمی فهمد ساعت شماری را نمی فهمد

دارا نمی فهمد که نان از عشق سارا نمی فهمد،امان از عشق
سارای سالِ اولی مَرد است دستانِ زبر و تاولی مَرد است
این پا که سارا مال یک زن نیست سارا که مالِ مَرد بودن نیست
شالِ سپیدِ روی دوشَت کو؟ گیلاس های پشتِ گوشَت کو؟

با چشم و ابرویت چه ها کردی؟ با خرمنِ مویت چه ها کردی؟
دارا چه شد سارایمان گم شد؟ سارا و سینَش حرفِ مردم شد؟
تنها سپاس از عشق خودکار است دنیا به شاعرها بدهکار است
دستانِ عشق از مثنوی کوتاه چیزی نمی خواهد پلنگ از ماه

با جبر اگر در مثنوی باشی لطفی ندارد مولوی باشی
استادِ مولانا که خورشید است هفت آسمان را هیچ می دیده ست
ما هم دهان را هیچ می گیریم زخمِ زبان را هیچ می گیریم
دارم جهان را دور می ریزم من قوم و خویشِ شمسِ تبریزم

نانت نبود،آبت نبود اِی مرد ول کن جهان را،قهوه ات یخ کرد

دانلود آهنگ اتاق از علیرضا آذر میلاد بابایی و امیرعباس گلاب کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸

دانلود آهنگ اتاق از علیرضا آذر میلاد بابایی و امیرعباس گلاب کیفیت 320 و 128

دانلود آهنگ اتاق از علیرضا آذر میلاد بابایی و امیرعباس گلاب

متن آهنگ

نقشِ یک مردِ مُرده در فالت توی فنجانِ مانده بر میزم

خط بکش دورِ مردِ دیگر را قهوه‌ات را دوباره می‌ریزم

زندگی از دروغ تا سوگند خسته از زیر و روی رو در رو

زیر صورت هزارها صورت خسته از چهره‌های تو در تو

چشم بستی به تختِ طاووسم در اتاقی که شاه من بودم

مردِ تاوانِ اشتباهت باش آخرین اشتباه من بودم

 

چشم وا کردم از تو بنویسم لای در باز و باد می‌آمد

از مسیری که رفته بودی داشت موجی از انجماد می‌آمد

مفت هم بوسه‌ام نمی‌ارزد وای از این عشق‌های دوزاری

هی فرار است و سوی خود رفتن آخ از این مردهای اجباری

مثل ماهی معلق از قلاب زیرِ بارِ الاغ‌ها مردن

بر چلیپای تخت‌ها مصلوب با خودت در اتاق‌ها مردن

زندگی از دروغ تا سوگند خسته از زیر و روی رو در رو

زیر صورت هزارها صورت خسته از چهره‌های تو در تو

بی‌گناه از شکنجه‌ها زخمی پشتِ هم اتهام‌ها خوردن

هق هق از درد و اَلکَن از گفتن انتهای کلام را خوردن

غرقه در موج‌های پیش‌آمد گوشه‌ی گوش‌های دور از من

پشتِ سکان خدا نشست اما باز هم ناخدا پرستیدن

دل به دریای هر چه بادا باد قایقم را به بادها دادم

ناگزیر از گریز از ماندن توی شیبِ مسیر افتادم

بادبادن پاره،عرشه بی‌سکان قایقم رفت و قبلِ ساحل مُرد

پیکرش داشت وقتِ جان کندن روی گِل‌ها تلو تلو می‌خورد

دستم از هر چه هست کوتاه است از جهان قایقی به گِل دارم

بشنو اِی شاهِ گوش ماهی‌ها دل اگر نیست،درد و دل دارم

چشم وا کردم از تو بنویسم لای در باز و باد می‌آمد

از مسیری که رفته بودی داشت موجی از انجماد می‌آمد

با زبان،با نگاه،با رفتن زخم جز زخم‌های کاری نیست

پای اگر بود پای رفتن بود دست اگر هست دستِ یاری نیست

از کمرگاهِ چله‌ها رفتند از پیِ تیرها نباید گشت

چشم بردار علیرضا بس کن از کمان رفته برنخواهد گشت

آسمان،هیچِ سربلندی بود از صعودی که نیست افتادم

لااقل با تو بال وا کردم زندگی را اگر هدر دادم

استخوانِ وفا به دندانم زوزه از سوز مثل سگ مردن

زندگی چوب لای چرخم کرد پشتِ پا پشتِ استخوان خوردن

لاشه‌ی باد کرده‌ای بودم آمد از رو به رو ولی نشناخت

صورتی که دوستش می‌داشت چهره چرخاند و تُف زمین انداخت

این منم،مردِ تا همین دیروز مردِ پابندِ آرزوهایت

مردِ یک عمر کودکی کردن لا به لای بلندِ موهایت

خاطرت هست روزگارم را؟ جایگاهِ مقدسی بودم

وزنِ یک عشق روی دوشم بود من برای خودم کسی بودم

من برای خودم کسی هستم دور و بر خورده عشق هم کم نیست

آن‌که دل از تو برد،هر کس هست بندِ انگشت کوچکم هم نیست

می‌شد از وِردهای کولی‌ها با دعا و قسم طلسمت کرد

می‌شد آن سیبِ سرخِ جادو را از تو پنهان و با تو قسمت کرد

می‌شد از خود بگیرمت اما زورِ بازو به دست‌هایم نیست

می‌شد از رفتنت گذشت اما جان در اندازه‌های پایم نیست

زندگی سرد بود اما خُب خانه و سقف و سایه‌ای هم بود

گه‌گداری نوشته‌ای چیزی از قلم دست‌مایه‌‌ای هم بود

زندگی سرد بود اما عشق می‌تواسنت کارگر باشد

می‌توان قطب را جهنم کرد پای دل در میان اگر باشد

خواب دیدم که شعر و شاعر را هردو را در عذاب می‌خواهی

از تعابیرِ خواب‌ها پیداست خانه‌ام را خراب می‌خواهی

خانه‌ام را خراب می‌خواهی؟ دست در دستِ دیگری برگرد

دست در دستِ دیگری برگرد خانه‌ام را خراب خواهی کرد

دیگر اِی داغِ دل چه می‌خواهی؟ از چنین مردِ زیرِ آواری

رد شو از این درختِ افتاده می‌توانی که دست برداری

لحنِ آن بوسه‌های ناکرده‌ است بیت‌ها را جدا جدا کرده است

گفته بودی همیشه خواهی ماند سنگ بارید،شیشه خواهی ماند

گفته بودی ترَک نخواهی خورد دین و دل از کسی نخواهی برد

گفته بودی عروسِ فردایی با جهانم کنار می‌آیی

گفته بودی دچار باید بود مردِ این روزگار بابد بود

گفته بودی بهار در راه است ماهِ باران سوار در راه است

گفته بودی،ولی نشد انگار دست از این کودکانه‌ها بردار

گفته بودم نفاق می‌افتد اتفاق،اتفاق می‌افتد

گفته بودم شکست خواهم خورد از تو هم ضربِ شَست خواهم خورد

گفته بودم در اوجِ ویرانی از من و خانه رو بگردانی

هر چه بود و نبود خواهد مُرد مردِ این قصه زود خواهد مُرد

ماجرا،زخم و داستان‌ها،درد نازنین،پیچِ قصه را برگرد

نازنین،قصه‌ها خطر دارند نقش‌ها نقشه زیرِ سر دارند

نازنین،راه و چاه را گفتم آخرِ اشتباه را گفتم

گفتم اما عقب عقب رفتی شب شنیدی و نیمه شب رفتی

دیدی آخر نفاق هم افتاد؟ اتفاق از اتاق هم افتاد؟

از اتاقی که باز تنها ماند پَر کشیدی و لای در وا ماند

چشم وا کردم از تو بنویسم لای در باز و باد می‌آمد

از مسیری که رفته بودی داشت موجی از انجماد می‌آمد

با دعاهای پشت در پشتم باید این درد مختصر می‌شد

حرف‌ها را به کوه می‌گفتم قلبش از موم نرم‌تر می‌شد

بین این ماه‌های هرجایی ماهِ من در محاق می‌افتد

قصه در خانه پیش می‌آید اتفاق از اتاق می‌افتد

در اتاقی که پیش از این‌ها در سرت فکر و ذکرِ رفتن داشت

در اتاقی که روی کاشی‌هاش پشتِ پاهات آرزو می‌کاشت

لای دیوارها چروکیدم در نمایی که تنگ‌تر می‌شد

هر چه این دوربین جلو می‌رفت مرگِ من هم قشنگ‌تر می‌شد

خارج از قسمتی که من باشم در اتاقی که ضرب در مردم

نان از این سفره دور خواهد شد ده طرف داس و یک طرف گندم

نقشِ یک مردِ مُرده در فالت توی فنجانِ مانده در میزم

خط بکِش دورِ مردِ دیگر را قهوه‌ات را دوباره می‌ریزم

چشم بستی به تختِ طاووسم در اتاقی که شاه من بودم

مردِ تاوانِ اشتباهت باش آخرین اشتباه من بودم

دردسرهای ما تفاوت داشت من سرم گرمِ پای بستن بود

نقشه‌ها می‌کشید چشم‌هایت چشم‌ها چشمِ دل شکستن بود

در نگاهت اتاق زندان است این طرف سفره‌های اجباری

آن طرف در بساطِ خود خوردن هر طرف حکمِ دیگرآزاری

غوطه‌ور در سیاهِ شب بودم صبحِ فردای آنچه را دیدن

در خیالم نرفته برمی‌گشت هم تو را هم مرا نبخشیدن

جای پاهای خیس از حمام تا اتاقی که رفتنت را رفت

یک قدم مانده بود تا برگرد یک قدم مانده تا تنت را رفت

چشم وا کردم از تو بنوسیم لای در باز و باد می‌آمد

از مسیری که رفته بودی داشت موجی از انجماد می‌آمد

رفته‌ای،کوله پشتی‌ات هم نیست رفتی اما اتاق پابرجاست

گیرم از یادِ هردومان هم رفت خاطراتِ چراغ پابرجاست

شاهدان حرف‌های پنهانند آن چراغی که تا سحر می‌سوخت

گوشِ خود را به حرفِ ما می‌داد چشمِ خود را به چشمِ ما می‌دوخت

لای در باز و سوز می‌آمد قلبم آتشفشانی از غم بود

عقده‌ها حس و حالِ طغیان داشت کنجِ پاگرد یک تبر هم بود

زیر پلکم تگرگ باران بود در اتاقم که هوا ابری شد

رو به آینه حرص‌ها خوردم کینه‌ام سینه‌ی ستبری شد

رو به برفی سپید می‌رفتم ردِ پاهات رو به خون می‌رفت

مثل گرگی که بوی آهو را عطرِ موهات تا جنون می‌رفت

با نگاهی دقیق می‌گشتم هی به دنبال جای پا بودم

ذهنِ هر آنچه بود را خواندم لای جرزِ نشانه‌ها بودم

تا نگاهی به پشتِ سر کردم پشتِ هر جای پا درختی بود

این درختان هویتم بودند من،تبر انتخاب سختی بود

ترسم از مرگ بیشتر می‌شد تا تبر روی دوش چرخاندم

هر درختی که ضربه‌ای می‌خورد زیرِ آوارِ درد می‌ماندم

توی هر برگ،هم تو هم من بود ساقه‌ها ساقِ پای ما بودند

آن تبر حکمِ قتلِ ما را داشت این درختان به جای ما بودند

دانلود آهنگ اتاق از علیرضا آذر میلاد بابایی و امیرعباس گلاب با لینک مستقیم

دانلود آهنگ اتاق از علیرضا آذر میلاد بابایی و امیرعباس گلاب با لینک مستقیم

دانلود آهنگ اتاق از علیرضا آذر میلاد بابایی و امیرعباس گلاب

متن آهنگ

نقشِ یک مردِ مُرده در فالت توی فنجانِ مانده بر میزم

خط بکش دورِ مردِ دیگر را قهوه‌ات را دوباره می‌ریزم

زندگی از دروغ تا سوگند خسته از زیر و روی رو در رو

زیر صورت هزارها صورت خسته از چهره‌های تو در تو

چشم بستی به تختِ طاووسم در اتاقی که شاه من بودم

مردِ تاوانِ اشتباهت باش آخرین اشتباه من بودم

 

چشم وا کردم از تو بنویسم لای در باز و باد می‌آمد

از مسیری که رفته بودی داشت موجی از انجماد می‌آمد

مفت هم بوسه‌ام نمی‌ارزد وای از این عشق‌های دوزاری

هی فرار است و سوی خود رفتن آخ از این مردهای اجباری

مثل ماهی معلق از قلاب زیرِ بارِ الاغ‌ها مردن

بر چلیپای تخت‌ها مصلوب با خودت در اتاق‌ها مردن

زندگی از دروغ تا سوگند خسته از زیر و روی رو در رو

زیر صورت هزارها صورت خسته از چهره‌های تو در تو

بی‌گناه از شکنجه‌ها زخمی پشتِ هم اتهام‌ها خوردن

هق هق از درد و اَلکَن از گفتن انتهای کلام را خوردن

غرقه در موج‌های پیش‌آمد گوشه‌ی گوش‌های دور از من

پشتِ سکان خدا نشست اما باز هم ناخدا پرستیدن

دل به دریای هر چه بادا باد قایقم را به بادها دادم

ناگزیر از گریز از ماندن توی شیبِ مسیر افتادم

بادبادن پاره،عرشه بی‌سکان قایقم رفت و قبلِ ساحل مُرد

پیکرش داشت وقتِ جان کندن روی گِل‌ها تلو تلو می‌خورد

دستم از هر چه هست کوتاه است از جهان قایقی به گِل دارم

بشنو اِی شاهِ گوش ماهی‌ها دل اگر نیست،درد و دل دارم

چشم وا کردم از تو بنویسم لای در باز و باد می‌آمد

از مسیری که رفته بودی داشت موجی از انجماد می‌آمد

با زبان،با نگاه،با رفتن زخم جز زخم‌های کاری نیست

پای اگر بود پای رفتن بود دست اگر هست دستِ یاری نیست

از کمرگاهِ چله‌ها رفتند از پیِ تیرها نباید گشت

چشم بردار علیرضا بس کن از کمان رفته برنخواهد گشت

آسمان،هیچِ سربلندی بود از صعودی که نیست افتادم

لااقل با تو بال وا کردم زندگی را اگر هدر دادم

استخوانِ وفا به دندانم زوزه از سوز مثل سگ مردن

زندگی چوب لای چرخم کرد پشتِ پا پشتِ استخوان خوردن

لاشه‌ی باد کرده‌ای بودم آمد از رو به رو ولی نشناخت

صورتی که دوستش می‌داشت چهره چرخاند و تُف زمین انداخت

این منم،مردِ تا همین دیروز مردِ پابندِ آرزوهایت

مردِ یک عمر کودکی کردن لا به لای بلندِ موهایت

خاطرت هست روزگارم را؟ جایگاهِ مقدسی بودم

وزنِ یک عشق روی دوشم بود من برای خودم کسی بودم

من برای خودم کسی هستم دور و بر خورده عشق هم کم نیست

آن‌که دل از تو برد،هر کس هست بندِ انگشت کوچکم هم نیست

می‌شد از وِردهای کولی‌ها با دعا و قسم طلسمت کرد

می‌شد آن سیبِ سرخِ جادو را از تو پنهان و با تو قسمت کرد

می‌شد از خود بگیرمت اما زورِ بازو به دست‌هایم نیست

می‌شد از رفتنت گذشت اما جان در اندازه‌های پایم نیست

زندگی سرد بود اما خُب خانه و سقف و سایه‌ای هم بود

گه‌گداری نوشته‌ای چیزی از قلم دست‌مایه‌‌ای هم بود

زندگی سرد بود اما عشق می‌تواسنت کارگر باشد

می‌توان قطب را جهنم کرد پای دل در میان اگر باشد

خواب دیدم که شعر و شاعر را هردو را در عذاب می‌خواهی

از تعابیرِ خواب‌ها پیداست خانه‌ام را خراب می‌خواهی

خانه‌ام را خراب می‌خواهی؟ دست در دستِ دیگری برگرد

دست در دستِ دیگری برگرد خانه‌ام را خراب خواهی کرد

دیگر اِی داغِ دل چه می‌خواهی؟ از چنین مردِ زیرِ آواری

رد شو از این درختِ افتاده می‌توانی که دست برداری

لحنِ آن بوسه‌های ناکرده‌ است بیت‌ها را جدا جدا کرده است

گفته بودی همیشه خواهی ماند سنگ بارید،شیشه خواهی ماند

گفته بودی ترَک نخواهی خورد دین و دل از کسی نخواهی برد

گفته بودی عروسِ فردایی با جهانم کنار می‌آیی

گفته بودی دچار باید بود مردِ این روزگار بابد بود

گفته بودی بهار در راه است ماهِ باران سوار در راه است

گفته بودی،ولی نشد انگار دست از این کودکانه‌ها بردار

گفته بودم نفاق می‌افتد اتفاق،اتفاق می‌افتد

گفته بودم شکست خواهم خورد از تو هم ضربِ شَست خواهم خورد

گفته بودم در اوجِ ویرانی از من و خانه رو بگردانی

هر چه بود و نبود خواهد مُرد مردِ این قصه زود خواهد مُرد

ماجرا،زخم و داستان‌ها،درد نازنین،پیچِ قصه را برگرد

نازنین،قصه‌ها خطر دارند نقش‌ها نقشه زیرِ سر دارند

نازنین،راه و چاه را گفتم آخرِ اشتباه را گفتم

گفتم اما عقب عقب رفتی شب شنیدی و نیمه شب رفتی

دیدی آخر نفاق هم افتاد؟ اتفاق از اتاق هم افتاد؟

از اتاقی که باز تنها ماند پَر کشیدی و لای در وا ماند

چشم وا کردم از تو بنویسم لای در باز و باد می‌آمد

از مسیری که رفته بودی داشت موجی از انجماد می‌آمد

با دعاهای پشت در پشتم باید این درد مختصر می‌شد

حرف‌ها را به کوه می‌گفتم قلبش از موم نرم‌تر می‌شد

بین این ماه‌های هرجایی ماهِ من در محاق می‌افتد

قصه در خانه پیش می‌آید اتفاق از اتاق می‌افتد

در اتاقی که پیش از این‌ها در سرت فکر و ذکرِ رفتن داشت

در اتاقی که روی کاشی‌هاش پشتِ پاهات آرزو می‌کاشت

لای دیوارها چروکیدم در نمایی که تنگ‌تر می‌شد

هر چه این دوربین جلو می‌رفت مرگِ من هم قشنگ‌تر می‌شد

خارج از قسمتی که من باشم در اتاقی که ضرب در مردم

نان از این سفره دور خواهد شد ده طرف داس و یک طرف گندم

نقشِ یک مردِ مُرده در فالت توی فنجانِ مانده در میزم

خط بکِش دورِ مردِ دیگر را قهوه‌ات را دوباره می‌ریزم

چشم بستی به تختِ طاووسم در اتاقی که شاه من بودم

مردِ تاوانِ اشتباهت باش آخرین اشتباه من بودم

دردسرهای ما تفاوت داشت من سرم گرمِ پای بستن بود

نقشه‌ها می‌کشید چشم‌هایت چشم‌ها چشمِ دل شکستن بود

در نگاهت اتاق زندان است این طرف سفره‌های اجباری

آن طرف در بساطِ خود خوردن هر طرف حکمِ دیگرآزاری

غوطه‌ور در سیاهِ شب بودم صبحِ فردای آنچه را دیدن

در خیالم نرفته برمی‌گشت هم تو را هم مرا نبخشیدن

جای پاهای خیس از حمام تا اتاقی که رفتنت را رفت

یک قدم مانده بود تا برگرد یک قدم مانده تا تنت را رفت

چشم وا کردم از تو بنوسیم لای در باز و باد می‌آمد

از مسیری که رفته بودی داشت موجی از انجماد می‌آمد

رفته‌ای،کوله پشتی‌ات هم نیست رفتی اما اتاق پابرجاست

گیرم از یادِ هردومان هم رفت خاطراتِ چراغ پابرجاست

شاهدان حرف‌های پنهانند آن چراغی که تا سحر می‌سوخت

گوشِ خود را به حرفِ ما می‌داد چشمِ خود را به چشمِ ما می‌دوخت

لای در باز و سوز می‌آمد قلبم آتشفشانی از غم بود

عقده‌ها حس و حالِ طغیان داشت کنجِ پاگرد یک تبر هم بود

زیر پلکم تگرگ باران بود در اتاقم که هوا ابری شد

رو به آینه حرص‌ها خوردم کینه‌ام سینه‌ی ستبری شد

رو به برفی سپید می‌رفتم ردِ پاهات رو به خون می‌رفت

مثل گرگی که بوی آهو را عطرِ موهات تا جنون می‌رفت

با نگاهی دقیق می‌گشتم هی به دنبال جای پا بودم

ذهنِ هر آنچه بود را خواندم لای جرزِ نشانه‌ها بودم

تا نگاهی به پشتِ سر کردم پشتِ هر جای پا درختی بود

این درختان هویتم بودند من،تبر انتخاب سختی بود

ترسم از مرگ بیشتر می‌شد تا تبر روی دوش چرخاندم

هر درختی که ضربه‌ای می‌خورد زیرِ آوارِ درد می‌ماندم

توی هر برگ،هم تو هم من بود ساقه‌ها ساقِ پای ما بودند

آن تبر حکمِ قتلِ ما را داشت این درختان به جای ما بودند

دانلود آهنگ وداع از اندی کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸

دسته بندی : ترانه تاریخ : پنج‌شنبه 21 مارس 2019

دانلود آهنگ وداع از اندی کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸

دانلود آهنگ وداع از اندی کیفیت 320 و 128

دانلود آهنگ غمگین و احساسی وداع از اندی

متن آهنگ

اگه از من تو بپرسی رنگ عاشقی چه رنگه
من میگم رنگش سیاهه اما باز واسم قشنگه
تو همونی که میگفتی همیشه پیشم میمونی
چرا قلبمو شکستی چرا از من گریزونی

باور نداره قلبم وقت وداع رسیده
انگار که غم آتشی بر پیکرم کشیده
بر پیکرم کشیده
دونه دونه روی ناودون
قطره های سرد بارون
بی تو اما یه کویرم
تو نباشی من میمیرم
قطره قطره چکه چکه
اشک آسمون میباره
گله دارم از خداوند
اگه باز تو را نیاره
گله دارم از خداوند
اگه باز تو را نیاره
دونه دونه قطره قطره
چکه چکه ذره ذره
دونه دونه قطره قطره
چکه چکه ذره ذره

توی خوابم نمیدیدم که یه روز از تو جدا شم
چرا قسمت من این بود که گرفتار تو باشم
نمیدونی که جدائیت واسه من معنی درده
خونه بی تو مثل زندون خونه بی تو سرد سرده

باور نداره قلبم وقت وداع رسیده
انگار که غم آتشی بر پیکرم کشیده
بر پیکرم کشیده
دونه دونه روی ناودون
قطره های سرد بارون
بی تو اما یه کویرم
تو نباشی من میمیرم
قطره قطره چکه چکه
اشک آسمون میباره
گله دارم از خداوند
اگه باز تو را نیاره
گله دارم از خداوند
اگه باز تو را نیاره
دونه دونه قطره قطره
چکه چکه ذره ذره
دونه دونه قطره قطره
چکه چکه ذره ذره
دونه دونه قطره قطره

دانلود آهنگ صحنه از میلاد بابایی و علیرضا آذر با لینک مستقیم

دانلود آهنگ صحنه از میلاد بابایی و علیرضا آذر با لینک مستقیم

دانلود آهنگ صحنه از میلاد بابایی و علیرضا آذر

متن آهنگ

یا کنج قفس یا مرگ این بختِ کبوترهاست 

دنیا پل باریکی بین بد و بدترهاست

لبخند مرا بس بود آغوش لهم میکرد آن بوسه مرا میکشت

لب منهدمم میکرد آن بوسه و آن آغوش

قتاله و مقتل بود در سیر مرا کشتن

این پرده ی اول بود هرکس غم ..

اِی بر پدرت دنیا آن باغ جوانم کو

 دریاچه‌ی آرامم کوه هیجانم کو؟

بر آینه‌ی خانه جای کف دستم نیست 

آن پنجره‌ای را که با توپ شکستم نیست

پشتم به پدر گرم و دنیا خودِ مادر بود 

تنها خطرِ ممکن اطرافِ سماور بود

از معرکه‌ها دور و در مهلکه‌ها ایمن  یک ذهنِ هزار آیا از چیستی آبستن
یک هستیِ سردستی در بود و عدم بودم  گور پدر دنیا مشغول خودم بودم
هرطور دلم می‌خواست آینده جلو می‌رفت  هر شعبده‌ای دستش رو می‌شد و لو می‌رفت
صد مرتبه می‌کشتند یک‌بار نمی‌مردم  حالم که به هم می‌ریخت جز حرص نمی‌خوردم

آینده‌ی خیلی دور ماضیِ بعیدی بود  پشت درِ آرامش طوفانِ شدیدی بود
آن خاطره‌های خشک در متنِ عطش مانده  آن نیمه‌ی پُررنگم در کودکی‌اش مانده
اما منِ امروزی کابوسِ پُر از خواب است  تکلیف شب و روزم با با دکتر اعصاب است
نفرینِ کدام احساس خون کرد جهانم را؟  با جهدِ چه جادویی بستند دهانم را؟

من مرد شدم وقتی زن از بدنش سر رفت  وقتی دو بغل مهتاب از پیرهنش سر رفت
اندازه‌ی اندوهم اندازه‌ی دفتر نیست  شرح دو جهان خواهش در شعر میسر نیست
یک چشم پُر از اشک و چشمِ دگرم خون است  وضعیتِ امروزم آینده‌ی مجنون است
سر باز نکن اِی اشک از جاذبه دوری کن  اِی بغضِ پُر از عصیان این‌بار صبوری کن

دانلود آهنگ صحنه از میلاد بابایی و علیرضا آذر

من اشک نخواهم ریخت این بغض خدادادی‌ست  عادت به خودم دارم افسردگی‌ام عادی‌ست
پس عشق به حرف آمد ساعت دهنش را بست  تقویم به دستِ خویش بندِ کفنش را بست
او مُرده‌ی کشتن بود ابزار فراهم کرد  حوای هزاران سیب قصدِ منِ آدم کرد
لبخند مرا بس بود آغوش لِهم می‌کرد  آن بوسه مرا می‌کشت لب منهدمم می‌کرد

آن بوسه و آن آغوش قتاله و مقتل بود  در سیرِ مرا کشتن این پرده‌ی اول بود
تنها سرِ من بین این ولوله پایین است  با من همه غمگینند تا طالع من این است
در پیچ و خمِ گله یک‌بار تو را دیدم  بین دو خیابان گرگ هی چشم چرانیدم
محضِ دو قدم با تو از مدرسه در رفتم  چشمت به عروسک بود تا جیبِ پدر رفتم

این خاصیت عشق است باید بلدت باشم  سخت است ولی باید در جزر و مَدت باشم
هرچند که بی‌لنگر هرچند که بی‌فانوس  حکم آنچه تو فرمایی اِی خانم اقیانوس
کُشتی و گذر کردی دستانِ دعا پشتت  بر گودِ گلویم ماند جا پای هر انگشتت
از قافله جا ماندم تا هم‌قدمت باشم  تا در طَبقِ تقسیم راضی به کمت باشم

آفت که به جانم زد کشتم همه گندم شد  سهمِ کمِ من از سیب نانِ شبِ مردم شد
اِی بر پدرت دنیا آهسته چه‌ها کردی  بین من و دیروزم مغلوبه به پا کردی
حالا پدرم غمگین مادر که خودآزار است  تنهاییِ بی‌رحمم زیر سرِ خودکار است
هر شعر که چاقیدم از وزنِ خودم کم شد  از خانه به ویرانی تکرارِ سلوکم شد

زیر قدمت بانو دل ریخته‌ام برگرد  از طاق هزاران ماه آویخته‌ام برگرد
هر چیز به جز اسمت از حافظه‌ام تُف شد  تا حالِ مرا دیدند سیگار تعارف شد
گیجیِ نخِ اول خون سرفه‌ی آخر شد  خودکار غزل رو کرد لب زهرِ مکرر شد
گیجیِ نخِ دوم بستر به زبان آمد  هر بالشِ هرجایی یک دسته کبوتر شد

دانلود آهنگ صحنه از میلاد بابایی و علیرضا آذر

گیجیِ نخِ سوم دل شور برش می‌داشت  کوتاهیِ هر سیگار با عمر برابر شد
گیجیِ نخِ بعدی در آینه چین افتاد  روحی که کنارم بود هذیانِ مصور شد
در ثانیه‌ای مجبور نبض از تک و تا افتاد  این‌گونه مقدر بود این‌گونه مقرر شد
ما حاصلِ من با توست قانونِ ضمیر این است  دنیای شکستن‌هاست ما؛جمعِ مکسر شد

سیگار پس از سیگار کبریت پس از کبریت  روح از ریه‌ام دل کند در متن شناور شد
فرقی که نخواهد کرد در مردنِ من  تنها با آن گره ابرو مردن علنی‌تر شد
یک گامِ دگر مانده در معرض تابوتم  کبریت بکِش بانو من بشکه‌ی باروتم
هر کس غمِ خود را داشت هر کس سرِ کارش ماند  من نشئه‌ی زخمی که یک شهر خمارش ماند

چیزی که شکستم داد خمیازه‌ی مردم بود  اِی اطلسِ خواب‌آلود این پرده‌ی دوم بود
هرچند تو تا بودی خون ریختنی‌تر بود  از خواهرِ مغمومم سیگار تنی‌تر بود
هرچند تو تا بودی هر روز جهنم بود  این جنگِ ملال‌آور بر عشق مقدم بود
هرچتد تو تا بودی ساعت خفقان بود و  حیرت به زبان بود و دستم به دهان بود و

چشمم به جهان بود و بختک به شبم آمد  روزم سرطان بود و جانم به لبم آمد
هرچند تو تا بودی دل در قدَحش غم داشت  خوب است که برگشتی این شعر جنون کم داشت
اِی پیکرِ آتش‌زن بر پیکره‌ی مردان  اِی سقفِ مخدرها جادوی روان‌گردان
اِی منظره‌ی دوزخ در آینه‌ای مخدوش  آغاز تباهی‌ها در عاقبتِ آغوش

اِی گافِ گناه اِی عشق بانوی بنی عصیان  اِی گندمِ قبل از کشت اِی کودکیِ شیطان
اِی دردسرِ کِشدار اِی حادثه‌ی ممتد  اِی فاجعه‌ی حتمی قطعیتِ صد در صد
اِی پیچ و خمِ مایوس دالانِ دو سر بسته  بیچارگیِ سیگار در مسلخِ هر بسته
اِی آیه‌ی تنهایی اِی سوره‌ی مایوسم  هر قدر خدا باشی من دست نمی‌بوسم

دانلود آهنگ صحنه از میلاد بابایی و علیرضا آذر

اِی عشقِ پدر نامرد سر سلسله‌ی اوباش  این دَم دَمِ آخر را این‌بار به حرفم باش
دندان به جگر بگذار یک گامِ دگر باقی‌ست  این ظرفِ هلاهل را یک جامِ دگر باقی‌ست
دندان به جگر بگذار ته‌مانده‌ی من مانده  از مثنویِ بودن یک بیت دهن مانده

دنیا کمکم کرده است
از جمع کمم کرده است
بی‌حاصل و بی‌مقدار
یک صفرِ پس از اعشار
یک هیچِ عذاب‌آور
آینده‌ی خواب‌آور
لیوانِ پُر از خالی
دلخوش به خوش‌اقبالی

راضی به اگر شاید
هر چیز که پیش آید
سرگرمِ سرابی دور
در جبرِ جهان مجبور
لبخندی اگر پیداست
از عقده‌گشایی‌هاست
ما هر دو پُر از دردیم
صد بار غلط کردیم

دانلود آهنگ صحنه از میلاد بابایی و علیرضا آذر

ما هر دو خطاکاریم
سرگیجه‌ی تکراریم
من مست و تو دیوانه
ما را که بَرَد خانه
دلداده و دلگیرم
حیف است نمی‌میرم

اِی مادرِ دلتنگم دلبازترین تابوت   دروازه‌‌ی از ناسوت تا شَعشعه‌ی لاهوت
بعد از تو کسی آمد  اشکی به میان انداخت
آن خانمِ اقیانوس  کابوس به جان انداخت
اِی پیچ و خمِ کارون تا بندِ کمربندت  آبستنِ از طغیان الوند و دماوندت

جانم به دو دستِ توست آماده‌ی اعجازم
باید من و شعرم را در آب بیاندازم
دردی که به دوشم ماند از کوه سبک‌تر نیست
این پرده‌ی آخر بود اما غمِ آخر نیست
دستانِ دلم بالاست تسلیمِ دو خط شعرم
هر آنچه که بودم هیچ این‌بار فقط شعرم



دسته بندی

درخواست آهنگ مجاز

آهنگ مورد نیاز خود را درخواست کنید.